سینماسینما، منصوره بسمل
با پایان یافتن سریال «شکارگاه» بار دیگر میتوان بر توانایی نیما جاویدی بهعنوان کارگردانی که میتواند در تک لوکیشن، راوی داستانهایی باشد که مخاطب را ساعتها با خود همراه کند صحه گذاشت.
قسمتهای ابتدایی سریال با ورود خانواده سرهنگ به عمارت نفرینشده و ماموریت مخفی این خانواده در نگهداری جواهرات سلطنتی آغاز میشود، اما داستانکهای رمزآلود و عاشقانه در ادامه داستان، ذهن تماشاگر را درگیر حجم وسیعی از اطلاعات و دادهها میکند که گاه برای هضم ادامه آن مجبور بودیم به قسمتهای قبلی مراجعه کنیم.
جاویدی پیشتر در فیلم سینمایی «سرخپوست» ثابت کرد در مدت زمان طولانی میتواند مخاطب را با یک خط داستان روی صندلی میخکوب کند و شاید آثارش پتانسیل تماشای چندباره را نیز دارد.
جاویدی به خوبی از عناصر سینما برای خلق فضایی تأثیرگذار بهره میبرد. آثار او به گونهای روایت میشوند که در هر پلان آن شاهد خود سینما هستیم. هر چند سریال قبلیاش «آکتور» تنها در چند قسمت اقبال داشت، اما در آخرین ساختهاش «شکارگاه» بار دیگر ثابت کرد در خلق لحظات طولانی تخصص دارد.

از دیگر نکات مثبت «شکارگاه» بازیهای درخشان پرویز پرستویی، الهام پاوهنژاد و مهدی حسینینیا در شمایلی متفاوت از انتخابهای قبلیشان است و همچنین حضور کوتاه، اما تاثیرگذار فریبا متخصص، امیر نوروزی و مهدی وثوقی راد ترکیب بازیگران نام آشنا و چهرههای تازه در این سریال را تاثیرگذارتر کرد.
«شکارگاه» ماحصل یک داستان خوب و تازه، کارگردانی هوشمندانه و هنرنمایی بازیگرانی است که به درستی برای نقشها انتخاب شده و جلوی دوربین رفتهاند.
طراحی صحنه و لباس و موسیقی از دیگر مولفههای توفیق این سریال است.
جاویدی همچون «سرخپوست» در بستر روایی داستان، وطنپرستی ایرانیان و تصمیمات سرنوشتساز در دقایق اخر را به مخاطب یادآوری میکند و این در قسمت پایانی به خوبی مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد.
در وضعیت اسفبار تولیدات انبوه، اما بیکیفیت پلتفرمهای ایرانی، «شکارگاه» یک اثر در خور تحسین است که در پایان خود ندای آزادی، همدلی و رهایی دختران ایران را سر میدهد.