تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۸/۱۳ - ۱۶:۵۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 191511

سینماسینما، محمد تقی‌زاده

غلاف تمام فلزی از متاخرترین آثار استنلی کوبریک به شمار می‌رود که در سال ۱۹۸۷ ساخته شده و  تنها بعد از آن یک فیلم به نام «چشمان باز بسته» از وی به نمایش درآمده است. غلاف تمام فلزی در کنار چند فیلم دیگر کوبریک از جمله «پرتقال کوکی»، «دکتراسترنجلاو»، «درخشش» و «۲۰۰۱؛ ادیسه فضایی» از مهم ترین آثار کوبریک محسوب می‌شوند به طوری که در نظر برخی منتقدان و وبسایت های سینمایی درحد شاهکار نیز مطرح شده‌اند.

غلاف تمام فلزی را باید یک فیلم دو پاره دانست: قسمت اول در سربازخانه و تعلیم سربازان توسط یک گروهبان سخت‌گیر می‌گذرد که از لحظه اولیه فیلم بازی «آرلی آرمی» در نقش گروهبان هارتمن و سکانس‌های نفس‌گیر نخستین هر تماشاگری را میخکوب فیلم می‌کند و تا فینال این بخش که با قتل دو تن از افراد سرشناس این سربازخانه پایان می‌پذیرد می‌توان به طورکلی شاهد لحظات تاثیرگذار و مرعوب‌کننده‌ای از کوبریک باشیم که گاهی فانتزی و کمیک و برخی مواقع نیز لحنی مستند و دراماتیک پیدا می‌کنند اما به یادمادنی‌ترین فصل بخش نخست به پایان تکان‌دهنده خودکشی سرباز لنی مربوط می‌شود. 

نیمه دوم فیلم به طور کامل به مناطق جنگی و به طور ویژه شرایط جنگی مربوط می‌شود تا حدی که در تقسیم‌بندی ژنریک، فیلم غلاف تمام فلزی را در ژانر جنگی طبقه‌بندی می‌‌کنند چرا که حجم زیاد درگیری‌ها و گذر زمان در مناطق جنگی در بخش دوم لحظات مربوط به سربازخانه و تعلیم اولیه سربازان بیشتر است. در این میان سربازی به نام «جوکر» قرار است پیوند دهنده و نقطه اتصال بخش اول و دوم فیلم باشد: یعنی سرباز وظیفه‌ای که در سربازخانه تعلیم دیده و حالا قرار است در منطقه جنگی حاضر باشد؛ با این توصیف بقیه بازیگران و شخصیت‌های بخش اول به طور تمام در بخش دوم حذف می‌شوند و تنها جوکر و یکی از دوستانش در دو بخش به عنوان موتیف فیلمساز حاضر هستند از این رو جنبه دوپارگی فیلم بیش از حد جدی و قابل نقد به نظر می‌رسد چرا که بدون این کاراکتر و لحظه تاثیرگذار فینال بخش اول که قرار است مضمون فشار و فضای سنگین آن جغرافیا را تبیین کند، عملا بخش اول قابل حذف و ارتباطی به کلیت فیلم کوبریک ندارد.

شخصیت‌پردازی در فیلم‌های کوبریک یکی از پرتاویل و تفسیرترین بخش‌های آن محسوب می‌شود چنانکه می‌توان این ایراد را به کاراکترهای غلاف تمام فلزی گرفت که آن یا کاریزمای لازم برای درگیرکردن و ایجاد سمپاتی و همراهی تماشاگر برنمی‌گزینند (این ادعا یک استثنا نیز دارد و آن گروهبان هارتمن اول فیلم است که به واقع به یادماندنی‌ترین و به نوعی نماد فیلم غلاف تمام فلزی محسوب می‌شود) اما به جز هارتمن جذاب اول فیلم، کنش‌های شخصیت‌های دیگر به خصوص در بخش دوم تنها به امر فیلمساز صورت گرفته و بازیگران فیلم به ابزاری برای رسیدن کوبریک به اهداف خود در نظر گرفته می‌شوند و انگیزه، لوازم و مصالح لازم و جدی برای کنش‌های فردی و جمعی شخصیت‌‌ها منطقی و درست تبیین نمی‌شود. به نوعی دیگر می‌‌توان این طور نیز در نظر گرفت که کوبریک آنقدر در بیان تِم و فضاسازی سینمایی خود مصمم است که شخصیت‌پردازی به مدل فیلم‌های کلاسیک برایش محلی از اعراب ندارد و بدون توجه به شیمی شخصیت‌ها تنها به ترسیم موقعیت‌ها می‌پردازد.

