سینماسینما، کیوان کثیریان
روح الله حجازی از جمله فیلمسازانی است که دغدغه اجتماع و روابط اجتماعی دارد و ردپای این ماجرا کم و بیش در همه فیلمهایش دیده میشود.
او در تازه ترین فیلمش تلاش می کند یک درام روانشناسانه با یک شخصیت محوری بسازد. شخصیتی که با مناسبات مرسوم پیرامونش بیگانه است. او در چنبره شرایط اقتصادی و مناسبات فاسد اجتماعی اسیر میشود و ذره ذره به سوی فروپاشی حرکت میکند.
فیلم تلاش میکند با روایتی غیرمتعارف، آسیبهای اجتماعی را از زاویهای تازه و متبلور در شخصیت اصلیاش ببیند.
شخصیتی که منفعل است و مظهر تنهایی و بیعملی و اختگی، هرگز اقدام موثری برای نجات زندگیاش نمیکند، فیلم آنقدر این انفعال را ادامه میدهد تا شخصیت به اقدام نهایی برسد.
فیلم اما به درون کاراکتر راه نمییابد، پس مسیری که برای تصمیم آخر طی میکند، مسیر روشنی نیست. روشن بیش از آنکه گرفتاری و مشکلش با شرایط و محیط اطرافش باشد با خودش مشکل دارد و فیلم تا حدود زیادی در تحلیل این مشکل درونی ناکام است. زخم سینه روشن هم کارکردی نمادین یافته که از فیلم بیرون میزند. طراحی رابطه روشن و همسرش هم در فیلمنامه دچار نقصان است. علاقهمندی روشن به سینما هم کارکردی در قصه پیدا نمیکند و ارجاعات سینمایی فیلم هم به خورد اثر نرفته است. روشن با وجود امتیازاتی که دارد فیلم متوسطی است و با بهترین فیلم حجازی – زندگی مشترک آقای محمودی و بانو- فاصله دارد.