۱ – این تهران هم برای خودش حکایتیه. به قول گلنار در فیلم «دختر لر» (اردشیر ایرانی/ ۱۳۱۲) که به مرد مورد علاقهاش (جعفر) میگوید: «تهرون، تهرون شهر قشنگیه، اما مردمش بدند». یک موقعی لاتهای بامرام و آدمهای مشتی و افرادی که اصرار بر ریشهدار بودن خود در این شهر داشتند، میگفتند: «ما بچه ناف تهرونیم». حالا در این روزگار غدار و بازار مکاره سیاست ببینید چه شده که بعد از انتخابات روز جمعه عدهای دلواپس که اصولگرایی را با نگاه فکری خود تعریف میکنند، مردم تهران را با اهل کوفه تاخت میزنند. به قول همان لاتهای قدیم، «خداتونو شکر!»
تصور بنده این است که به زودی آن دسته از بچههای متعصب و اصیل تهرون که برای شهرشان رگ گردن میدهند، علیه این جماعت دلواپس که تهرانیها را مثل اهل کوفه دودرهباز و نامرد میدانند، اعلام جرم کنند!
۲- باز به قول قدرت فیلم «گوزنها»، «هنوزم تو این دنیا چیزای خوب میشه دید». وقتی میبینی امیر محبیان، تحلیلگر اصولگرا در برابر همان دلواپسانی که تهرانیها را اهل کوفه و اصحاب یزید میخوانند موضعگیری منفی و منصفانه میکند. یا وقتی که ابراهیم حاتمیکیای اصولگرا از دوران خاتمی و وزیر ارشادش به نیکی یاد میکند. اما متقابلا دلت میگیرد وقتی میبینی یک آدم قدیمی اهل فرهنگ و رسانه و مدرس سینما و لابراتوار که زمانی مجری یک برنامه خوب سینمایی در تلویزیون بود به دعوت یک فیلمساز کهنهکار که میخواهد در مراسم اختتامیه جشن فیلم کوتاه کارگاه آزادش از این انسان فرهیخته تجلیل و قدردانی کند، به بهانه رفتن به سفر خارج پاسخ منفی میدهد و بعد او را همین دو سه روز قبل در مراسم بزرگداشت محمود کلاری در جشن «تصویر سال» در خانه هنرمندان جزو سخنرانان میبینی! یا دلت به درد میآید وقتی از کارگردان صاحبنام و عاشق گلشیری و بازی با مرگ برای میزگردی در یک مجله سر و شکلدار و آبرومند سینمایی و ادبی دعوت میکنی و درگیری و سفر خارج را مطرح میکند و بعدا همین عزیز را در گوشه و کنار شهر و همان مراسم بزرگداشت محمود کلاری میبینی. آیا با صراحت لهجه نه گفتن و به بهانه و دروغ و خارج رفتن متوسل نشدن برای این بزرگواران خیلی سخت است؟
آدمی که به تشخص فرهنگی رسیده و با اثر خود و حضور رسانهایاش حرفی برای گفتن دارد، الگوی فرهنگی یک جامعه میشود. «الگو» نباید چنین شخصیت خدشهپذیری پیدا کند.
۳- و میرسیم به سیر قهقرایی جامعه روشنفکریمان وقتی میبینی فیلمسازی با مدارج تحصیلی کارشناسی فلسفه از دانشگاه «مکگیل» و کارشناسی ارشد فلسفه از دانشگاه «گولف» و کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی از دانشگاه «ترنت» به جانبداری از برخوردهای نامنعطف یک بازیگر زن توانای سینمای ایران در گفتوگویی رسانهای، همه خبرنگارها را از زیر تیغ فلسفی خود عبور میدهد و آنها را «دوزاری» خطاب میکند.
ما که بیطرفانه و معصومانه ناظر ماوقع هستیم دوزاریمان افتاد که چه ارتباط تنگاتنگی میان هنر و فلسفه و «آدم بودن» است. امید آن کسی که آنقدر خوب و استادانه توانست در آخرین فیلمش قورباغه را جای فولکس واگن جا بزند، دوزاریاش بیفتد!
منبع: اعتماد