برای بهرام بیضایی/ اسطوره همیشه زنده

سینماسینما، آریو همتی

بهرام بیضایی مهمترین کارگردان  پلی ژانریک ایران، در سینمای ساختار آوانگارد «رگبار»، «کلاغ»، «چریکه تارا»، «مرگ یزدگرد» و «سگ کشی» را ساخت، در سینمای پساساختار گرا «غریبه و مه»، «شاید وقتی دیگر» و «مسافران» و در سینمای فراساختارگرا «باشو غریبه کوچک» و «وقتی همه خوابیم» را کارگردانی کرد.

بیضایی کارگردانی بود که مانند ناصر تقوایی به المان‌های جنبش جهانی موج نو وفادار ماند.

او مانند ناصر تقوایی، کم فیلم ساخت ولی تمامی آثارش مانند آثار تقوایی در اوج بود. یعنی به لحاظ تعداد و کیفیت آثار بهرام بیضایی و ناصر تقوایی را نمی‌شود با کسی مقایسه کرد.

بیضایی و تقوایی کارگردان‌های  مولفی بودند که سفارش نمی‌پذیرفتند و نه به سینمای بازاری و دم‌دستی و نه سینمای سفارش‌پذیر و نه سینمای جشنواره‌ای گرایش نداشتند.

تقوایی بیشتر صدای مردم عصر را تعیین می‌بخشید و بیضایی صدای مردم را از دل اساطیر بیرون می‌آورد. هر چه جدای از سبک جمعی موج نو که مشترک هر دو شان بود بخواهیم سمت سبک شخصی و دستاوردهای ویژه آنها برویم در تقوایی بوم افزایی و در  بیضایی اسطوره افزایی را می‌توانیم به شکل بسامدمند و تعمدی ببینیم.

بیضایی در میان کارگردان‌های موج نو، بنیانگذار ژانر محتوایی موج نوی اسطوره افزا بر محور نگره‌های فرائیستی است .

جهان بیضایی حرکت از ابژه به سوژه و تصویر  جهان درونی نامفهوم که به علت پیچیدگی‌های درون انسان اینگونه تصویر می‌شد و سپس بدون آنکه در این جهان رمزآلود و ناشناخته به دریافت‌های زیادی برسیم، به سمت جهان  ابژیکال بر می‌گشتیم. بیضایی شبیه ماهی‌گیری که در میان اقیانوس دنبال صید یک ماهی ویژه است کار خود را در رویارویی با جهان درون انجام می‌داد و با آگاهی که داشت در عدم شناخت حقیقی  ساحت بی‌انتهای درون انسان، از آن جهان با صید کلمه پدیدار خاص بر می‌گشت. یعنی می‌توان گفت جدای از امر اسطوره‌افزایی، نوع مواجهه بهرام بیضایی با روان انسان احتمالا بنا بر تجربه زیستی‌اش و عمق قلمی او در نوشتن و نقد، بسیار اصولی‌تر، جامع‌تر و دقیق‌تر از خیل روانشناسان فیک و زردی که به قولی فضا را آلوده می‌کنند، بود.

حضور متداوم  بیضایی به عنوان یک استاد در جریان روشنفکری و در زمینه تئاتر و سینما از اواخر دهه چهل تا زمانی که ایران بود و حتی تا پیشاآسمانی شدن  از طریق فضای مجازی و گفتگوهای هر چند اندکی که با رسانه‌ها داشت، در واقع وجهه الگو بودن و  راهنما بودن را حفظ کرده بود. او  که در دیالوگ‌نویسی، به زبان باشکوه پارسی تسلط داشت و مانند علی حاتمی آن جان و جوهره‌ی معنایی و روح شاعرانه‌ی کلمه‌ها و زبان پارسی را کشف کرده بود و خنیای بی‌نظیر زبان پارسی در قلمش مانند قلم حاتمی چه تجسم با شکوهی گرفته بود. نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌های درخشانی برای تاریخ هنر باشکوه‌ترین تمدن جهان، ایران بزرگ فرهنگی به یادگار گذاشت. البته او مولف است و مرگ ظاهری هیچ‌گاه پایان یک اسطوره نیست یعنی تا کلمه زنده است بیضایی مانند تقوایی، مهرجویی و دیگر بزرگان‌مان زنده است.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 214650 و در روز دوشنبه ۸ دی ۱۴۰۴ ساعت 07:14:11
2025 copyright.