آن دقایق جانکاه/ نگاهی به سریال «پوست شیر»

سینماسینما، نوید جعفری

به عنوان مقدمه: شرایط سینما، تئاتر و موسیقی شرایط خوبی نیست نه هنرمند به عنوان تولید کننده و نه مخاطب به عنوان دنبال کننده در شرایط خوبی به سر نمی برند و در این میان شاید نوشتن در مورد یک سریال عجیب به نظر برسد.
اما بی هیچ تردیدی در بدترین و متفاوت ترین شرایط هنر و ادبیات تنها پناه روح و روان آدمی است.
در شرایطی که مخاطبان میلی به رفتن به سالن های سینما ندارند، دنبال کردن همین مجموعه های تولیدی در پلتفرم های داخلی و خارجی شاید پناهی باشد برای فرار از حجم مشکلات روزمره تا برای دقایقی از جهان واقعی به جهان خیال پناه ببرد.

سریال های ایرانی راه پر فراز و نشیبی را در طی دهه ها طی کرده اند، از دورانی که هر مجموعه یکه تاز پخش در رسانه ملی بود و بی رقیب مخاطب را در اختیار داشت تا این روزها که گستره سریال های خارجی ذائقه مخاطب را بالاتر از حد انتظار برده تا هر مجموعه ای را دنبال نکند.
در این بازار رقابت میان سریال های داخلی صدا و سیما و پلتفرم ها، تولید کنندگان هم به این اصل دست یافته اند که نمی توان با فرمول های قدیمی مخاطب را راضی نگه دارند مگر آنکه دست به تجربه و خلاقیت تازه ای بزنند.
سریال پوست شیر که به دلیل اتفاقات چند ماه اخیر با تبلیغات اندک و بدون در اختیار داشتن فضای کافی مجازی پخش خود را آغاز کرده است توانسته مخاطبان جدی سینما و سریال را به خود جذب کند تا بر خلاف مجموعه های دیگری که بر حسب عادت و از سر سرگرمی دیده می شوند مخاطب پس از دیدن نخستین قسمت در انتظار ادامه داستان مشتاق و چشم انتظار بماند.
پوست شیر به کارگردانی جمشید محمودی با استفاده از فرمولی تکراری تجربه ای متفاوت در ساختار سریال های جنایی معمایی است.
فرمولی که قطعا می توان نمونه های داخلی و خارجی بسیاری از آن نام برد اما نکته اصلی اینجاست پوست شیر چرا توانسته از لبه تیز تیغ تکرار به سلامت عبور کند و در دام کلیشه های همیشگی نیفتد؟
پوست شیر روایت نعیم با بازی «هادی حجازی فر» است که پس از سالها به شوق دیدن تنها دخترش از زندان رها شده و دیدار او پس از ۱۵ سال بدل به تراژدی تلخ می شود.
در مقابل این پدر در جایگاه ضد قهرمان که در پی حل معماست، پدر دیگری نماینده قانون است با بازی «شهاب حسینی » که همچون او داغ دیده است و پس از دو سال دوری از کار به حل این پرونده سخت گماشته شده است تا در میان انتقام فردی و قانون معلق بماند.
سرگردی باهوش که در عین احساساتی بودن و دردی که در دل دارد مسیری دشوار را طی می کند.
آنچه پوست شیر را بدل به اثری شاخص می کند در ابتدا مدیون فیلمنامه است، فیلمنامه ای که به خوبی داستان را پرداخته و در هر قسمت مخاطب را غافلگیر می کند.
فیلمنامه ای که توانسته علاوه بر گسترش یک داستان معمایی، شخصیت ها را ملموس و از دل جامعه ای نزدیک به نگاه مخاطب انتخاب کند.
مضمون انتقام به عنوان یکی از دستمایه های جدی در تاریخ ادبیات نمایشی و سینما همواره مورد توجه بوده است و بسیاری از آثار شاخص و ماندگار از آن بهره برده اند اما آنچه پوست شیر توجهی جدی به آن داشته این است که مسیر روایت و شناخت شخصیت ها را به نحوی طراحی و اجرا کرده است تا مخاطب در همذات پنداری دوگانه میان پدران _مرد قانون و ضدقهرمان _باقی بماند و از خشونت ناشی از درد پدر داستان سرخورده نشود تا جایی که حتی حق را به صاحب انتقام بدهد.
اگر در دهه ۴۰ قیصر مسعود کیمیایی مسیری شبیه به نعیم برای انتقام را طی می کند تا به زعم خود از قتل برادر و خواهر دادخواهی کند و انتقام خونشان را بگیرد در زمانه ای که انتقام فردی بحث جامعه آن زمان است، نعیم در پوست شیر تا میانه داستان چنین قصدی ندارد.
