سینماسینما، محدثه واعظیپور
مستند «سرپتیها» تماشاگر را به خاطرهای دوردست و فراموش شده پیوند میزند. فیلم به بهانه بررسی نقش کرمانشاه در مشروطه، قهرمانی را معرفی میکند که کمتر کسی او را میشناسد یا به یاد میآورد. امتیاز اصلی فیلم تازه کیوان مهرگان، زنده کردن این نام، در قالب یک روایت تاریخی است. یارمحمدخان یکی از سران مشروطه در کرمانشاه است که بر خلاف بسیاری از نامهای آشنا و تکرار شده در تاریخ معاصر، برای بسیاری از ایرانیان ناآشناست، پیش از آن و مهمتر البته مغفول ماندن جنبش مشروطه در کرمانشاه است، که این بیمهری را دامن زده و به فراموشی نقش مردان و زنان آزادیخواهی انجامیده که همسو با شهرهای بزرگ آن دوره، به ویژه تهران، تبریز و رشت به نهضت مشروطه پیوستند.
راوی «سرپتیها»، مانند مستند بلند دیگر این کارگردان، (سیاوش در آتش) خود اوست، این بار شیفتگی نسبت به زادگاه، ایران و تاریخِ آن، حسی خاص به فیلم داده، اگرچه به نظر میرسد فیلمساز با وجود همدلی و قرابت با موضوع، فاصله خود را با آن حفظ کرده و اجازه نداده فیلم، به دام سانتی مانتالیسم بیفتد. حتی در فصل مرگ یارمحمدخان و مبارزان کرمانشاهی، با وجود تاکید موسیقی و حس صحنه بر از دست رفتن قهرمان، لحن فیلم از قالب فیلم- مقاله یا فیلم-جستار، دور نمیشود و تا انتها آن یکدستی را حفظ میکند. فیلمی که با نوعی طنازی شروع شده، تلخ نمیشود. هشدار دهنده و دریغ برانگیز است، اما به دام تلخی نمیافتد. با پایانی تکان دهنده، به فرجام میرسد اما حتی در آن پلان آخر، در آن غربت و آرامگاه محصور شده در نخالههای بیمارستانی که میشد انبوهی شعار درباره سومدیریت داد، خوشبختانه فیلمساز از زیادهگویی پرهیز کرده و اجازه میدهد تصویر، تاکیدی باشد بر فراموشی قهرمانان مشروطه. بر مظلومیتی که گویی، نقطه پایانی بر آن نیست.
فیلمسازِ جستجوگر از همشهریهای یارمحمدخان سراغ او را میگیرد و در کمال ناباوری بسیاری این قهرمان را نمیشناسند، این نقطه ورود به فیلم است، فیلمی که سازندهاش آن را ادای دین به تاریخ زادگاهش میداند. اما فیلم، بیش از این است، بیش از ادای دین، مروری است بر تاریخی غبارگرفته که «سرپتیها» باعث میشود از دل همه حوادث و رویدادهای تلخ و شیرین صد سال اخیر، رخ بنماید و خودش را مطرح کند.
«سرپتیها» به عنوان یک مستند تاریخی و پژوهشی موفق میشود اطلاعاتی متنوع به بینندهاش بدهد، از سویی دیگر این قدرت را دارد که ذهن او را درگیر و درباره بعضی اظهارنظرهای کارشناسان فیلم، پرسش ایجاد کند. تاریخ مشروطه و چهرههای سرشناسش اندک نبودهاند و مواضع درباره آنها، یکسان نیست. «سرپتیها» این چند صدایی را ایجاد کرده و از داوری نهایی درباره آنچه مقابل دوربین گفته میشود، پرهیز میکند. راوی، که فیلم را با لانگ شاتی زیبا از کرمانشاه آغاز کرده، در حدود یک ساعت به تماشاگر مشتاقش، رازهایی را برملا میکند، رازهایی که بعضی از آنها مثل همکاری نکردن وزارت بهداشت با گروه فیلمبرداری آشکار و قابل پیش بینی و بعضی دیگر، ناگفته باقی میماند. اما تماشاگری که فیلم را دنبال کرده، میتواند حدس بزند چرا روند نادیده گرفتن مشروطه در کرمانشاه، همچنان ادامه یافته است.
اصل انتقال اطلاعات در «سرپتیها» از طریق گفتگو انجام میشود، تصاویر باقی مانده از آن دوره اندک است و ردپایی از بناهای آن روز و وضعیت امروزشان در فیلم، کمرنگ است. از این منظر، فیلم ضربه خورده است. اما آنچه آن را سرپا نگه میدارد، موضوع تازه و رویکرد فیلمساز به این کشف جذاب است.
اثر هنری، به ویژه یک مستند تاریخی با همه امتیازها و نواقصش، دریچهای است برای از نو دیدن و از نو شنیدن. «سرپتیها» (که نامی جذاب و هوشمندانه دارد) درباره مشروطه و همه آنچه از نسبت کرمانشاه و مشروطه میدانیم نیست، حتی به نظر نمیرسد همه اطلاعاتی که میتوان درباره یارمحمد جمع آوری کرد، به این فیلم محدود شده باشد. «سرپتیها» دعوتی است برای به یادآوردنِ رفتگانی که نه تنها در صفحه کتابها، یا عکسها، سریالها و فیلمها کمتر سراغی از آنها میتوان گرفت که حتی در سرزمین مادریشان، گوری در شان نامشان نیست. گویی، فراموشی، سرنوشت ابدی آنها بوده است.