تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۱۱/۱۷ - ۱۱:۳۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 194292

سینماسینما، سمانه احمدی

به نظر می‌رسد با تغییر نگرش متولیان امر و روی خوش نشان دادن قوه قضائیه به فیلمسازان در سال های اخیر، ساخت فیلم های جنایی و مبتنی بر پرونده های واقعی رونق تازه ای در ایران پیدا کرده است. از این منظر «بی‌بدن» فارغ از حاشیه هایی که برای آن به وجود آمد، فیلم قابل تاملی است. 

فیلمی که برخلاف فیلم قبلی کاظم دانشی به عنوان نویسنده، پر واضح فیلم جانبدارانه و واجد پیام و نتیجه گیری است. از این منظر و در مقطع حساس کنونی (واکنش‌ مخالف به اعدام) فیلم جسورانه‌ای محسوب می‌شود. 

در این مجال، فیلم از سه منظر قابل طرح و بررسی است.

۱- سوژه؛ اشاره به الهام گرفتن نویسنده از  پرونده قتل غزاله و اعدام  آرمان با توجه به وسعت طرح آن در سطح بین المللی(ورود سازمان بین الملل)، مدت زمان طولانی رسیدگی و دادخواهی(تقریبا۸سال)،تاثیر افکار عمومی، فضای مجازی و تلاش افراد مختلف و سرشناس برای جلوگیری از اعدام آرمان و از همه مهم تر پیدا نشدن جسد غزاله، همه و همه از سوی یک خبرنگار و رسانه، همان مسیری را برای فیلم می گشاید که رسانه ها و فضای مجازی برای خانواده ارغوان در فیلم .

بهرحال نمی توان کتمان کرد که اسکلت فیلمنامه جز یکسری تغییرات ، بسیار یادآور همان پرونده مشهور است (به خصوص موضوع پیدا نشدن جسد دختر و…) اما از آنجایی که پرونده های زیاد مشابه ای ممکن است وجود داشته باشند که مانند پرونده فوق رسانه ای نشده باشند، پس به قطع نمی‌توان درباره آن اظهارنظر کرد.

نکته قابل تامل در بحث سوژه فیلم و شایعه قوت گرفته پیرامون آن، سیطره رسانه بر پیش داوری ،منظر و نحوه مواجهه ما با مسائل است. به طوری که در این مورد به خصوص من مخاطب هدایت و ترغیب می شوم تا آرمان و غزاله را ولو با اسم مستعار و شرایطی کمی بالا و پایین تر بر روی پرده ببینم. 

۲- محتوا: که شامل فیلمنامه و محتوای بیانی مورد نظر است. به نظر می رسد دانشی در «بی بدن» بر خلاف «علفزار» به رابطه بهتری با ضابط های قضایی دست یافته به طوری که سعی می کند میانه ماجرا را بگیرد و اسب خود را بر بدن فضای مجازی و گرداننده های نامرئی چنین صحنه هایی بتازاند. به طوری که مخاطب احساس می کند(با استناد به گفت گوی پایانی مادر ارغوان) اگر هشتگ‌ها و پلاکاردهای مخالفت با اعدام و اعدام نکنید به ظاهر برای دفاع از متهم راه نمی افتاد، پسر جوان متهم فیلم بخشیده می‌شد. 

نکته جالب دیگه شخصیت پردازی بازپرس جدی و شاید خشن پرونده است که همزمان دو روی سکه و عیار وجودی او به تصویر کشیده شده و محک زده می شود. اگر دقیق تر نگاه کنیم با سه شخصیت اصلی و پرداخته شده در این فیلم مواجه ایم که دافعه و جاذبه و کنشگری های درام بین این سه تن در نوسان است؛ پازپرس پرونده، مادر ارغوان و پدر سروش. مابقی شخصیت های پاساژ های درام محسوب می شوند و در سایه سه ضلع اصلی قوام چندانی نمی‌یابند. اما نقطه ضعف فیلمنامه و بخش اضافی و نچسب آن اعتراف پدر سروش در زندان است که اگر در تدوین مجدد از فیلم حذف شود به قوت درام هم افزوده خواهد کرد و صحنه پایانی فریادهای پدر را هم تاثیرگذارتر خواهد کرد.

موضوع مهمی که در مورد «بی بدن» وجود دارد، به قول دوستانی که در هر فیلم به دنبال پیام و … هستند، پیام اخلاقی فیلم است. دانشی، در متنی که نگاشته، به خدمت بی قید و شرط والدین به فرزندان، رفاه بی حصر، دوپاره‌گی خانواده ها، عدم درک متقابل، سیطره رسانه، مشکلات شبکه های مجازی، همه و همه را به نوعی بخشی از طنابِ داری نشان می دهد که حلقه اش بر گردن پسر جوان روز به روز  تنگ تر و تنگ تر می شود. 

 اون در این متن از بیرون و لایه دوم و سوم ماجرا  به آن می نگرد و هیچ زمان با پسر به تنهایی مواجه نمی شود.

از این رو «بی بدن» فیلمی مبتنی بر روانشناسی اجتماعی و آسیب های اجتماعی یک جرم است تا روایت زندگی و سرنوشت فردی.

۳- فرم: آنچه از فرم در این مجال اهمیت پیدا می کند، بازی بازیگران و قاب بندی هاست. در مورد بازی بازیگران انتخاب غیر متعارف الناز شاکردوست و سروش صحت به عنوان پدر و مادر یک دختر جوان دانشجوست که با عدم نمایش تصویری از او به پذیرش تدریجی نقش مادر بودن شاکردوست کمک می کند. که اگر ارغوان «دختر گمشده» پیدا می شد، این شاکردوست و تلاش هایش بود که از دست می رفت.

  درست است که انتخاب سروش صحت، ساده لوحی پدر را تا حدودی القا می کند اما گزینه درجه یکی برای این نقش نیست و با توجه به عدم شخصیت پردازی کامل آن، به تاثیرگذاری قصه کمک چندانی نمی کند حتی با وجود ترسیم صحنه آرزوی پدر…

در مورد پژمان جمشیدی هم شیمی بازی اش تاثیرگذار است اما فیزیک بازی اش چندان چنگی به دل نمی زند. به طوری که در نماهای بسته شاهد قاب های چشمگیری از از بازی او هستیم و در چند نمای بازی که از او می بینیم، کمی دچار تردید می شویم.

گلاره عباس همچنان بازیگر خوبی است و بازی درخشانی ارائه می دهد که با یک شعله کبریت آغاز می شود و سپس دل جماعتی را به آتش می کشد.

نوید پورفرج که نماینده غیرت است و قانون. بازی چند وجهی را با فراز و فرودهای لازمه به تصویر می کشد که می درخشد و به چشم می آید.

در پایان «بی بدن» فیلمی است که ارزش یک بار دیدن را حتما دارد و وظیفه  «معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه» است که از ساخت چنین آثاری حمایت کرده و به ساخت آزادانه آنها کمک کند.

لینک کوتاه

 

آخرین ها