سینماسینما، ایلیا محمدینیا
مستند «کاریز، قصه آب»، ساخته هادی آفریده؛ به نمایش درآمده در جشنواره سینماحقیقت
سینمای مستند نسبت به مسائل پیرامونی جوامع انسانی و نسبت این جوامع با طبیعت همیشه با حساسیت رفتار کرده است گاه یک مساله بغرنج اجتماعی و تربیتی و گاه واکنش به انقراض گونه ای گیاهی و یا گونه ای از جانوران مساله اصلی یک اثر مستند می شود. در همه این احوال فعالان حوزه سینمای مستند پیشگام بوده و زودتر از هر جریانی نسبت به عواقب ناهنجاری های اجتماعی و تربیتی و بی اعتنایی نسبت به حفظ طبیعت وارد عمل می شدند.
بحران کم آبی سالیان سال است که گریبان کشور را گرفته است و البته بخشی از این امر ناشی از کمبود نزولات آسمانی است. نگاه فیلمسازان سینمای مستند اما بخشی مغفول مانده در حوزه آب و مدیریت آن را نشانه گرفته و همین حساسیت باعث شده تقریبا در تمامی دوره های جشنواره فیلم حقیقت در یک یا چند مستند به این بحران فراگیر پرداخته شود. در جشنواره امسال از میان چند فیلم اندکی که دیدم دو اثر «وقتی که دارکوب ها می روند» به کارگردانی محمد احسانی و «کاریز، قصه آب» ساخته هادی آفریده مشخصا به بحران کم آبی در کشور پرداختند؛ در فیلم نخست محمد احسانی از عوارض این بحران در جوامع روستایی گفت و اینکه چگونه حفر چاه های عمیق و در نتیجه خشک شدن سفره های آب زیر زمینی باعث بروز فرو چاله های بزرگ در دشت ها و روستاها و در نتیجه کوچ از سر ناچاری اهالی به شهر ها برای به دست آوردن آب و نانی برای خانواده ها شده است. در فیلم دوم اما هادی آفریده نگرشی تازه به این بحران فراگیر در کشور داشته است. او در فیلم تازه اش هوشمندانه تلاش کرد که از حرف و کلام دوری کند که می داند دهانهای بسیاری در این باره سخن گفتند و گوش های بسیار شنیدند.
آفریده با توجه به این امر از هر گونه حرف و کلامی در فیلمش پرهیز کرده و به مصداق ضرب المثل «شنیدن کی بود مانند دیدن» همه را دعوت به دیدن بحران فعلی آب و نتیجه کم توجهی به مدیریت آن می کند. فیلم با لایهروبی کاریزی شروع می شود در دل تاریکی که هیچ چیز جز سیاهی مهمانش نیست. دیوار ها سیاهند و جوی آب کاریز قدیمی گل آلود نیست که از آلودگی خاکش فاسد شده به سیاهی رسیده است.
دوربین آفریده اهل غرولند نمیکند فقط طرح موضوع نمی کند که پیشنهاد هم دارد. نشان می دهد که بحران کمبود آب امر و پدیده ای تازه نیست که در کشور خشک ایران قدمتی به درازای تاریخ دارد. اما پیشینیان قدر آب را می دانستند و همین امر باعث شد باغ های ایرانی به عنوان نماد تمدن، فرهنگ و هنر ایرانیان بر پایه معماری در دل سرزمین های خشک و بیابانی کشور شکل بگیرد تا آنجا که به عنوان میراث جهانی یونسکو به ثبت برسد. به مدیریت پیشینیان بوده که حال از میان سی و هفت هزار رشته قنات در کشور یازده هزار رشته قنات به دلیل ارزش تاریخی و معماری در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده. آفریده در فیلم اشاره می کند که گذشتگان در مواجهه با بحران کم آبی رسمی کهن با ریشه های آیینی (میترایسم) داشتند که در آن زمانی که قناتی کم آب می شد بیوه زنی را به عقد قنات در می آوردند تا عروس قنات در جایی دور از چشم دیگران برهنه شده پای در آب قنات می گذاشت تا قنات بارور و پر آب شود. یا چگونه سروده های آیینی زرتشتی را می خواندند و در آب، شیر و آویشن می ریختند تا قنات پر آب شود.
دوربین آفریده به دور از زیاده گوییهای رایج، آنچه را که مسبب بحران های فعلی در کنار کمبود نزولات آسمانی می داند یک به یک در مقابل دیدگان مخاطب قرار می دهد تا ببیند که چگونه در این بحران دخیل است. گاه با ریختن آشغال، زمانی با شستن ماشین و فرش و موکت و لباس و گاهی هم با حفر چاه های عمیق و احداث کارخانه هایی که مصرف اصلی شان آبی است که در این قحط سالی به سختی به دست می آید و به راحتی از دست می رود. که همه این ها کنار هم باعث مرگ زمین ها و کشاورزی و کوچ می شود که دیگر کودک و جوانی نیست و آینده هر چه هست کهولت است و انتظاری برای مرگ اگر که چشم هایمان را به حقیقت باز نکیم.