سینماسینما، حمید عبدالحسینی*
در میان فیلم های سینمای ایران کمتر نمونه متاخری را میتوان سراغ گرفت که ابزار و تکنیک و در نهایت فرم سینمایی و بصری را بتواند در خدمت روایت قصه اش دربیاورد و چه بسا این قصه ها بوده اند که چنین ساختاری را به فیلم تحمیل کرده اند. در تومانِ مرتضی فرشباف با قصه ای طرفیم که فیلمساز از هر المانی برای غنیتر ساختن اتمسفر و موقعیتهایش به درستی بهره می برد و با دوربینی هوشمندانه، زیبایی شناسی تصویری خاصی را که تا حد زیادی شکل دهنده ی لحن چنین فیلمی نیز هست پایه ریزی می کند و پرورش می دهد.
تومان یک فیلم جاه طلبانه و تجربه گرا ست که شاید قبل از تماشای آن چندان جدی گرفته نمی شود اما آنچه بعداز دیدن اش برجای می ماند سراسر شگفتی ست؛ از بازی های در یاد ماندنی میر سعید مولویان تا پردیس احمدیه و فیلمبرداری درخشان مرتضی نجفی و تدوین قاعده مند مهدی سعدی. فرشباف تعمدا از الگوهای سینمای هنری فاصله می گیرد ولی وجوه تجربه گرا را همچنان حفظ می کند و با تمرکز بر جغرافیای خاص خطه ای کمتر شناخته شده محیطی ایزوله و به کل متفاوت و متنوع را برای روایت قصه اش بر می گزیند.
تومان مضمونی اخلاقی نیز دارد و از این حیث نیز فیلم سختی است. قمار، مادیات و طمع از جمله عناصری ست که وجوه تماتیک فیلم را در برمی گیرد و می تواند نقطه ی خطر برای هر فیلمی باشد که حاوی پیامهایی از این دست است اما فیلمساز با توجه و برجسته سازی کارکردهای ساختاری و فرمالیستی و نیز قصه پردازی چهار فصلی اش که در هر مقطع با مجموعه ای از عناصر مرتبط با آن روبهروست به خوبی از فرو غلتیدن در دام شعار و نصیحت می گریزد و سینما را درخدمت سینما قرار می دهد که همین امر واجد تاثیرگذاری به مراتب بیشتر فیلم از منظر مذمت نابسامانیها و رذالتهای اخلاقی ست.
*نویسنده و کارگردان