سینماسینما، زهرا مشتاق
بازنشستگی را باید پذیرفت. قرار نیست همه آدم ها، در هر شرایطی تا پایان عمر کار کنند. چون همه آدم ها توان یکسانی ندارند. همین دیشب فیلم بسیار بدی دیدم که فقط با تعجب گفتم چرا؟ چرا؟ کارگردانی با آن فیلم های خوب، با آن همه خاطره های درخشانی که برای خیلی از ما ساخته. واقعا چرا؟ قصه خوبی، که خوب تعریف نمی شود. بازی های خوب هدایت نشده، نماهای طولانی و خسته کننده و ده تا چیز دیگری که منجر به ساخته شدن یک فیلم بد می شود.
واقعا مگر قرار است همه کارگردان ها تا آخر عمر فیلم بسازند؟ مگر اجبار است؟ مگر مدال افتخار می دهند؟ مثل آن است که جراحی را که دستش می لرزد، بفرستند اتاق عمل. یا از خیاطی که سوی چشمش را از دست داده، بخواهند کت و شلوار دامادی بدوزد. یا ده تا مثال این شکلی.
دوستان خبرنگار هم سن و سال من باید به یاد داشته باشند. سال ها قبل یک هم صنفی مسنی داشتیم که به شکل فعالانه ای در تمام نشست های خبری حضور داشت و سوال های به نظر خودشان مهم و چالش برانگیز می پرسیدند و اغلب موجب خنده و شرمساری همکاران دیگر می شدند. آن دوست هرگز نپذیرفتند یا توجه نکردند که کار را باید به تازه نفس ترها سپرد و باید تسلیم بازنشستگی شد.
کسانی هستند که همیشه فیلم های بد یا متوسط ساخته اند. من درباره آنها صحبت نمی کنم. نکته و تاسف من درباره فیلمسازان بزرگی است که فیلم های مهمی ساخته اند. فیلم ها یا مجموعه هایی که اگر ساخته نمی شدند، خیلی حیف بود. فیلم های خاطره ساز، فیلم های تأثیرگذار، فیلم هایی از اجتماعی تا کمدی. فیلم هایی که اگر ملودرام خانوادگی بوده تا جنایی یا کودکانه، درست و خوب ساخته شده است. برای همین آدم دلش می لرزد که چرا چنین کسی، چنین کسانی فیلم های بد بسازند و خودشان با دست خودشان پرونده شان را تباه کنند. ساخت دوازده تا فیلم خوب، بهتر از سی و دوتا فیلم است که هشت تایش دورریختنی باشد. لطفا معدل بیست خود را ناپلئونی نکنید. لطفا خاطره های خوب ما را از سینمای خودتان محفوظ نگاه دارید. لطفا به هر قیمتی فیلم نسازید. لطفا بپذیرید در هر حرفه ای آدم ها زمانی بازنشسته می شوند. لطفا احترام خودتان را حفظ کنید. ما شما و فیلم های خوبتان را دوست داریم، نه فیلم های بد. ما دلمان نمی خواهد در این سینما خدای ناکرده به شما بی حرمتی شود.