سینماسینما، امیرابراهیم جلالیان؛
سعید کنگرانی کارنامه قطوری نداشت و تعداد اثار هنری او از انگشتان دو دست فراتر نرفت. اما همین فیلم های کمشمار، به تنهایی از بهترینهای تاریخ سینما و تلویزیون ایران هستند.
فیلمها و سریالهایی چون رضا موتوری، دایره مینا، سرایدار و در امتداد شب و البته سریالی، چون داییجان ناپلئون که با هر متر و معیاری جزو آثار برگزیده تاریخ این مرز و بوم به شمار میآیند.
اگرچه بعد از انقلاب چند اثر نسبتا متوسطی چون «پرواز درقفس» و « فصل خون» ساختهی حبیب کاوش و «گرداب» حسین دوانی داشت که به سختی اکران شدند و او امکان ادامه کار پیدا نکرد. این موضوع نه فقط ناشی از کمبود استعداد یا نقایص هنری نبوده بلکه متاثر از تغییرات کلان در سینما، سانسور، سلیقه مخاطب، بد اقبالی و سیاستگذاری اشتباه و فقدان حمایت بوده است و متاسفانه کنگرانی، درخشش و جایگاهی همسطح آنچه در پیش از انقلاب داشت را نیافت.
سعید کنگرانی همراه با موج نو وارد سینما شد. زمانی که بازیگران سینمای دهه پنجاه رو به میانسالی میرفتند او جوانی و شادابی کمنظیری را با خودش وارد سینمای ایران کرد.
کنگرانی بازیگری را خیلی درست و گزیده شروع کرد و نمیخواست، چهره سینمای تجاری و کابارهای باشد. در واقع به عنوان یک بازیگر فیلمهای متفاوت و شبه روشنفکرانه کارش را آغاز کرد. شهرت زودهنگام و نقشهای ماندگاری از خود به جا گذاشت و حقیقتا خوش درخشید.
او از کودکی وارد تئاتر شد و ابتدا در نمایش «شهر قصه » به کارگردانی بیژن مفید بازی کرد اما اولین حضور جدّی و کوتاه سینماییاش در فیلم «رضا موتوری» به کارگردانی مسعود کیمیایی بود، چهره و جذابیت بصری کنگرانی به نوعی در زمان خود متفاوت و کاریزماتیک بود؛ خصوصا برای نقشهای جوان، کمتجربه یا پسر ساده که بتدریج وارد موقعیتهای پیچیدهتر میشود.
این ویژگی باعث شد مخاطب بتواند با شخصیتهایی که بازی میکرد، همذاتپنداری کند. توانایی تطبیق با نقشهای متفاوت او در فیلمهایی که از فضای ساده به فضای پیچیدهتر همانند «دایره مینا» ساختهی داریوش مهرجویی، یا دراماتیکتر حرکت میکرد، توان نشان دادن تحول درون شخصیت را داشت، هرچند همیشه با امکانات و متون محدود مثلاً نقش پسر شهرستانی سادهای که درگیر ماجرای قاچاق خون در«دایره مینا» میشود، این مسیرِ تحولی نیاز به ظرافت دارد که او تا اندازهای ارائه داد. فیلمی که تا مدتها رنگ اکران به خود ندید و چند سالی به علت سوژه جنجالیاش توقیف ماند.
