سینماسینما، رومینا روشن بین
فیلم شطرنج باد ساختهی محمدرضا اصلانی در سال ۱۳۵۵ ساخته شد، زمانی که پیشتر موج نو با فیلم خشت و آینه ساختهی ابراهیم گلستان شروع شده بود. اگر موج نویی وجود داشته باشد به قطع شطرنج باد یکی از سردمدارانش است طوری که بیش از چهارده سال بعد نسخهای الهام گرفته از آن به نام پردهی آخر ساختهی واروژ کریم مسیحی موفق به کسب هشت جایزه ی سیمرغ میشود. در داستان گویی الگویی وجود دارد که انسانهایی پست وارد عمارتی میشوند تا آن را تصاحب کنند همانند فیلم انگل از بونگ جون هو، ویریدیانا اثر لوییس بونوئل یا پیشخدمت از جوزف لوزی اما یکی از قدیمیترینها و موفقترینها در این الگو، فیلم شطرنج باد محمد رضا اصلانی بوده است. در واقع الگوی تصاحب اشرافزادهها یا فئودالها در اواخر دوران فئودالیسم به دست انسانهای نازل توسط اصلانی به تصویر کشیده شده است. یکی دیگر از الگوهای داستان پردازی که در این فیلم رعایت شده الگوی بازی است که بازیگرها جدا از بازیگری در فیلم در دل داستان نیز به بازیگری برای هم میپردازند و تنها بازیگر نقش اصلی که این قاعده را رعایت نمیکند فخری خوروش است که یکی از بهترین بازیهای کارنامهی کاری این بازیگر پیشرو به حساب میآید. زمانی که موضوع زن در سینمای روشنفکرانهی ایران آنچنان جا نیافتاده بود، محمد رضا اصلانی چنین نقشی را مینویسد و فخری خوروش آنقدر آوانگارد بود که این نقش را میپذیرد. در سینمای ایران فیلمسازانی چون محمدرضا اصلانی، علی حاتمی و بهرام بیضایی بازیگرانشان ناتورالیسم بازی نمیکنند و جز در مواردی محدود، باید گفت بازی این بازیگران نادیده گرفته میشود و به دلیل این الگوی رایج که در ناخودآگاه جمعی قشر سینمایی شکل گرفته است شاید بازی فخری خوروش به چشم نیاید. او نقش زنی فئودال و قدرتمند همراه با یک نقطه ضعف را ایفا میکند و همین باعث پیچیدگی و عمیق شدن کاراکتر میشود. پارادوکس در شخصیت و لحن فیلمساز این بازی را سخت و دشوار میسازد که فخری خوروش به ظرافت از پس آن برمیآید.
از آنجایی که نقاشی استنساخ اثر محمود خان ملک الشعرا در زمانهی خودش مدرن و نوین بود، پایه و الهام محمدرضا اصلانی برای ساخت فیلم شطرنج باد شد. نقاشی استنساخ در تاریخ نقاشی ایران یک اثر پیشرو و قدر ندیده محسوب میشود و همینطور شطرنج باد نیز در تاریخ سینمای ایران یک اثر پیشرو و باید گفت تا چند سال گذشته قدر ندیده بود.