موقعیت‌محوری در فیلم‌های کوبریک و در مطالعه موردی غلاف تمام فلزی بسیار حایز اهمیت است گویی آنچنان ترسیم فضای جنگی و حال و هوا و کلیت جنگ برای فیلمساز مهم و حیاتی بوده که لزومی ندیده که توضیح و ترسیمی درباره طرف مقابل جنگ یعنی ویتنامی‌ها بدهد چنانچه تنها ۴ الی ۵ ویتنامی را در لحظاتی در فیلم مشاهده می‌کنیم و شاید اگر کسی توضیحات پیش از نمایش فیلم را ندیده باشد متوجه بروز جنگ میان آمریکایی‌ها با ویتنامی‌ها نشود! همین رَویه و الگوی نظری و عملی را فیلمساز در مواجهه با شخصیت‌ها در نظر گرفته به گونه‌ای که به جهت ترسیم فضا و مضمون مورد نظر خود به راحتی از شخصیت‌ها عبور و بدون توضیح باقی می‌گذارد برای نمونه برای تماشاگر سوال مطرح می‌شود جوکر که قرار بوده نقش پیوند دهنده دو بخش فیلم باشد و فیلم نیز با آن تمام می‌شود در لحظات مختلف فیلم رها شده و تماشاگر به کلی فراموش می‌‌کند که راوی و نقطه اتصال روایت چه کسی یا کسانی است.

غلاف تمام فلزی را باید بیش از هر چیز فیلم کارگردانی دانست تا فیلم فیلمنامه؛ چرا که فیلمنامه فیلم براساس خرده‌پیرنگ‌ها و موقعیت‌‌های مختلف نوشته شده و در یک نگاه کلی قرار است فضای جنگ و شرایط سربازان آمریکایی را با نشان دادن فضای رئالیستی آن ترسیم کند. از سوی دیگر فیلم دارای سکانس‌های جذاب و تاثیرگذار زیادی است که می‌‌توان برخی از آنها را حد شاهکار توصیف کرد اما آنچه مهم است این است که آیا فیلمساز توانسته در پس این کارگردانی حرفه‌ای و سطح بالا، فیلمی با کیفیت و بدون لکنت را به نمایش بگذارد یا خیر؟

همچون کارنامه فیلمسازی کوبریک که متشکل از فیلم‌های مختلف در ژانرهای متفاوت از جنگی تا درام، از هارور تا فانتزی هستند، فیلم غلاف تمام فلزی نیز سرشار از شیطنت و بازی‌گوشی و یا شاید بتوان گفت فخرفروشی فیلمساز در به تصویرکشیدن لحظات مختلف با لحن‌ها و سبک‌های مختلف است به نحوی که در ابتدای فیلم با لحظات فانتزی و کمیکی طرف هستیم که به مستند و نهایتا هارور مووی ختم می‌شود و در بخش دوم نیز لحظات جنگی در برخی لحظات لحن کمیک و فانتزی، شعارگونه و کلیشه‌ای، مستند و خبری و در نهایت اکشن و تریلر می‌گیرد تا بتوان نامنسجم بودن فیلم را به توانمندی بیش از حد کوبریک در سینما و به تصویر کشیدن فضاها و موقعیت‌‌های مختلف مرتبط دانست.

در مجموع، فیلم پانزدهم استنلی کوبریک فیلمی سطح بالا از نظر کارگردانی است که شاهد مدل خاصی از شخصیت‌پردازی در فیلم هستیم به نوعی که موقعیت‌محوری جای شخصیت محوری را می‌گیرد و آدمها نه تنها فدای موقعیت‌‌ها می‌شوند بلکه به راحتی قابل جابجایی و حذف هستند تا جایی‌که به جز شخصیت گروهبان هارتمن اول فیلم، هیچ یک از شخصیت‌ها پرداخت به یادماندنی ندارند بلکه لحظات و سکانس‌های خاص و محدودی هستند که از فیلم غلاف تمام فلزی به یادگار مانده است.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها