سینماسینما، سید عبدالجواد موسوی
کیمیایی با این که در جوانی قدر دید و بر صدر نشست اما از بعضی جهات شانس هم نیاورد. به ویژه پس از انقلاب. نخستین فیلمش که یکی از بهترین آثار او هم محسوب میشود همان اول کار توقیف شد و تاثیر بسیار بدی بر او گذاشت. شاید اگر آن توقیف اتفاق نمیافتاد مسیر فیلمسازی کیمیاییِ پس از انقلاب کاملا تغییر میکرد. بعد از آن هم دخالتهای بیجای سینمای هدایتی و حمایتی دست از سرش برنداشت. اکران بد موقع فیلمهایش هم که بماند. جالب این که از سوی خیلیها متهم بود که عزیز کرده است اما همین عزیز کرده تا سی سال صاحب جایزه مهمی نشد. حتی جایزه مسلم هنرپیشه «رد پای گرگ» را در آخرین لحظات هوا کردند. آن هم به این دلیل که ترویج چاقوکشی نشود. دقیقا همان گرفت و گیری که برای «قیصر» رخ داده بود بار دیگر تکرار شد. بعد از آن هم مصیبتها هربار به شکلی تازه رخ نمودند. آخرین بار که فیلمنوشت محبوبش را با یک تیم تقریبا دل به خواهش ساخت به وقت اکران مملکت بهم ریخت و همه چیز آن قدر شلوغ شد که دیگر کسی به فکر «خائنکشی» نبود. حالا مسعود کیمیایی صاحب یک فرصت طلایی شده است. اکران آن هم بیمزاحمت و بگیر و ببندهای معمول و مرسوم در یک پلتفرم تازه. حالا او میتواند مثل خیلی از فیلمسازان دیگر خودش را در معرض رای و قضاوت مردم قرار دهد. چیزی که همیشه آرزویش را داشت. حالا این مردم هستند که تصمیم میگیرند فیلم چه قدر دیده شود. نظرشان را هم پای فیلم مینویسند. اگر این اتفاق زودتر از اینها برای کیمیایی رخ داده بود شاید اصلا ما با یک کیمیایی دیگر مواجه بودیم. نمیدانم. کیمیایی آن قدر به مردم و واکنش آنها وابسته است که شاید در همین سن و سال دمِ گرمِ مردم به نفسش بخورد و بار دیگر از خاکستر هشتاد و دو سالگی ققنوسی برخیزد که رشک سینمای ایران شود. دعا کنیم که چنین شود. ایدون باد!