سینماسینما، ساسان گلفر
«کمتر آدمی پیدا میشود که وقتی در آینه نگاه میکند، بگوید این شخصی که میبینم یک هیولای وحشی است. به جایش توصیفهایی سر هم میکنند تا کارهایشان را توجیه کنند.»
جملهای از نوآم چامسکی در یک سکانس کلیدی فیلم «مثلث غم» که یکی از صریحترین فیلمهای سیاسی سال ۲۰۲۲ محسوب میشود، به درونمایهی مهمی اشاره دارد که فیلم را فراتر از مفاهیم سیاسی قالبی و شعارزده و ایدئولوژیک میبرد که از یک فیلم «سیاسی» انتظار داریم. در واقع بر خلاف روال آثار سیاسی در این کمدی سیاه هجوآمیز به درونمایههای پنهان فلسفی و وجودی «ازخودبیگانگی»، «بیارزش شدن انسان معناباخته»، «بازگشت به غرایز اولیه» و «درندهخویی پنهان در زیر لفافهی تمدن» برمیخوریم که حالا دیگر میتوانیم آنها را مضامین تکرارشوندهی آثار یک فیلمساز مؤلف سوئدی به نام روبن اوستلاند بدانیم. مفاهیمی که در سه فیلم موفق اخیر اوستلاند (از چهارده فیلمی که از ۱۹۹۷ تاکنون ساخته) هر دفعه با قدرتی بیشتر مطرح شده؛ در «فورس ماژور» برنده جایزه بهترین فیلم بخش نگاه خاص جشنواره کن ۲۰۱۴ ردی از آنها میشد دید و در فیلم «مربع» برنده نخل طلای کن ۲۰۱۷ بهویژه در سکانس پایانی رستوران فوران کرد، اکنون در اولین فیلم انگلیسی زبان این فیلمساز، «مثلث غم» برندهی دومین نخل طلای این فیلمساز در طیف کاملی از عناصر دراماتیک به دقت کنار هم چیده شده، پرورش پیدا کرده است.
صریحترین موضعگیری سیاسی فیلم در سکانس توفان مطرح میشود، جایی که دیالوگهای طعنهآمیز سیاسی، مسلسلوار میان «یک روس کاپیتالیست و یک آمریکایی کمونیست» رد و بدل میشود: «میدونی به کی میگن کمونیست؟ کسی که مارکس و لنین رو خونده. و به کی میگن ضدکمونیست؟ کسی که مارکس و لنین رو فهمیده. هاها! این رو رونالد ریگان گفته. آدم بامزهای بود!»
«آزادی در جامعه سرمایهداری همیشه همونی بوده که در یونان باستان وجود داشته. آزادی بردهدارها!»
«میدونم. ولادیمیر لنین گفته.»
«از این خوشت میآد. «آخرین کاپیتالیستی که دار میزنیم همونیه که بهمون طناب فروخته.» کارل مارکس.»
«اه! گندش بزنند!»…
و گفتوگو از «رشد برای رشد ایدئولوژی سلولهای سرطانی است»، «هرگز با ابلهها بحث نکن، تجربه نشان میدهد تا حد خودشان تو را پایین میآورند.»، «حکومت من مارتین لوتر کینگ، مالکوم ایکس، بابی کندی و جان اف کندی را کشته…» همچنان ادامه دارد؛ جر و بحثی که از بازی شرطبندی روی «کارتهای سرخ و سیاه» میان دو مست لایعقل شروع شده و از قضا همهی سرنشینان کشتی سخنانی را که میان آن دو رد و بدل میشود، میشنوند -چون بلندگو دارد پخش میکند- در شرایطی که بورژواهای پرخور بالا آوردهاند و کثافت از توالتها فوران کرده و همه، اعم از پولدار و بیپول و مسافر و خدمهی کشتی در سیلی از استفراغ و مدفوع خودشان دستوپا میزنند، جار و جنجال بیمعنای کاپیتالیسم-کمونیسم در جریان است و کشتی توفانزده به راه خود ادامه میدهد.
چنین صحنهای احتمالاً برای علاقهمندان به آثار کلاسیک تاریخ سینما یادآور لوییس بونوئل و آثار سیاسی طعنهآمیز سرشار از نیش و کنایهی او مانند «جذابیتهای پنهان بورواژی» و «شبح آزادی» است. واقعاً هم به نظر میرسد روبن اوستلاند جانشین برحق استاد اسپانیایی فقید سینما در نسل جدید فیلمسازان مؤلف باشد، مخصوصاً که مانند او نگرش سیاسی طنازانهی را نیز در تار و پود فیلمهایش میتند. آنچه باعث تفاوت نگرش دو فیلمساز شده، تغییر شرایط زمانه و تغییر پارادایم حاکم بر سیاست و جامعهی جهانی است.
