سینماسینما، رویا فتحالهزاده؛
فیلم سینمایی «تَرَک عمیق» به کارگردانی آرمان زرینکوب، روایتی واقعگرایانه، اجتماعی و روانکاوانه از زندگی خانوادهای از همگسیخته است. سالهاست که در ارتباط میان زوجی بهنام محمود و فخری، تَرَکی عمیق ایجاد شده که ترمیم نیافتنی است.
فیلم، آغازی گیرا دارد که میتواند مخاطب را با خود همراه کند اما به تدریج روایت، کِشدار و ریتم فیلم، کُند میشود. این ریتم آهسته به نظر میرسد که زیاد هم هدفمند نیست برای اینکه به شخصیتپردازی و گرهگشایی داستان، کمک خاصی نمیکند. نقطه عطف فیلم بسیار دیر اتفاق میافتد و رمزگشایی از شخصیتها و روایت آنها نیز در سکانسهای پایانی رقم میخورد که این مسئله از نقاط ضعف فیلمنامه به شمار میآید. غافلگیریهای پایانی فیلم، به خوبی پرداخت نشده است، بنابراین پایانبندی نیز به سرعت اتفاق میافتد. فیلم تا نزدیک به اواسطش به نمایش کشمکش محمود و فخری در قالب کُنشهایی چون تلاش محمود برای ارتباط احساسی با فخری و ابراز تنفر فخری نسبت به او، باز کردن و بستن مکرر درهای خانه و… میپردازد. این نشانهها تا سکانسهای پایانی، برای مخاطب، فاقد معنا باقی میمانند و در جایی ممکن است مخاطب از خودش بپرسد آیا ارزشش را دارد این همه پلانهای باز و بسته شدن درهای خانهای قدیمی با صداهایی که بهمرور آزاردهنده میشود را تماشا کند؟
محمود، مردی سالخورده، تنها و بیماری روانی است که به تازگی، به خانه بازگشته است و همسرش، فخری، نمیتواند وجود او را تحمل کند. فخری، غمی عمیق دارد که ترمیم نخواهد شد.
شخصیت محمود تا حدودی خوب پرداخت شده و بازی رضا بابک نیز برجسته و قابل قبول است. حتی میتوان گفت بازی او نقاط ضعف شخصیتپردازی کاراکتر محمود را به چشم نمیآورد. در مورد فخری، اطلاعاتی به مخاطب ارائه نمیشود و بازی نه چندان دلچسب گلچهره سجادیه نیز موجب میشود تا همذاتپنداری مورد انتظار روایت را با خود همراه نکند. کاراکتر پلیس نیز باورپذیر نیست که به عنوان عضو سوم در یک رابطه دو نفره وارد صحنه میشود و همه چیز را دستخوش تحول میکند.
طراحی صحنه که تناسب خوبی با سوژههای منزوی و اسرارآمیزش دارد، از نقاط مثبت محسوب میشود. درهایی که همه باید قفل داشته باشند نمادی از بیاعتمادی فخری نسبت به محمود است. همچنین تَرَکهای سقف خانه که در سکانسی از فیلم برای محمود آزاردهنده است نیز نمادی از شکاف عمیق میان رابطه این زوج است.
تَرَک عمیق، فیلمی است که تنهایی را به عنوان بزرگترین، زندان انسان به تصویر میکشد. تنهایی و انزوا، بزرگترین رنج محمود و تاوان گناهانش است و او در سراسر فیلم تلاش میکند تا این رنج را از طریق گفتو گو و ترمیم ارتباطش با فخری، به پایان برساند.