سینماسینما، حمید باباوند
سریال The Crown (تاج) پر است از ارجاعات مختلف تاریخی که بسیاری از آنها دقیق است و بدون دخل و تصرف. بدیهی است که هدف از تولید آن نشان دادن ثبات ملکه و تغییر دولتها و البته نمایش هوش و درایت فرمانروای بیتغییر است!
اما سریال The Crown یک محذوف بسیار بزرگ دارد: نفت! بریتانیا نزدیک سیصد سال با کمپانی هند شرقی تجارتهای مهم پارچه و چای و … را در اختیار داشت. علاقه به حضور در تجارتهایی که مصرف عمومی دارند یکی از رفتارهای معمول در اقتصاد است. اقتدار و انحصار کمپانی هند شرقی در قرن نوزدهم از بین رفته بود، درست همان زمان که نفت میآمد تا نقش جدی در اقتصاد دنیا و زندگی روزمره پیدا کند.
وقتی در ابتدای قرن بیستم نفت میآمد که اهمیت خودش را به رخ دنیا بکشد، بریتانیا با حضور در این بازار جایگاه خاصی برای خود دست و پا کرد. شاید نوشتن از نقش و نقشهی این حکومت در تجارت نفت کمی خارج از حوصله نقد یک سریال تلویزیونی باشد.
نفت کالای رانتی در تجارت دنیا است. کشورهای دارای ذخایر نفتی عموماً اقتصادهای رانتی دارند، مگر این که درآمدهای نفتی نقشی در ادارهی حکومت نداشته باشند. حاکمانی که درآمد ویژه نفت را تجربه کردند، بعد از چند دهه تصمیم گرفتند که سهم سرمایهگذار از تجارت را کم کرده و دست او را کوتاه کنند. بنابراین به سراغ ملیکردن صنعت نفت رفتند و از دل درآمدهای عظیم نفتی، صنایع سنگین راه انداختند. متاسفانه عموم این حاکمان با زیادهخواهیشان منجر به وضعیتی شدند که کشورهایشان خیلی زود درگیر دیکتاتوری و نابودی صنایع شوند. داستان رانت و یارانه تراژیکترین داستان همهی اعصار است. بگذریم.
ملکه الیزابت وقتی به تاج و تخت رسید که جریانهای ملیسازی صنایع نفت آغاز شده بود. شرکت بریتیش پترولیوم که امروز یکی از هفت شرکت بزرگ صنایع پتروشیمی در دنیاست (با ارزشی حدود ۳۰۰میلیارد دلار)، آن روزها با اسامی دیگری در ایران و عراق و بعدها در ترکیه و عربستان مشغول تجارت میلیاردیاش بود. سریال The Crown برای درآمد چند هزار پوندی ملکه از جفتگیری نریانش با مادیانهای دیگر قصه میسازد اما چیزی دربارهی نفت و تجارتش نمیگوید. آنتونی ایدن در خاطراتش از درگیری با ایران مینویسد: وقتی که بعد از استعفا روی کشتی تفریحیام مشغول استراحت بودم، ملکه خبر پیروزیمان در دادگاه لاهه را برایم فرستاد.
حذف داستان نفت از سرگذشت ملکه دقیقا مانند داستان محذوف رابطه بریتانیا با اسراییل است. ما عادت داریم به شنیدن روایتهایی که همهی دنیای غرب را یک کاسه و حامی صهیونیستها نشان دهند اما واقعیت امر آن است که اسرائیل، بریتانیا را بزرگترین دشمن تاریخی خود میداند. هدف اولین ترورهای جاسوسان اسرائیلی، فرماندهان ارتش بریتانیا در سرزمینهای اشغالی بودند. بریتانیا بزرگترین مانع برای شکلگیری دولت اسرائیل بود و همکاری آنها در برابر جمال عبدالناصر از مهمترین مسائل سیاستخارجی بریتانیا بوده است. شاید برای مخاطب بریتانیایی این مجموعه داستان اسرائیل آشنا باشد اما به یقین برای ما دور از ذهن است. برای من جای تعجب است که بینندگان ایرانی این مجموعه حساسیتی نسبت به حذف داستان نفت و ایران در این سریال واکنشی نشان ندادهاند.