بونوئل بیشتر سالهای اوج خود را در دوران جنگ سرد میان دو اردوگاه شرق و غرب، میان کاپیتالیسم و کمونیسم، میان لیبرالیسم و سوسیالیسم و دو ابرقدرت عمدهی آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی گذراند و موضع او در غالب آثارش به سیاق اکثریت روشنفکران آن زمان، موضع چپ و سوسیالیستی بود. دوران فیلمسازی اوستلاند حدود یک دهه بعد از پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی دیوار آهنین اتحاد جماهیری شوروی آغاز شد، دورانی که عملاً چپ و راست معنا و مفهومشان را از دست دادند، چون در فاصلهی چند سال از فروپاشی اتحاد جماهیری شوروی دنیایی چند قطبی و دارای چندین قدرت جهانی و منطقهای شکل گرفت؛ قدرتهای جدید و حتی ابرقدرتهای کمونیست پیشین پذیرفتند که برای تأمین نیازهای اساسی مردمشان –چه برسد به رشد و توسعه- چارهای جز پذیرش روشهای کاپیتالیستی در تولید انبوه ندارند و حتی تندروترین لیبرالها دریافتند که برای ایجاد ثبات در جوامع خود و ایجاد درجهای از تأمین اجتماعی و عدالت –یا لااقل احساس و شمهای از آن- ناگزیر از بهکارگیری روشهای سوسیالیستی هستند. با این حال، نزدیک شدن و در هم آمیختن دو ایدئولوژی و دو اردوگاه اقتصاد سیاسی عمدهی سابق، مشکلات کلان مردم جهان را حل نکرد و معضلاتی لاینحل و پیچیدهتر از قبل برجا گذاشت. قرن تازه با انفجار جمعیت مصرفکننده، کاهش منابع، تخریب محیط زیست و از بین رفتن گونههای گیاهی و جانوری و تغییرات اقلیمی در عین افزایش نابرابری چشمانداز هراسآوری را پیش روی انسان گشوده و سیاست آن نیز به سویی رفته که در «مثلث غم» به شیوهای تمثیلی و هجوآمیز مورد اشاره قرار گرفته، در عین حال کشمکشهای سیاسی قرن پیش نیز همچنان در سیاست جدید رسوب کرده که رد آن نیز در «مثلث غم» برجا مانده است.
در دقایق اول فیلم به صراحت اشاره میشود که عنوان «مثلث غم» به معنای فاصلهی کوچک میان دو ابروست، جایی که خطوط اخم در آن شکل میگیرد و در اصطلاحات پزشکی و جراحی پلاستیک به آن «گلابلا» (ابرومیان) میگویند اما این عنوان در زبان انگلیسی سه کلمهای (Triangle of Sadness) که احتمالاً به سه بخش فیلم (۱- کارل و یایا ۲- کشتی تفریحی ۳- جزیره) اشاره دارد و در عین حال به مثلثهای عشقی گذرایی که در فیلم شکل میگیرد نیز کنایه میزند، معنای نهفتهی مهمتری نیز دارد که تثلیث سیاست دوران مدرن، شعار مشهور «آزادی، برابری و برادری» ساخته شده در دوران انقلاب فرانسه است. در یکی از سکانسهای ابتدایی فیلم در نمایش مد کلمهی «برابری» به شکلی کنایهوار، بیتناسب و آشکارا خلاف واقعیت مشهود بر پردهای تابانده میشود و در همین بخش مدام مسئلهی پول و نابرابری اقتصادی و اجتماعی و جنسیتی که روابط انسانی را به قربانگاه میبرد، جلوی چشم تماشاگر است. بخش میانی فیلم در کشتی تفریحی میگذرد که پول در آن حرف اول و آخر را میزند و سرنشینان ثروتمند بینالمللی آن – از جمله زن و شوهر مالک کارخانهی اسلحهسازی به نامهای وینستن و کلمانتین (نام وینستن چرچیل و همسر او) و یک سرمایهدار روس تولید کنندهی کود به نام دیمیتری (برگرفته از شخصیت واقعی دیمیتری ریبولولف الیگارش روس)- خود را به دست یک ناخدای دائمالخمر آمریکایی (با بازی وودی هرلسن و احتمالاً کنایهای به فیلم «پیشنهاد بیشرمانه» آدرین لین محصول ۱۹۹۳) سپردهاند که اعتقادات کمونیستی دارد و در آشپزخانهی کشتی او نیز سرود انترناسیونال پخش میشود! یک نکتهی حاشیهای اینکه بخش میانی فیلم در کشتی تفریحی «کریستینا اُ» متعلق به اوناسیس میلیاردر یونانی و ژاکلین کندی فیلمبرداری شده است. [هشدار لو رفتن داستان در مورد جملههای آخر این پاراگراف] اوستلاند فیلمنامهنویس و کارگردان در بخش سوم «مثلث غم» نوعی کمون اولیه را تصویر کرده تا در قالب آن دیکتاتوری پرولتاریا را هم از لبهی تیز طعنههای خود بیبهره نگذارد و در جایی که میلیاردری درمانده شعار مشهور سوسیالیستهای پیش و پس از مارکس، شعار «هر آدمی به اندازه تواناییاش، هر آدم به اندازهی نیازش» را سر میدهد، سرکردهی جدید دوران واژگونی طبقاتی نگاه عاقل اندر سفیهی به او میاندازد و از برتریهای طبیعی خود در تأمین نیازهای اجتماع جدید استفاده میکند تا دور تازهای از بهرهکشی و ایجاد امتیاز طبقاتی از نوعی دیگر را برقرار کند. در اینجا باز هم سلطهی نیازهای اساسی بر نظم اجتماعی را میبینیم و چرخهای که شاخصههای زیستی انسان عامل ایجاد آن است و رؤیای «آزادی، برابری و برادری» به یک حسرت دائمی بدل میکند.
کارگردانی، میزانسن، قاببندی و بازیگیری اوستلاند در مجموع مبتنی بر واقعگرایی و واقعنمایی و پرهیز از اغراق بهویژه در شیوهی بازیهای گروه بازیگران است گرچه گاهی در قاببندی و میزانسن به تمهیدات اکسپرسیونیستی معمول متوسل میشود –مثلاً استفاده از قاب نامعتارفی که تک بازیگر حاضر در نما را در گوشهی کادر و رو به بیرون کادر نگهدارد تا به حاشیه رانده شدن او را مورد تأکید قرار بدهد- و از فیلمبرداری چشمنواز فردریک ونزل سوئدی نیز بهره برده که همکار همیشگی او بوده است و حاشیهی صوتی غنی فیلم نیز با موسیقی انتخابی از آثار پاپ، راک و جز دهههای اخیر به ایجاد فضایی کاملاً ملموس و واقعی کمک میکند. به این ترتیب تماشاگر در عین تماشای یک اثر تمثیلی و هجوآمیز درباره سیاست جهانی، خود را در کانون تحولات احساس میکند. هماهنگی خیرهکنندهای میان گروه بازیگران بینالمللی فیلم برقرار شده که تصور گرفتن یک بازی یکدست از آنها هم دشوار است؛ از هریس دیکینسن انگلیسی در نقش کارل (که در فیلمنامه اولیه نقش اصلی او مکانیک کشتی در نظر گرفته شده بود و بعد به مدل تغییر کرد و تمام تحقیقات و آمادهسازیهای دقیق او را به هم ریخت، اما بعداً از برداشتهای متعدد اوستلاند تا حد ۲۳ برداشت برای هر نما اظهار خوشحالی کرد که نمیگذاشت حوصله او از بیکاری سر صحنه سر برود!) و چارلبی دین متولد آفریقای جنوبی در نقش یایا (که زیر و بم بازی پر افت و خیز او در این فیلم تحسین منتقدان را برانگیخت و سه ماه بعد از اولین نمایش در جشنواره کن، به علت جراحات ناشی از تصادفی که یک دهه پیش اتفاق افتاده بود، در سیودو سالگی از دنیا رفت) تا دالی دی لیون فیلیپینی در نقش ابیگیل خدمتکار (که برای این فیلم از جمله نامزد بفتا و گلدنگلوب شد)، وودی هرلسن آمریکایی در نقش ناخدا، زلاتکو بوریچ کروات در نقش دیمیتری، ویکی برلین دانمارکی در نقش پائولا و آروین کنعانیان سوئدی ایرانیتبار در نقش داریوش، معاون ناخدا، آماندا واکر اسکاتلندی در نقش کلمنتاین، ژان کریستوف فولی فرانسوی در نقش نلسن، آیریس بربن آلمانی در نقش ترز و بازیگران متعددی از چندین ملیت دیگر که تنوع آنها مفهوم جهانی فیلم را به زیبایی به نمایش میگذارد. هرچه باشد، همه در یک کشتی نشستهایم و با هم در دل توفان پیش میرویم.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- کیانو ریوز در فیلم جدید روبن اوستلوند بازی میکند
