سینماسینما، زهرا مشتاق
رونق شبکه نمایش خانگی، نتیجه مستقیم انبوهی از خطوط قرمز و بلک لیست های سازمانی است که گرچه با بودجه های کلان دولتی اداره می شود؛ اما تریبونی تک صدایی است و تنها بخش اندکی از جامعه در تصاویر آن می گنجد. مجموعه های تولید شده در شبکه نمایش خانگی، در این سال ها هریک توانسته گروهی از افراد جامعه را در مقام مخاطبین پر و پا قرص با خود همراه سازد. در این میان امکان گریز از دایره بسته ممیزی های بی منطق و سلیقه ای صداوسیما، در عمل دست نویسندگان را برای ورود به برخی موضوعات به اصطلاح ممنوعه به زعم مدیران رسانه به اصطلاح ملی، بازتر کرده است و برآیند آن پیش از هر چیز قصه هایی است که به واقعیت جامعه امروز ایران و آدم هایش نزدیک تر است. گرچه آینه ای کامل از آنچه در این سرزمین می گذرد، نیست. چراکه می شود به طور کلی عصاره این سریال ها را اغلب تصویری از زندگی آدم های پولدار و شکل و گرفتاری های زندگی آنان تعریف کرد. مخاطبان زیادی که سریال بین های حرفه ای ترکیه ای هستند و طبقه عام جامعه را تشکیل می دهند، چه بسا اکنون مخاطبان همین سریال های ایرانی نیز شده باشند. سریال هایی وطنی که می شود هنرپیشه هایی را که پیشتر در کارهای تلویزیونی با مانتو یا بلوز و دامن های گشاد و بلند، همراه با تل های پارچه ای و حجاب های سفت و سخت دیده شده اند؛ در شکل و شمایلی واقعی تر و عادی تر مشاهده کرد. یک ذره موی بیرون آمده، یک ذره آرایش و لباس های شیک و رنگی و یک کلام چیزی از جنس زندگی. واقعی، قابل باور. حالا ممکن است تصویر زندگی طبقه ثروتمند باشد. یا دغدغه های عاشقانه. خب باشد. به هر حال ما هنوز، در ابتدای مسیر شبکه نمایش خانگی هستیم و سرمایه گذاران وقتی جلو می آیند که بدانند با گنجاندن چند المان، فیلمشان دیده می شود و پولشان با کلی سود برمی گردد. اشکالی هم ندارد. این دو دو تا چهارتاها، در هر صنعتی هست و لحاظ می شود. اما آینده این مسیر چه خواهد شد؟ آیا تک صدایی در تلویزیون به تک صدایی در شبکه نمایش خانگی و صرفا پرداختن به اقشاری خاص از جامعه منتهی خواهد شد؟ آیا سرمایه گذاران حاضر خواهند بود برای تولید سریال هایی با موضوعاتی با مضامینی اجتماعی قدم پیش بگذارند؟ آیا این دغدغه یا برنامه ریزی وجود دارد که در کنار ساخت مجموعه های پولساز، سریال هایی با تمرکز بر مسائل روز و پراهمیت ساخته شود. آیا تک صدایی در صداوسیما، به تک صدایی در شبکه نمایش خانگی تبدیل خواهد شد؟ چه سازوکاری برای ورود به چنین مباحثی اندیشیده شده است؟ یا اساسا آیا در این خصوص علاقه و احساس وظیفه ای وجود دارد؟ آیا می شود درصدهایی که صاحبان حِرف در صورت ورود به حوزه و مسائل فرهنگی از معافیت های آن برخوردار می شوند؛ در بخش های اجتماعی هزینه شود؟ آیا سازمان سینمائی به عنوان نهاد متولی و مرجع حوزه سینما و فیلم می تواند در این خصوص پیشنهاد یا راهکارهایی ارائه کند؟ یا نیازی به ورود یک نهاد دولتی نیست و بدنه سازنده و تشکیل دهنده شبکه نمایش خانگی خود به تنهایی می تواند این مهم را پیش برد؟ واقعیت این است که شبکه نمایش خانگی این بضاعت را دارد، که با ورود به لایه های پنهان تر، فراموش شده و کمتر به تصویردرآمده، صدای بخش های مهمی از جامعه فرودست و البته زندگی های معمولی تر آدم های این اجتماع باشد. مردمانی که جدا از دیدن خانه های قصرگونه و ماشین های میلیاردی و لباس های برند و زندگی های گران قیمت، گاهی و کمی نیز خودشان را هم به تماشا بنشینند؛ باشد که تصمیم گیرندگان شبکه نمایش خانگی و سرمایه گذاران متمولی چون فیلیمو، نسبت به ارتقا سطح سلیقه مخاطب ایرانی و افزایش سطح دانایی و آگاهی او نیز حساسیت به خرج دهند و در این مسیر چشممان به جمال نورانی فیلمسازانی با دغدغه های جدی اجتماعی نیز روشن شود.