اگر قیصر بی هیچ گفتگویی قانون را مجاز به ورود به حریم قتل خانواده نمی داند و حتی زحمت اعتماد به آنها را به دلیل شرایط فرهنگی حاکم بر آن مردم و محله و روزگار نمی دهد، نعیم که عمری را در پشت میله ها گذرانده، قانون را مرجع رسیدگی می داند و به سرگرد مشکات اعتماد می کند، او حتی در ابتدای فاجعه قصد خودکشی دارد تا خود را از این درد برهاند و وقتی دست به عمل می زند که تصور می کند قانون به اعتماد او پشت کرده و به زعم او کاری از پیش نخواهد برد.
این همان گره افکنی است که در روایت داستانی توانسته همذات پنداری مخاطب نسبت به نعیم را تقویت کند تا جایی که با او همراه شود و حتی پیش از واقعه او را از آنچه در ادامه انجام خواهد داد تبرئه کند.
شخصیت پردازی که فیلمنامه طراحی و در کارگردانی به خوبی تصویر شده است از نعیم و طبقه او و اطرافیانش تصویری می سازد که به مدد بازی خوب بازیگران توسط بیننده درک می شود و بر روی او تاثیر می گذارد.
دست گذاشتن بر طبقه ای که سالهاست به مدد مرگ طبقه متوسط در سریال و سینما نمونه های بسیاری از آنها خلق و عرضه شده است اما در مورد نعیم و رضا به عنوان دو عضو این جامعه فرودست و زندان کشیده ماجرا متفاوت است چرا که نه از ادا اطوارهای لمپنی خبری هست و نه از شعار زدگی سطحی. در واقع هم فیلمنامه و هم کارگردانی به مدد شناخت خوب بازیگران موفق شده در عین تصویر گذشته نادرست شخصیت هایش آنها را در تنگنای گذر سالها تغییر دهد و به رفقایی بدل کند که آمده اند ساده زندگی کنند اما جبر زمانه باز نمی‌گذارد تا رستگار شوند.
ما شر بودیم آقا نعیم ولی لاشخور نبودیم …
این خلاصه شخصیت نعیم و رضا است که از زبان رضا در قهوه خانه مطرح می شود.
در نخستین آشنایی با نعیم در قهوه خانه او از درگیری و مشاجره دوری می کند و حتی دیگران را دعوت به آرامش می کند، در برخورد با همسر سابقش با همه ناراحتی او را درک می کند، در نخستین دیدار با دخترش در سکوت همه چیز را تاب می آورد و در نهایت در گفتگوی غم آلود با دخترش بغضش می شکند تا بی پناهی و تنهایی او بیش از هر زمان دیگری برای مخاطب عیان شود.
این پیشینه اوست که مخاطب را با او همراه می کند، همان مسیری که به شکلی متفاوت برای نقش سرگرد مشکات هم تکرار می شود تا مخاطب در میان این دو قطب اصلی ماجرا همزمان که هر دو را تحسین می کند و دنبال می کند، در دقایقی با یکی بیشتر احساس نزدیکی داشته باشد و این کفه ترازو در هر بخش و هر قسمت در نوسان باشد.
نکته مهم در پردازش شخصیت مشکات (شهاب حسینی) تفاوت بنیادین او با نمونه های مشابه است.
اگر مجموعه نقش های نماینده های قانون در سریال های تلویزیونی داخلی را در کنار هم قرار دهیم گویی همگی از یک الگو بهره برده اند.
پلیس هایی که همگی دارای اخلاقی متعارف و الگو محورند، بدون کوچکترین نکته منفی، کاملا سفید و در مقابل سیاهی در حالی که در پوست شیر، سرگرد مشکات به عنوان یک شخصیت خاکستری دچار مشکلات روحی است، عصبی می شود، پرخاش می کند، در تنهایی اشک می ریزد و دقیقا یک انسان معمولی است اما مردی معمولی که برای رسیدن به عدالت دست به هر کاری می‌زند.
صحنه بندی ها و روایت داستان بر اساس همان ساختار کلاسیک داستان گویی طراحی شده است و بی آنکه تلاش کند با بازی های زمانی مخاطب را مرعوب کند تنها با روایت دقیق داستان از ابتدا به میانه و به سمت پایان پیش می رود.
عنصر تعلیق به عنوان رکن اصلی در ژانر جنایی و معمایی اینجا هم نقشی اساسی بازی می کند، ما بازاء هر سر نخ تازه در حل معما بخشی همچنان در سایه باقی می ماند و در هر قسمت تصاویری هست که تا قسمت بعدی مخاطب را در تعلیق قرار می دهد.
