سینماسینما، حمید عبدالحسینی*
بدون قرارقبلی در ادامهی تجربه گری های بهروز شعیبی در مقام فیلمساز راهی متفاوت از آثار پیشین اش را برمی گزیند. اینجا با فیلمی مواجهیم که قصهی پرحجمی ندارد بلکه براساس کاراکتر بنا نهاده می شود تا از خلال سفری ظاهری به موطن، به یک سفر باطنی منجر شود و مروری بر زندگی گذشته را شامل شود. در فیلم هایی از این دست نوعی طمانینه حاکم است و می تواند مخاطب را با بی حوصلگی و خستگی همراه سازد؛ شعیبی برای پرهیزاز هر نوع ملال از عناصری نظیر موسیقی، گستردگی جغرافیا و تنوع لوکیشن و قاب بندی به جهت فضاسازی بهره می برد. فیلمساز به دنبال بیان مفاهیم معنوی البته به صورت غیر مستقیم نیز است که در برخی موارد موفق و در جاهایی ناموفق است. انتخاب چنین ایده ای که برمبنای یکی از داستان های مصطفی مستور به نگارش درآمده برای ساخت یک فیلم سینمایی کاری سهل و ممتنع است؛ چراکه داستانهای مستور بیشتر بر پایهی توصیفات و درونیات کاراکترها و عمدتا با زاویهی اول شخص روایت می شوند پس در برگردان سینمایی آنها نیز نوع نگاه و رویکرد کارگردان اهمیت بسزایی دارد و ممکن است عده ای به ایده های اجرایی و حتی فیلمنامه ای کار روی خوش نشان ندهند.
بدون قرار قبلی از آن دست فیلم هایی است که با مخاطب صفر و صدی مواجه خواهد بود و در نظر عده ای محبوب و در چشم عده ای کند و بی روح تلقی می شود.
*نویسنده و کارگردان