سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی
مستند کوتاه «مُغیسُف» (نخل یوسف) ساختهی حدیث جانبزرگی که در شناسنامهی آن به عنوان یکی از تولیدات انجمن سینمای جوانان ایران معرفی شده است، از نمونه فیلمهایی است که در ردهی مستندهای «چهره نگار»، کوشیده است تا از یک آدم معمولی و غیر مشهور و ناشناخته که به گونهای خودجوش و خودخواسته در زمینهی حفاظت از محیط زیست فعالیت میکند، تصویری دلنشین ارائه دهد که حتی بُرشی کوتاه و گذرا از زندگی «حسن سکنجه» – یک روستایی دوستدار طبیعت و حیات وحش- نیز میتواند برای بینندهی چنین مستندی، تحسین برانگیز باشد. یک روستایی به نسبت جوان که با وجود همهی تنگناهای اقتصادی، تورم و گرانیهای روزافزون روزگار ما، با سادهزیستی در یک روستای محروم از استان هرمزگان، از گلوی خودش و زن و بچهاش میزند و با گشادهدستی، یک منبع و مخزن بزرگ آب میخرد و با جاسازی و نصب آن در کمرکش کوه و در بلندی و لولهکشی و انتقال آب به آبشخور کوچکی که برای غزالهای تشنه ساخته شده است، کاری میکند که در نبود برکه و آبگیر و چشمهای در آن منطقه -به دلیل کاهش میانگین میزان بارندگیها در پی خشکسالیهای یکی دو دههی اخیر- حرکتی بسیار ارزنده و ستایشانگیز به نظر میرسد. کاری که در غیاب سازمانهای متولی و مسئول و بیاعتنایی و خواب خرگوشی آنان، به گونهای خودجوش و از سر خیرخواهی از سوی آدم نیکوکاری چون حسن سکنجه انجام میشود.
حدیث جانبزرگی با سابقهی ساخت فیلمهای کوتاه داستانی و مستند و همچنین تجربهی نگارش داستانهای کوتاه و با توجه به تولید یک مستند بلند (پا به توپ) این بار با انجام یک پژوهش جدّی، به سراغ کسی رفته است که با توجه کار بزرگی که خودخواسته و با انگیزهی فردی و بدون هیچ گونه چشمداشت مادّی انجام داده است، با ثبت و ضبط تصاویری واقعنما از کار و زندگی یک نیروی داوطلب حفاظت از محیط زیست، چه بسا که در آیندهای نه چندان دور بسیاری از آدمهای دیگر را نیز پس از تماشای چنین اثری به همدلی و همیاری وا دارد. در واقع، سازندهی چنین مستندی، بدون توسل به هر گونه شعار دادن و پُرگوییهای رایج در بسیاری از مستندهای چهرهنگار، به بهانهی گفتار متن فیلم، تنها با استفاده از تکگوییهای شخصیت محوری این مستند، مخاطب فیلم را با دلشورهها و نگرانیهای این دوستدار طبیعت و محیط زیست و آن چه از دیگران انتظار دارد، آشنا میسازد.
در بخشهایی از فیلم با دیدن ردّ پای برخی از آدمها و گروههای آسیبرسان به طبیعت و محیط زیست، در مییابیم که حسن سکنجه، با پذیرش همهی خطرها و پیامدهای تلخ و ناگوار رویارویی و مقابله با چنین آدمهایی، که حتی بعضی از آنها تنها به خاطر تفریح و سرگرمی و با انگیزهی گرفتن چند عکس یادگاری، دست به کشتن گلههای کوچک و پراکندهی کل و میش و آهو و یا شکار کبک و… میزنند، با تلاشی شبانهروزی میکوشد تا با کارهایی مثل میخ کوبی در مسیر رفت و آمد خودروهای شکارچیان یا قاچاقچیهای قطع درختان کمشمار جنگلی برای تهیه و فروش ذغال و پنچر کردن چرخ ماشینها، به سادهترین روشی از حیات وحش و محیط زیست خود حفاظت کند! کاری که تنها از آدم دلپاک و بسیار دلرحمی چون او بر میآید که حتی از کشتنِ مرغهای خانگیاش و از خوردن گوشت آنها نیز پروا دارد!
موضوع چنین مستندی به دلیل اهمیت زیاد ضرورت حفاظت از محیط زیست و حیات وحش، میتواند مورد توجه قشرهای گستردهای از افراد جامعهی ما و دیگر جوامع جهانی باشد. به همین روی، برای چنین مستندهایی –برخلاف برخی کارهای مستند که تنها مخاطبان خاص با آنها ارتباط برقرار میکنند- فیلم مستند مُغیسف میتواند از سوی مخاطبانی فراگیر و عام نیز مورد توجه قرار گیرد.
اهمیت کار بزرگ این دوستدار محیط زیست، زمانی در نگاه ببینندهی چنین مستندی پُررنگتر جلوه میکند که در فصل پایانی فیلم -در صحنهی کنار دریا ، با نماهایی شاد و سرخوشانه از حسن و خانوادهاش در حالی که دختر کوچک خود را کول کرده است – از او میشنویم که از نارسایی قلبی دخترش «سامیه» حرف میزند و با همهی تنگدستیها و دشواریهای زندگیاش، باید به فکر تهیهی پول برای عمل جرّاحی قلب دخترش باشد.
در مستند مُغیسف، شاید به این دلیل که فیلمساز خواسته است تا بیش از همه بر شخصیت محوری آن تاکید کند، به جز در فصل آغازین فیلم که با اشارهای گذرا به مقوله صید ماهی و دشواریهای تازهی ماهیگیران بومی و کم شدن ماهی با توجه به صیدهای بیرویهی صنعتی کشتیهای چینی، اشاره میکند، کمتر فرصت پیدا میکند که از کار و زندگی آدمهای آن آبادی کوچک تصاویری ارائه دهد و یا حتی بتوانیم دریابیم که دیگر آدمهای روستا در برابر حرکت خودجوش حسن سکنجی چه واکنشی دارند؟
کارامید کریم مقدم به عنوان فیلمبردار چنین اثری با قاببندی مناسب و ظرافتهای قابل اعتنایی همراه بوده است و تدوین اثر- کار سوگل مرادی- نیز با توجه به ضرباهنگ مناسب فیلم، کمنقص به نظر میرسد. صدای فیلم در مجموع کیفیت چندان مطلوبی ندارد. شاید بخشی از این نارسایی را باید به حساب امکانات محدود فنی و بودجهی کم، در جریان تولید چنین فیلمهایی گذاشت. به این معنی که وقتی فیلمبردار مجبور است همزمان کار صدابرداری فیلم را نیز برعهده داشته باشد، در عمل با حذف یک صداربردار حرفهای، نتیجهی نهایی کار به لحاظ کیفیت صدابرداری، به زیان فیلم تمام میشود. با این همه، حدیث جانبزرگی در فیلم کوتاه مستند مُغیسف به عنوان پژوهشگر، تهیهکننده و کارگردان اثر، در مجموع، کاری دلنشین و قابل اعتنا، به دوستداران فیلم مستند ارائه داده است.