سینماسینما، عدنان شاه طلایی
«مجبوریم» ساخته رضا درمیشیان به لحاظ ساختمان بصری و محتوایی، با دیگر آثارش همچون، لانتوری، عصبانی نیستم و… تفاوت چندانی ندارد اگرچه نمونههای فوق داستانهایی مجزا و متفاوت هم دارند اما در بنیان تفاوتی با هم ندارند. فیلمساز همان تفکر و سیاق را در طرح محتوای فیلمش به کار میگیرد. شاید درمیشیان مخاطب مشکل پسند دغدغهمند فیلمهایش را راضی کند که قصهای چرکین و تلخ از روابط ناهنجار آدمهای مفلوک کارتنخواب با تفسیر تازهای که داستان آنها همدلی برانگیز و قابل هضم برای مخاطبش هستند، تعریف کرده است که البته اختلاف فاحش طبقاتی را با جسارت نمایش میدهد؛ فقر، بیکاری، بزه و تبهکاری بی پروا توی چشم میزند تا این روایت را در این جامعه سرمایه سالار باورپذیر کند اگرچه نادیدهاش، نمیگیرم که یقینا مابازاء بیرونی دارند. نمایش عریان پلیدیها در فضاهایی غمانگیز و تیرهتر از شب با آدمهای از دم افسرده، رنجور و بعضا تبهکاری که حضور دارند، نشانمان میدهد، او که تفاوت شخصیتهای خود را هرگز از دید پنهان نمیکند، بلکه واقعیتهای موجود که در لایههای قشر خاصی از مردم جامعه فرودست رسوخ کرده است مورد واکاوی و تفسیر قرار میدهد که بعضا التیام نیافتنیاند. به لحاظ سینمایی من اما اثر را به خاطر روایت متنی و منسجمش قابل باور میدانم، هرچند درمیشیان اینبار به سیم آخر زده باشد و حسابی بغض فروخورده گلویش را هرچه رساتر که عصبانیست بر جامعه تیرهاش، سر داده که به این باور میرسیم خود جامعه نیز مقصر است که برآورد درستی نیز به نمایش میگذارد. در این میان میاندیشم که در دراماتیزه کردن مفاهیم جامعه شناسانه مورد نظرش، اغراق نکرده باشد. تقدیس و نمایش رنگ خاکستری شاید عنصر و یا حرکتی رو به جلو باشد. رنگی که در گوشه گوشه اثر تو چشممان میزند. درمیشیان کاراکترهایی را در مسیرمان قرار میدهد که ناگزیریم در خصوصشان کنجکاوی کنیم اما چه حاصل از اطاله کلام و گذر از زیر متنهای پراکنده در میان انبوه نماهای ثابت و تله. و حتی زوم تصاویر که البته از مزیت فیلمبرداری جذاب اثر هستند که ما را بی تفاوت نمیگذارد. کاراکترهایی که حضورشان به روند ماجرا مرتبطاند اما جز شخصیتهای مجتبی، گلبهار، سارا و دکتر پندار در خصوص معضل سارا و امثالش که کارتن خواب و قربانی رفتارها و مناسبات تبهکارانه نه تنها جامعهای مفلوکاند که حتی خود زمینه ساز این هستند. برای آنها از کسی کمکی ساخته نیست.
اجمالا اینکه فیلم «مجبوریم» در مقام طرح مسأله، بسیار قابل دفاع و موفق است و کارکرد صحیحی دارد. مدیوم سینما هم برای طرح این مسأله یا بهتر بتوان گفت به درستی از جانب درمیشیان انتخاب شده است، نمونه این فیلم نشانه امید بخشی از جدی گرفتن این ژانر است. اگر آثار پیشین درمیشیان تنها به نمایش مستقیم و بی ظرافت معضلی اجتماعی بسنده میکردند، «مجبوریم» این سطح را ارتقا داده و تقابل آدمها را به تصویر میکشد که همیشه سعی در حل مشکل دارند. شخصیتهای وکیل و دکتر پندار هر کدام بدلیل دانش و علمی که دارند از این تئوری حمایت میکنند، اما حقیقت درباره گلبهار چندان که باید مهم نیست، آن دو بر سر زندگی این کارتن خواب مفلوک یعنی گلبهار حق با کدامشان است. مخاطب سرآخر با داستانی بی پایان یا بهتر است بگویم بی نتیجه روبروست. آنچه مهم است درمیشیان این جسارت را داشته است و زندگی این کارتن خوابهای بینوا را گرفته که حاصل آن بازنده بودن گلبهار و امثال اویند. آخر سر باید اذعان کنم فیلم «مجبوریم» اینگونه و بی واسطه پیام مهم و اصلیاش را روایت میکند که شاید پیام تازهتری از درون انفجار مشکلات انبوه و روزمره طبقه فقیر و مردم حاشیهای، استخراج کرده باشد.