سینماسینما، آرش عنایتی
یکی از کاربردیترین توصیهها به هر فیلمساز جوانی در ابتدای راه، نگاه به زندگی خویشتن و بنای داستانی بر مبنای تجربیات شخصیاش است. پندی که هر مستندساز جوان و هوشمندی با هر پنداری که به آن عمل کرده، بهرههای فراوان از آن برده است. لیست اوروخکو مستند ساز جوان شیلیایی بر پایهی همین اندرز به سراغ خویشاوندانش رفته و مایهی اصلی داستاناش نتیجهی همین کنکاش است. جایی که از قضا دریافته خالهی محبوب، جذاب و مورد علاقهی همه، در واقع عضوِ پلیس مخفی بدنام حکومت شیلی(DINA) در دوران حکومت ژنرال پینوشه بوده است. از این لحظه به بعد، جسارتاش در انتخاب موضوع، ستودنی و شجاعتاش به سبب پیگیری سوژه و نگاه بیطرفانهاش، تلاشی نستوه و قابل تقدیر است. به این ترتیب، فیلم از محدودهی خانواده، به پهنای گیتی بسط و گسترش مییابد (از شیلی تا استرالیا). پیمانِآدریانا، ظاهرا پیوندی میان خالهی کاریزماتیک و خواهرزادهی شیفتهاش به منظور پوشش، تبری و تبرئهی آدریانا منعقد شده است. اندک اندک و با ریزش شواهد و ادله از در و دیوار، پیمانهی صبر فیلمساز را از حقیقت پر میکند به گونهای که دیگر جایی برای فریب و دروغ از برای آدریانا باقی نمیگذارد. آدریانا که خود روزی عامل شکنجه و اعترافگیری بوده، این اصل اساسی را فراموش میکند که هر چه در انکار بکوشی، بیشتر از پیش بر اثبات کوشیدهای و چنتهی تهی استدلالاش را زمانی عیان میسازد که از اعتقاداش به شکنجه می گوید. زمانیکه آن را ابزاری مفید و کاربردی در دستان هر حکومتی و رسیدن به حقیقت را بدون آن محال و ممتنع میداند. به گفتهی او، در شرایط عادی و بدون اعمالِ شکنجه، گرفتن اطلاعات و اعتراف از هر مظنونی ناممکن است. لیسِت به درستی و ظرافت عکس این مدعا را ثابت میکند. آن هم در برابر خالهی عزیزش(مدعی) و برابر تماشاگران (مدعی علیه). آنجا که سخنان طرفین-شکنجهگران/قربانیان/کارشناسان- را در برابر هم مینهد و با نمایشِ تصاویر بازسازی شده ای که از خاطرات بازماندگان تهیه شده و در شبکههای تلویزیونی انتشار یافتهاند، تشت رسوایی هر سرویس اطلاعاتی را از بام به پایین میاندازد. جدا از خلاقیت لیسِت در شناساندن آدریانا و همانند سازیاش با وضعیتِ مادربزرگ و تحلیل رفتن تدریجی هر دو، نکتهی قابل تامل دیگر، آن جاست که به درستی از سیاست یک بام دو هوای نظامهای لیبرال پرده برمی دارد. کشورهایی دموکرات، که مامن و پناهگاه سفاکان رژیمهای توتالیتر شدهاند (کشور استرالیا هیچ کوششی در شناسایی و استرداد آدریانا انجام نمیدهد). لیسِت فاجعه را آن جا ترسیم میکند که میبینیم، مجموع نفراتی که برای یادبود روز کودتا بر علیه آلنده گِرد هم آمدهاند و همهی کسانی که برای اعتراض در مقابل خانهی آدریانا تجمع کردهاند، بسیار کمتر از کسانی هستند که در سالنی در طرفداری از نظام پیشین( پینوشه) دور هم جمع شدهاند. گویی حضورشان در عرصهی سیاست به کمی فراموشی وابسته است تا این بار، به شکل خطرناکتری سر بر آوردند و سرهای آزادی خواهان را بر باد دهند.