سینماسینما، ایلیا محمدینیا
«کوه سنگی» بی رمق با سوژه ای تکراری
وقتی کارگردانی تصمیم بگیرد کپی دست چندم با اجرای ناقصی از فیلم «آوانتاژ» به کارگردانی محمد کارت را بسازد نتیجه اش می شود فیلم کم جان «کوه سنگی» به کارگردانی محمدعلی یزدان پرست که تنها هنرش به تصویر کشیدن عریان و مشمئزکننده صحنه تزریق مواد مخدر است.
به نظر می رسد مشکل اصلی نه کارگردانی فیلم که نوع نگاه کارگردان به سوژه ای است که بارها و بارها توسط کارگردان های مختلف به تصویر کشیده شده اما فاقد عنصر خلاقانه کارگردان در مواجه با آن است. البته دکوپاژ و فیلمنامه داستانی هم نتوانسته کمکی به فیلم کند (نگاه کنید به سکانسی که بهزاد به یکباره پس از دیدار با ابراهیم در کمپ تصمیم می گیرد خانه مخروبه و لوازمش را در کوه به آتش می کشد). کوه سنگی را می توان صرفا یک فیلم سفارشی از ستاد مبارزه با مواد مخدر فرض کرد که قرار است در یکی از شبکه تلویزیونی نمایش داده شود.
« آنها » فیلمنامه لاغری دارد
مستند« آنها » به کارگردانی رضا عبیات مضمونی جذاب دارد اما اینکه کارگردان بخواهد به جهان آرام و بی صدای ناشنوایان پا بگذارد تا بخشی از مشکلات آنها را با سایر آدمها به تصویر بکشد خیلی زود به هدر می رود.مشکل اصلی فیلم فیلمنامه است که آنقدر جان ندارد که برای یک فیلم مستند بتوان به آن اتکا کرد. خط اصلی فیلمنامه نیاز به خرده روایت هایی دارد که به آن جان داده باعث پیشبرد خط اصلی فیلم شود.اما فیلمنامه لاغر و یک خطی فیلم عملا چنین بضاعتی ندارد.در نتیجه مخاطب با یک سری آدم های ناشنوایی مواجه می شود که خواسته های تکراری دارند و مشخص نیست چرا دور هم جمع شده اند.
«قیچی» مستندی خانوادگی است
مستند« قیچی» به کارگردانی الناز دیبافر نمونه خوبی از ساخت مستندهایی است که شاید بتوان به آن عنوان مستندهای خانوادگی داد . مستندهایی که به مدد گسترش روزافزون گوشی های همراه که امکان فیلمبرداری با کیفیت را می دهد روزبه روز فارغ از کیفیت شان در حال افزایش است.در مستند های خانوادگی به جهت زیست کارگردان با سوژه ی اصلی فیلم ، مخاطب ارتباط بهتری با فیلم برقرار می سازد چرا که دیدن زوایای تازه ای از زندگی آدمها به مدد دوربین گوشی همراه و امنیت سوژه به دور ازروایت های رسمی دوربین های فیلمبرداری و گروه کارگردانی و تولید همیشه برایش جذاب است.
«قصه دختران فروغ» ملال آور و بی هدف
خاطره حناچی کارگردان مستند «قصه دختران فروغ» درمستندش می خواهد درباره همه چیز صحبت کند از دخترانی که تحت سرپرستی شبه والدین نگه داری می شوند و از آسیب هایی که این دختران در مراکز مشابه از آن رنج می برند و پدر و مادرانی که خود آسیب دیده هستند. اما در عین حال پراکنده گویی ها باعث می شود مخاطب از درک جان مطلب کارگردان باز بماند. در واقع به نظر می رسد کارگردان با نگاهی احساسی با سوژه هایش مواجه شده است از طرفی زن و شوهر موسس یکی از مراکز سرپرستی کودکان همانند هیولاهایی به تصویر کشیده می شوند که تنها ردایی همچون فرشته ها برتن کرده اند. اما از آن طرف نمی گوید چگونه این مراکز تاسیس شده و مجوز فعالیت از نهاد های دولتی گرفته اند.مشکل دیگر فیلم تدوینی است که نمی تواند پیوندی درست میان داستانکهای فیلم ایجاد کند. که البته این امر بیشتر ناشی از کمبود راش هایی است که به پیشبرد داستان اصلی فیلم می توانست کمک کند. به همین جهت فیلم چه در روایت و چه در تصویر دچار گسست و چند پارگی است .تنها چیزی که باعث پیشبرد قصه فیلم می شود داستان های رقت بار سوژه های نوجوان فیلم است.سوژه هایی که به نظر کارگردان قربانی شبه والدین و خانواده های خود شده اند اما نمی گوید چرا این اتفاق افتاده است.
«۱۳هزار قدم » ویدئو کلیپ است
«۱۳هزار قدم » به کارگردانی اشکان احمدی بیشتر یک ویدیو کلیپ از کولبرانی است که با مرارت و سختی در شرایط سخت دل به کوه و دره می زنند تا بتوانند با کسب درآمدی به زندگی خود سرو سامانی دهند. فیلم فاقد فیلمنامه ای منسجم و کامل است.مشخص نیست کارگردان چه هدفی را در پس تصاویری که گرفته دنبال می کند. درست است عنصر درام بیشتر در فیلم های داستانی متبلور می شود اما کارگردان فراموش کرده در سینمای مستند صرف به تصویر کشیدن واقعیتی ملموس و سخت نمی توان انتظار همراهی مخاطب را داشته باشد.
فیلم «آهسته و آرام» یک مستند جذاب است
مستند جذاب«آهسته و آرام» به کارگردانی دلاور دوستانیان اتفاق روز اول جشنواره از میان فیلم هایی بود که دیدم. در سینمای مستندی که عادت کرده بودیم با حجم گسترده و دربسیاری از مواقع تکراری مضامین اجتماعی،تاریخی ،قوم شناسی و… روبرو شویم دیدن فیلمی مستند درباره یک حلزون می تواند اتفاق فرخنده ای باشد.
مستند داستانی «آهسته و آرام» روایتی عاشقانه از حلزونی است که از معشوق خود جدا شده تا دنیای تازه ای را خارج از طبیعت کشف کند و در این مسیربا سختی ها و خطرهای بسیاری مواجه می شود. فیلمساز به مدد تصاویر جذاب و چشم نوازش در کنار خط داستانی کمرنگ و البته موسیقی جذاب امیر صدری به خوبی از پس کارگردانی داستان فیلمش بر می آید. فیلم به رقم اینکه کاراکتر اصلی آن حلزون است ریتم خوبی دارد. فیلمبرداری در بیشتر زمان فیلم کاملا در خدمت فیلم است. نماهای نزدیک به حلزون و آخوندک و ملخ در شب نشان از زحمات بسیار فیلمبرداری فیلم دارد. هر چند نماهای عمومی بر فراز روستا و از بالا به پایین دوربین که بیشتر کاربردی زیباشناسانه دارد بی مورد و اضافه است . پایان بندی فیلم هم نچسب و غیر لازم به نظر می رسد چرا که با بازگشت حلزون به پل آهنی و دیدار با معشوق و همراهش عملا فیلم به پایان رسیده بود.