سینماسینما، منوچهر دینپرست
تقویم فرهنگی ایران، در سالهای اخیر چنان انباشته از جشنوارههای سینمایی شده که گاه نمیتوان میانشان تمایز روشنی یافت. از جشنواره فیلم فجر بهعنوان مهمترین رویداد سینمایی کشور گرفته تا جشنواره بینالمللی مقاومت، جشنواره فیلم کوتاه تهران، جشنواره سینماحقیقت (ویژه فیلم مستند)، جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان، جشنواره شهر، جشنواره سلامت، زنان و زندگی شهری، جشنواره فیلم سبز، جشنواره دانشجویی رویش و دهها جشنواره استانی و تخصصی دیگر؛ گویی هر حوزهای از زندگی فرهنگی ما بخشی از خود را در قاب سینما جستوجو میکند.
اما این تعدد جشنوارهها چه پیامی دارد؟ آیا میتواند نشانه بالندگی سینمای ایران باشد یا برعکس، از پراکندگی و فقدان سیاست فرهنگی منسجم حکایت میکند؟ از یک سو، گسترش جشنوارهها را میتوان نشانه پویایی و تنوع فرهنگی دانست. هر جشنواره با مخاطب خاص خود سخن میگوید و زمینهای برای بروز سلیقهها و دغدغههای گوناگون فراهم میآورد. جشنواره فیلم کودک از دنیای خیال و امید میگوید، در حالیکه سینماحقیقت به واقعیتهای مستند و اجتماعی میپردازد. در چنین بستری، فیلمسازان جوان فرصت مییابند آثارشان دیده شود و گامی بهسوی حرفهایشدن بردارند. همچنین، برگزاری جشنوارهها در شهرهایی چون مشهد، تبریز، شیراز و یزد، به تمرکززدایی فرهنگی یاری میرساند و استعدادهای محلی را به عرصه ملی میکشاند.
با این همه، روی دیگر سکه نیز قابل تأمل است. در بسیاری موارد، جشنوارهها بدون هدفگذاری روشن و برنامهریزی بلندمدت برگزار میشوند. گاهی بیش از آنکه محفلی برای گفتوگوی هنری باشند، رنگ و بوی تبلیغاتی یا سیاسی میگیرند. منابع مالی محدود، میان دهها رویداد پراکنده تقسیم میشود و نتیجه، چیزی جز تکرار، موازیکاری و خستگی مخاطب نیست. در چنین وضعی، حتی اعتبار جوایز و نامها نیز رو به فرسایش میرود.
در واقع، تعدد جشنوارهها بهخودیخود نه نقطه قوت است و نه ضعف؛ آنچه اهمیت دارد، کیفیت و کارکرد هر جشنواره است. اگر جشنواره بتواند زمینه گفتوگوی هنری، آموزش، کشف استعداد و پیوند میان سینماگران و جامعه را فراهم کند، بیگمان به رشد سینمای ایران یاری خواهد رساند. اما اگر به مناسبتهای موسمی و بیهدف فروکاسته شود، فقط بر تورم نمادین فرهنگی خواهد افزود.
سینمای ایران، برای بالندگی، بیش از تعدد جشنوارهها، نیازمند تمرکز، اندیشه و استمرار در سیاست فرهنگی است. جشنواره زمانی ارزشمند است که نه بهخاطر نامش، بلکه به سبب نقشی که در پرورش اندیشه و زیبایی ایفا میکند، در حافظه سینمایی ما باقی بماند.
تمرکز در سیاستهای جشنوارههای فیلم، اگر بهدرستی تعریف و اجرا شود، میتواند به بالندگی هنری و ارتقای کیفیت سینما بینجامد؛ اما اگر با نگاه محدودکننده و انحصاری همراه باشد، اثر معکوس خواهد داشت.
تمرکز در سیاستهای جشنواره به معنای آن است که اهداف، معیارها و جهتگیریهای کلان یک جشنواره بهروشنی مشخص شود و تصمیمگیریها پراکنده و سلیقهای نباشند. وقتی جشنوارهای خطمشی فرهنگی و هنری معینی دارد، مثلاً حمایت از سینمای مؤلف، گسترش نگاه اجتماعی یا معرفی استعدادهای نو و این سیاست در همه بخشها (انتخاب آثار، داوری، برنامهریزی و حمایتها) بهصورت منسجم اجرا میشود، نتیجه آن رشد تدریجی کیفیت آثار و شکلگیری جریان فکری پایدار است.
نمونههای جهانی این امر را میتوان در جشنوارههای کن، برلین یا ونیز دید؛ هر یک از این رویدادها هویت ویژهای دارد و تمرکز بر نوع خاصی از سینما باعث شدهاست فیلمسازان بدانند برای حضور در آن جشنواره باید چه رویکردی اتخاذ کنند. همین تمرکز سبب شکلگیری مدرسههای سینمایی و حتی سبکهای تازه در فیلمسازی شدهاست.
حال این پرسش مطرح میشود که جشنوارههای فیلم در ایران توانستهاند به جریان فکری یا ژانر خاصی بدل شود؟ در ایران نیز اگر جشنوارههای فیلم بتوانند سیاستهای خود را شفاف، هدفمند و متمرکز کنند، نتیجه آن تربیت نسلی از فیلمسازان آگاه به ارزشهای هنری و اجتماعی خواهد بود. تمرکز به معنای تعیین چشمانداز است؛ اینکه جشنواره صرفاً ویترین نباشد که هست، بلکه موتور محرک تولید، آموزش و نقد نیز باشد.
اما اگر تمرکز به انحصار یا یکصدایی تبدیل شود، جشنواره از مسیر بالندگی خارج خواهد شد. هنگامی که همه تصمیمها در دایره محدود مدیران یا نهادهای سیاسی گرفته شود و تنوع فرهنگی و خلاقیت هنرمندان نادیده گرفته شود، جشنواره به تکرار و تشریفات میرسد و بهجای رشد، رکود به بار میآورد.
بنابراین تمرکز باید هوشمندانه و منعطف باشد: یعنی ساختار مدیریتی جشنواره منسجم و هدفمند عمل کند، اما در انتخاب و داوری، میدان را برای تنوع دیدگاهها و تجربههای هنری باز بگذارد. چنین تمرکزی نهتنها بالندگی جشنواره را تضمین میکند، بلکه به رشد سینما، گسترش گفتمان فرهنگی و تقویت جایگاه بینالمللی آن کشور نیز منجر خواهد شد.
منبع: روزنامه اطلاعات