تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۱۴ - ۱۹:۵۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 133620

سینماسینما، علی پاکزاد

بازی های مستقل و شخصیت محور در دو فیلم، «مسخره باز»و «جان‌دار» فارغ از کلیت داستانها موضوعی است که با بررسی نقش بابک حمیدیان و علی شادمان به آن می پردازم. اولی از فیلم جلوتر است و دومی فرصت مناسبی برای پایان یک فیلم است.
شاپور با بازی بابک حمیدیان به ما نشان می دهد که چگونه در یک جامعه با کوچکترین ارجاعات می شود از سطح به عمق رفت. او اخبار سیاسی خوان و حبس کشیده است. هر روز در پی مویی است و تنها کاری که می کند اعتراض از طریق تلفن است. غافل از اینکه مو در محیطی پرمو اجتناب ناپذیر است. اعتراض اینگونه جواب نمی دهد و او برای ادامه حیات محتاج یک نظام طبقاتی است.
حمیدیان نقش یک معترض بی دردسر و یک مرید طرفدار مرادی سمبلیک و یک دشمن ناآگاه به هنر و یک مصالحه‌کار در برابر قدرت و نیروی امنیتی و یک چپ وراج که رازی را نمی تواند پنهان کند را خوب بازی می کند. در این میان تنها چیزی که او را نرم و شاعرانه و خوشبین می کند یک هم آغوشی شبانه است.
حمیدیان یک نمونه از جامعه روشنفکری است که در سطح مانده است و او با این سطحی نشان دادن، جامعه ما را به عمق می برد. عصبیت ها و لجبازی ها و مراوده ها و عدم درکش از هنر و ناراحتی اش از طبقه فرادست دیدنی و لمس کردنی است. او نقشی را بازی می کند که در اطرافیان و هواداران خود بارها و بارها دیده و تحلیل کرده و همین امر و همین تجربه شاید او را در بیرون از این نقش و در جامعه یک گام جلوتر می نشاند و وقتی هنرمندی معترض می شود پای حرفش می ماند. حمیدیان چه در تئاتر و چه در سینما همچون مسیحی است که در «مسیح بازمصلوب» بازی می کند. این توانایی را نباید دست کم گرفت. موضوع او نقش بازی کردن نیست. موضوع او درک از نقش بازی کردن و انتقال آن به مخاطب است.

علی شادمان هم توانسته است برای پایان یک روایت غیراخلاقی در جامعه یک نقطه گذاری اخلاقی باشد. او در «جان‌دار »با نشان دادن یک بازی در خور توجه توانسته از تفاوتهای خانواده های ترکیبی از یک پدر و چند همسر پرده بردارد و نمونه جوانی باشد از زیستن در چنین خانواده ای. کسی که به حساب نمی آید اما به حساب خواهد آمد.
درهم تنیدگی روابط در این خانواده و دوهمسره بودن پدر و ناتنی بودن وحید (با بازی او) و اسماء (باران کوثری) و تفاوت رفتار این دو و مقایسه این رفتار توسط بیننده در ارتباط با ثریا (فاطمه معتمد‌آریا) که اسماء او را مادر خود می‌داند و به برادر ناتنی‌اش از هر طریقی احساس انجام وظیفه می‌کند و نداشتن این احساسات، دیالوگها و انجام رفتارهای دلسرد کننده توسط وحید، موضوع زیرپوستی فیلم در مقابل داستانک‌های متعدد آن است که شادمان در این خصوص طرحواره ای موفق را از خود نشان می دهد. ما شاهد تغییر عظیم توسط شادمان در انتهای فیلم هستیم. انتهای فیلم اگر در ایران ساخته نمی شد می توانست پایانی غیر اخلاقی باشد اما چه کسی بهتر از برادر کوچکتر که ایرانی بودن فیلم را به رخ بکشد. او از
اتفاق پیش آمده در طول داستان ناراحت است سعی بر این دارد که خواهر خود را از این مهلکه نجات دهد و نسبت به او ادای دین کند، بنابراین از سعید ( شوهر اسماء) با بازی امیر احمد قزوینی می خواهد که دست خواهرش را بگیرد و بر سر خانه و زندگی خود بروند. به همین آسانی.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها