آرامش تقوایی در حضور دیگران

سینماسینما، ابوالفضل نجیب

تو قلب بیگانه را خوب می‌شناسی، زیرا که در سرزمین مصر بیگانه بودی

بدترین و غم‌انگیزترین مرگ، غریب مردن در سرزمینی است که با بوی خاک و وزش بادها و نسیم دریای آن و … قد کشیده‌ای و به بار نشسته‌ای، اما با دریغ از لحظه‌ای آرامش.

در این چند دهه، عمر بسیاری از مفاخر این دیار در غربت غروب کرد. جایی که بوی خاک وطن نمی‌داد، در گورهایی که رسم و رسومات اینجایی را نداشت. در غیاب مردم کوچه و خیابان و دوستداران و دوستان و همراهان. با این حال غم غربت شأن به اندازه غریت نشینی و مرگ غریبانه تقوایی در خاک وطن تلخ و سنگین نبود و نخواهد بود.

از این غربت‌نشینان و غریب مردگان و بدتر از آن آرمیده‌های از سرناگزیری چون هدایت و ساعدی، عیسی بهادری، منیر وکیلی و فرخ غفاری و منوچهر سخایی و ویگن و هرمز میلانیان و فرهاد و مرضیه و عباس معروفی و رضا براهنی و …در گورستان‌های پرلاشز و مون پارناس و کانادا و برلین و … در کنار مفاخر جهانی چون بالزاک، فردریک شوپن، ژرژ لیزه و… بگذریم. برخی از آن‌ها جلای وطن کرده بودند و برخی از سرناگزیری حتی علیرغم میل باطنی ترجیح‌شان از سر ناآسودگی در گورهای‌شان، آرامیدن ابدی در غربت بود. یا از نفرتی که همچنان نسبت به نام و نشان آن‌ها پا برجا بود و یا ترسی که همچنان از نام و نشان آن‌ها بر سنگ گوری می‌ماند.

اشاره‌ام به سنگ گورهایی است که هر ساله از سر خشم کور جماعتی همچنان شکسته می‌شود و هنک حرمت‌هایی که به نام و شأن امثال ساعدی شده و می‌شود.

در این میان اما سرنوشت و تقدیر تقوایی به گونه‌ای دیگر نوشته و رقم خورد. در غربت و عزلت‌نشینی در وطنی که انگار در مقایسه با همه آنهایی که در خاک غربت زیستند و در آن به آرامش ابدی رسیدند، هزار بار بیشتر غریب و در غربت بود.

تقوایی، اما بار همه آن غربت‌نشینی و غریب‌زیستی را سال‌هایی به اندازه عمر چند نسل همینجا و بغل گوش و چشم ما تحمل کرد و تاب آورد و غریب‌نشینی در مام وطن را بر غربت‌نشینی ترجیح داد. از این منظر می‌توان او را نمونه منحصر به فرد از هنرمندانی برشمرد که علیرغم جهان‌اندیشی، اما ایرانی ماند و نه تنها بوی وطن که عطر زادگاهش را در تک تک فرم فیلم‌هایش جاری و ساری کرد. او با ماندن در وطن و تبدیل خود به جزیره‌ای دست نیافتنی برای صاحبان قدرتی که او را برای نردبان نام و نام خود می‌خواستند، از خود نسخه بی‌بدیلی در مقابل و مقابله با هرگونه طمع‌ورزی به ساحت هنر و هنرمند تبدیل کرد. ترجیح او گذشتن از خیر حضور و کسب جوایز جشنواره‌های جهانی به قیمت حفظ و حراست از ساحت هنر در برابر هرگونه آلودگی از جنس تسلیم و سیاست زدگی بود. تقوایی در تقابل با فردیت بازدارنده و فردیت شکوفنده که بالمآل رضایت درونی و بقای عزت نفس هنرمندانه را تضمین می‌کرد، فردیت شکوفنده درونی را بر هر خیریت بازدارنده ترجیح داد. آنچه فردیت او را متمایز می‌کند، ناظر بر همین تفاوت‌هایی است که هنر را به همه آنچه ابتذال و کهنگی و گاه بوی تهوع می‌دهد، آلوده کرده است. بگذریم. مرثیه‌سرایی و مرده‌پرستی درباره تقوایی را فراموش کنیم. اگر قرار است درباره و از او یاد کنیم، درباره فضیلت اخلاقی و شرافت هنرمندی بنویسیم که به قول بونوئل نان را بهانه فاحشگی هنر نکرد.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 212425 و در روز چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴ ساعت 19:45:28
2025 copyright.