پوست شیر علاوه بر داستان، دیالوگ نویسی جاندار و موثری دارد، آدمهای داستان هر کدام در اوج کلام شخصی و متفاوت خود قرار دارند و هر کدام زبانی متفاوت برای بیان حرفها دارند که در الگوی شخصیت پردازی و شناخت شخصیت ها کارآمد و تاثیرگذار عمل می کند.
در نمودار ساختار کلاسیک در مسیر گره افکنی ها و کشمکش ها آنچه پدید می آید کنش و واکنش هایی است که داستان را پیش می برد و در کنارش خرده روایت ها مطرح می شود و در ادامه مخاطب پا به پای شخصیت ها مسیر گره گشایی را طی می کند.
پوست شیر به خوبی قواعد ژانر را رعایت کرده است و به همین واسطه توانسته مخاطب را با خود همراه کند.
و حتی به مرور مخاطب را در فضا و لحظاتی جانکاه اسیر می کند که به شهادت بسیاری از مخاطبان زمان چند دقیقه ای یک صحنه چند برابر زمان اصلی در ذهن مخاطب کشدار و رنج آور می شود.
در فرم کلی نیز علاوه بر کارگردانی، طراحی و تصویربرداری توانسته به ترکیبی تاثیر گذار دست پیدا کند.
فرمی که در بطن داستان از یک فضای آرام و حتی کند آغاز و به مرور سرعت می گیرد و تم سرد رنگ تصویرها چه در فضاهای بیرونی و چه داخلی تاثیری روانی بر مخاطب می‌گذارد.
اگر در ابتدای داستان رنگ ها خصوصا در لباس به رنگ های گرم نزدیک است به مرور رنگ پریده می شود و به سردی می گراید و حتی فضای داخلی اتاق نعیم در مسافرخانه اگرچه از نور چشمک زن قرمز بهره می برد اما به دلیل خاصیت این روشنایی و خاموشی خطر و اضطراب پنهان در پس داستان را تقویت می کند.
در میان اهالی تئاتر و سینما اصطلاحی وجود دارد به عنوان آن لحظه، یا درآمدن لحظه، در پوست شیر به خوبی شاهد درآمدن این لحظات هستیم، جایی که گاه یک تک دیالوگ یا یک نگاه خسته یا حرکت دوربین حرفی برای گفتن دارد.
در این میان نمی توان از قدرت مجموعه بازیگری اثر به راحتی گذشت، اگر هادی حجازی فر و شهاب حسینی پیش از این توانایی های بازیگری خود را در نقش های مختلف به اثبات رسانده اند اما در پوست شیر توانسته اند بی آنکه در دام کلیشه بیفتند نقش خود را در اوج باورپذیری ایفا کنند.
در این میان اما شهاب حسینی متفاوت تر از هر زمان دیگری با استفاده از بازی درونی و بدنی اش به نقش جانی تازه داده است به نحوی که نمی توان بازیگر دیگری را در نقش او تصور کرد.
بازی سایر شخصیت ها از جمله پانته آ بهرام ، مهرداد صدیقیان و ژیلا شاهی نیز در مجموعه‌ی خواست و دیدگاه کارگردان و بر اساس فرم یکدست و قابل توجه است.
ژیلا شاهی پس از نقش آفرینی در موقعیت مهدی این بار به خوبی سادگی و عشق زنانه شخصیت را درک کرده تا جایی که دلسوزی مخاطب برای این همه مهر او را برمی انگیزد.
در این میان بازیگرانی همانند بابک کریمی، رامین راستاد و کامران تفتی با وجود کوتاهی حضور، باورپذیر و مورد توجه هستند.
در میان نقش های مکمل این مجموعه اما علیرضا کمالی درخشان و تاثیرگذارتر است آنچنان که خاطره همه نقش آفرینی های قبلی اش در نقش رضا پروانه فراموش می شود.
علاوه بر شخصیت پردازی و دیالوگ نویسی فیلمنامه، اوست که روحی متفاوت به نقش می بخشد که تنها متکی به دیالوگ نیست.
ساخت یک صدای متفاوت و حفظ آن در طول بازی، بازی در سکوت های عالی و نگاه های نافذ، باور رفاقت به هر قیمت، شخصیت رضا پروانه را از یک نقش دو و یک وردست ساده به شخصیتی متفاوت و مورد توجه بدل می کند که بی گمان مدیون تلاش علیرضا کمالی برای رسیدن به نقشی متفاوت و تاثیرگذار است.
پوست شیر تا کنون و در ۱۴ قسمت توانسته نظر مخاطبان را به خود جلب کند و در هر قسمت برگ برنده ای برای ایجاد تعلیق و کشش ایجاد کرده است و جای امیدواری دارد بتواند مجموعه ای ماندگار در ژانر جنایی و درام ایران باشد.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 183943 و در روز پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱ ساعت 13:45:11
2024 copyright.