سینماسینما، علی پاکزاد
در دو فیلم نقش دومهایی از زنان دیدم بهتر از نقش اول. یکی در« شبی که ماه کامل شد» و دیگری در «سرکوب» که اصلا شاید نقش اولی هم نداشت.
در «شبی که ماه کامل شد» فرشته صدرعرفایی نقش «غمناز» مادر برادران ریگی را آنچنان بازی می کند که گویی آن را زیسته است و فرو رفتنش در نقش حیرت انگیز، استثنایی و پر از تمرین و رنج و مرارت است. گویی واقعی ترین نقش در فیلم است. از لهجه گرفته تا بردباری، سکوت، لرزش و غمی عجین با زندگانی که همه را با هم توامان دارد و بروز می دهد و پنهان می سازد. او چنان در نقش خود خوش درخشیده که در آغاز فیلم وقتی معرفی می شود به سختی میتوان او را با آن گریم بی نقص شناخت؛ او با کارکشتگی و فروتنیاش، با چهرهای آفتابسوخته و چشمانی غمبار در تلاش است که به عروس خبر از گرفتاری اش در مخمصه ای بزرگ را دهد و ما این پیام را می فهمیم و حس می کنیم. او تبدیل به سمبل زنانی از این دیار می شود که در برنامه ها و مدیریت طایفه خود نقشی ندارند. او مسیح زنی است که صلیب مصیبت خانواده اش را به تنهایی بر دوش میکشد و آنچنان آشنا با زادگاه و جغرافیای داستان است که با زنی بومی و بلوچ مو نمی زند.
سارا بهرامی هم در فیلم سرکوب یکی از پنج زن فیلم است. او باید تعلیق بین دنیای قدیم و جدید و شکاف بین دو نسل را نشان دهد.او نقش دختر وسط خانواده را بازی می کند. مدتی است با یک مرد دوست شدهاست که بعد از چند هفته متوجه میشود که این مرد همانند پدرش به آزار و اذیت جسمی و روحی وی میپردازد. روایت بهرامی و نقش آفرینی اش یک حکایت دو لبه است. او با آنکه نمادی از زن عصر حاضر است اما باید نشان دهد که سرنوشتش با سرنوشت مادرش توفیری ندارد. گریه ها، برخوردهای عصبی و ندانسته ها و بی اطلاعاتی اش از پدر و مادر ترکیبی از نقش و دیالوگ را می طلبد که در میان خواهرانش او بر پرگویی فائق میآید و بسیار روشمند تا انتهای فیلم خود را می کشاند.
به هنگام برقراری رابطه کلامی هم تکلیف این خانه یا وطن با دیالوگ صریحی که پریا به خواهر کوچکش پروانه میگوید روشن می شود و بازی او آغاز و انجام فیلم را نشان می دهد: «تا از این بدتر نشدی از اینجا برو» . صراحت و رک گویی هم در دیالوگ و هم در نشانه شناسی زندگی روزمره پریا مشهود است.
سارا بهرامی ازطریق دیالوگها و نشانه ها و حالات روحی به ما اطلاعات میدهد که از خانه بیرون افتاده و با مردی آشنا شده. شکاک است و دست آخر با تمام کشمکش ها، توقعات و انتظارات چیزی بیشتر از چهار زن دیگر ندارد. گویی این تمایز و همسانی تنها از عهده سارا بهرامی بر می آمد.