سینماسینما، منیژه بهارلو
یکی از خصیصه های سینما، ارتباط آن با جامعه است. می گویند سینما، آینه اجتماع است و داستان هایش، پیوندی ناگسستنی با مردم دارند. یا بازتاب یک به یک رویداد انسانی است (مانند آنچه در قهرمان یا منصور دیده می شود، از مثال های اکران امروزی)، یا راه نمای انسان امروزی برای مواجهه فکری با یک موقعیت محتمل است (حتی اگر بر بستری باشد مانند شهرگربه ها، باز هم از مثال اکران فعلی) و مانند آن. هر چه باشد، این آینگی، با دخالت اندیشه فیلمساز در چگونه شکل دادن به تصاویر یا توالی زمانی و مکانی رویداد و حتی در تعریف مخاطب اثر، همراه است. معمولا در مناقشه های فکری حوزه های اجتماعی و حتی هنری، همراهی اثر سینمایی با جامعه و بازتاب آن مورد مداقه است؛ از بی ارتباطی آثار امروزی با واقعیت اجتماعی گرفته تا میزان اتصال محتوای اثر با مردم یا دست کم مخاطب مفروض. و این نکته ای طبیعی است.
از آنچه در اکران های بعد از بازگشایی کامل سالن های سینما می بینیم، ابتدا اجتماعی بودن و واقعی بودن بنیان روایت فیلم قهرمان را داریم که همین اتکا بر رخدادی اجتماعی، مدعی دیگری هم پیدا کرد. داستان فیلم قهرمان یا مستمسک تولید این اثر تصویری، خبری منعکس شده در جراید بود و البته مشابه رویدادی مانند این که از ذات فطری انسان در تلاش برای سالم بودن و درست رفتار کردن بر می آید بسیار رخ داده و خواهد داد و لزومی هم نداشت که حتما به رویدادی شناسنامه دار متصل شود که مدعی دیگری هم پیدا کند. مخاطب فیلم قهرمان، مخاطبی روشن و صریح بدون دستاویز قراردادن عناصر بصری متنوع و پیچیده است. در کنار این، اثری پر هیاهو در فضای رسانه ای مانند شهر گربه ها را داریم. مستمسک این اثر، رخدادی روشن در جامعه معاصر است که با واژه مهاجرت به خارج از مرزها، مفهوم داده شده است و البته سازنده از منظر نفی نوعی از مهاجرت، به موضوع نگریسته و آن را در دنیایی فانتزی و پر از موسیقی، به نمایش درآورده است. ظاهر فانتزی اثر، واجد عنصر فریفتگی و اغوای مخاطب است. به سخن دیگر، این اثر به مخاطب عام و البته بزرگسال نظر دارد اما برای سود بیشتر، در چهره پردازی و صحنه پردازی، کودکان را هم می فریبد و والدین را وا می دارد که فرزندان را به همراه خود به سالن بیاورند که دوگانگی کودکان در سالن نمایش این فیلم و درک نکردن نمادها و استعاره های فیلم، موضوعی روشن بود. تمهیدی نامنتظر و نادرست که حتی گریز دادن منتقدان شیوه ساختاری اثر با واژه نفی مهاجرت این گونه، نتوانسته این شیوه نمایش و فریب مخاطب را بپوشاند. از این منظر، شهر گربه ها تکرار می کنم که با نوعی فریب همراه شده است. به فیلم دیگری بپردازیم به نام دینامیت. اثری پیشتاز در جلب مخاطب. قطعا نشانه های کمیک اثر، واجد جذابیت برای مخاطب عام است. اما این کمیک بودن، مستلزم تلاش سازنده برای افزودن به زمان اثر شده بود که در بزنگاهی روشن، مانعی دربرابرش گذارده شد و اثر، کوتاه شد. یعنی نوعی فریب از نوع اتلاف وقت مخاطب در این فیلم پیش بینی شده بود. این نکته متکی بر گفتار کارگردان فیلم در برنامه هفت است که گفت حدود ۲۶ دقیقه از این فیلم در کشاکش دیدگاه ناظران بر این فیلم کوتاه یا به نحوی اصلاح شده و افزود که این کاستن از تصاویر، صدمه ای به اصل داستان نزده است! خب، اینجا هم ما با نوعی فریب مستتر از طریق مطول کردن فیلم رو به رو بودیم. این تجربه در کوتاه کردن تصاویر و اعتراف سازنده به سالم ماندن خط روایی داستان مورد نظر و البته موفقیت در گیشه، نشان داد که سینماگر ایرانی باید با مخاطب خود صریح و صادق باشد. حالا دیگر به روش های دیگر آثار اکران نمی پردازم که برای خود، قابل بحث است حتی اثری به نام منصور، که قرار است شناسنده یک شخصیت باشد و با دقت در مجموعه اثر می بینیم که بهتر بود همان نام اولیه اثر، یعنی «آذرخش» و چگونگی رسیدن به اندیشه ساخت جنگنده ایرانی بر آن می ماند تا منصور، که واجد معرفی کامل شخصیت شهید منصور ستاری نیست. یعنی با تغییر عنوان، احساس می کنیم اثر باید تکمیل تر می بود.
مجموعه این نکات می رساند که ما باید در زمینه تعریف مخاطب و نسبت آن با سودی که قرار است از حضور این مخاطب در سالن سینما به دست آید، هم سود مادی و هم سود معنوی یا فرهنگی، تلاش دیگری بکنیم. صراحت داشتن با مخاطب، ضرورتی انکار ناپذیر در سینمای ایران است.