سعید کنگرانی به استثنای چهره جذاب و قابلیت و خلاقیت در بازیگری و صدای مخملی و لطیف ارشاک قوکاسیان دوبلورش که در اغلب آثار بجای او صحبت میکرد قطعا شانس بزرگی داشت که در بدو ورود به سینما با کارگردانها و بازیگران صاحب نامی همکاری کرد. انتخاب به جا و درست او برای نقش سعید در سریال «دایی جان ناپلئون» بواسطهی ناصر تقوایی، سکوی پرتاب و نقطه عطف زودرس در کارنامه هنریاش محسوب میشود که نقش محوری و کلیدی و شخصیتی رمانتیک و عاشق پیشهی قصهی زیبای ایرج پزشکزاد را عهده دار بود که با اقبال بینظیر و جشمگیری روبرو شد. از طرفی خسرو هریتاش از این امتیاز استفاده کرد و سعید کنگرانی را با بازی روان و گاه گزنده، کنار علی نصیریان در فیلم «سرایدار» قرار داد؛ فیلمی برگرفته از موج نو که با طمأنینه و آرام جلو میرود و ذرهذره ما را به آن نتیجهی تلخ و نهایی میرساند. نقشآفرینی سعید کنگرانی در این چند اثرِ با پرستیژ اگرچه با موفقیت گیشه همراه نبودند (البته به استثنای درامتداد شب) اما تجربه و شهرت و آگاهی بسیاری برای او به ارمغان داشت.
درخشش نهایی او شرکت در فیلم سانتیمالیستی، ملودرام و عاشقانه «در امتداد شب» ساخته پرویز صیاد درکنار گوگوش بود. اکران این فیلم زمانی اتفاق افتاد که سال ۵۶ سینما در اوج رکود بسر میبرد.
در آن سال این فیلم فروش رویایی بهمراه داشت در امتداد شب، نقطه عطف جدیدی در تاریخ سینمای ایران رقم زد. اگرچه سوژهی نوین با صحنههای اروتیک، حرف و حدیثهای بسیاری داشت اما برای آیندهی سعید کنگرانی یک بستر فوق العاده و جایگاهی افسانهای در سینما بوجود آورد که با تحولات سیاسی و تغییر رژیم، سعید در بحران و ناملایمات جوی قرار گرفت و به قهقرا رفت و رویا و آیندهی سینماییاش تباه شد.
سعید کنگرانی مظهر ناکامی بود. در لحظهای که بهنظر میآمد، کامروا شدهاست و ستارهی جوان و بیچون چرای سینما محسوب میشد و در اوج میدرخشید مصادف میشود با انقلاب ۵۷ و از محبوبیت و شهرت باز میماند.
ممنوع الکاری از سینما باعث مهاجرت پر رمز و راز او به ینگه دنیا شد و در نتیجه بازی در چند تئاتر سطح پایین و حضور در برنامههای تلویزیونی هم نتوانست ارج و قرب و جایگاه قابل توجه و حضور قابل قبولی که در سینمای پیش از انقلاب داشت را به او باز گرداند و قاعدتا این دوری باعث شد تا از جریانهای فرهنگی و هنری و مناسبات داخل کشور دور شود و نتوانست یا فرصت کافی برای تطبیق کامل با آن فضا را پیدا کند.
سعید کنگرانی یک بازیگر با پتانسیل بالا بود؛ ترکیبی از چهره، حضور، حساسیت نسبت به متن و نقش و توانایی نشان دادن تحول شخصیت، به ویژه در آثار موج نوی پیش از انقلاب را دارا بود. اما تجربهٔ او نشان میدهد که موفقیت هنرپیشه نه تنها به توانایی فردی بلکه به ساختارهای حمایتی، انتخابها، شرایط سیاسی ـ اجتماعیو ورودِ به موقع به آثار معتبر بستگی دارد.
او وقتی بعد از شانزده سال به ایران بازگشت و سال ۸۳ در فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» ساختهی حسن فتحی نقشآفرینی کرد و بعد از چند دهه چهرهی تیپیکال و نام نوستالژیک و بازی خاطره انگیزش، تداعیگر سینمای طلایی دهه پنجاه و یادآور سریال دایی جان ناپلئون شد. او با پختگی و تجربهی کافی در میانسالی، توانست مخاطب را برای گیشهی خوب به سالن سینما بکشاند که متاسفانه دوباره ممنوعیت از کار گریبانش را گرفت.