- قانون، دوست تو نیست/ نگاهی به فیلم «آناتومی یک سقوط»
- چهار جایزه برای یک فیلمنامه کوتاه ایرانی
- راهیابی ۹ فیلم ایرانی به جشنواره فیلمهای کودکان لسآنجلس
- «باربی» کن را هم گرفت/ گرتا گرویگ رئیس داوران جشنواره ۲۰۲۴ شد
- «آوای وحش» ایرانی بهترین فیلم تجربی جشنواره آمریکایی
- راهیابی «آوای وحش» به جشنوارهای در آمریکا
- «پرواز را به خاطر بسپار» در نمایشگاه جهانی فیلم
- تلخی چارهناپذیر نفرت/ نگاهی به فیلم «آه سرد»
- تردیدهای اخلاقی در گستره و تنوع نظم اجتماعی/ درباره فصل اول سریال «آخرین ما»
- تقلید زندگی/ نگاهی به فیلم «ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا»
- پرواز را در جشنواره ضد جنگ استونی بهخاطر میسپارند
- شش فیلم ایرانی برنده جشنواره ایتالیایی شدند
- «پرواز را به خاطر بسپار» دومین فیلم جشنواره موزیک ویدئو لندن
- یک فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره موزیک ویدئو لندن
پربازدیدترین ها
- تحلیل رسانههای فرانسوی از حضور فیلم رسولاف در بخش مسابقه کن/ یک انتخاب سیاسی
- سینماسینما/ گفتوگو با کن لوچ درباره «بلوط پیر» و دیگر چیزها/ امید، فعالیتی سیاسی است
- فیلم ترنس مالیک به جشنواره کن نرسید/ لیلا حاتمی با مریم مجدلیه به ونیز میرود؟
- محاکمه در خیابان/ نگاهی به تازهترین قسمت سریال «افعی تهران»
- ۳ جایزه جشنواره مسکو به «آه سرد» رسید
آخرین ها
- بستههای مکالمه پرتخفیف همراه اول بهمناسبت روز ملی خلیجفارس
- به تو هم سخت میگذرد؟/ نگاهی به فیلم «منطقه تحت نظر»
- معرفی پروژه جدید کارگردان «باربی»؛ گرتا گرویگ «نارنیا» را میسازد
- معرفی داوران جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی
- اختتامیه دومین دوره جشنواره «عروسکخونه»/ پیشکسوتان و فعالان عرصه کودک به سمت احیای نمایشهای عروسکی میروند
- عسگرپور: از جانب مدیران کم تسلطِ سطحینگر، مورد حمله قرار میگیریم که شما از فروش فیلمها خوشحال نیستید/ از کجا به کجا رسیدیم!
- پخش سریال «حشاشین» در ایران ممنوع شد
- همراه اول حامی برگزاری ششمین رویداد ایران اکسپو
- حضور معاون وزیر حملونقل و زیرساخت ترکیه در غرفه همراه اول
- محاکمه در خیابان/ نگاهی به تازهترین قسمت سریال «افعی تهران»
- جایزه بزرگ جشنواره کازابلانکای مراکش به «برندهها» رسید
- ۲ انیمیشن ایرانی به جشنواره معتبر انسی راه یافتند
- «رُخ» بهترین مستند جشنواره فیلم مسکو شد
- «آوای ابرها» به جشنواره کاریبتونز کلمبیا راه یافت
- ۳ جایزه جشنواره مسکو به «آه سرد» رسید
- خانواده قاتل از «بیبدن» شکایت میکنند؟
- فوت کارگردان فرانسوی برنده نخل طلا و سزار/ لوران کانته درگذشت
- نسخهی آزادیِ لانتیموس/ نگاهی به فیلم «بیچارگان»
- نکوداشت اکبر زنجانپور در نوزدهمین «شب کارگردان»
- حضور همراه اول در بزرگترین نمایشگاه فناوری ترکیه
- معرفی همراه اول بهعنوان کارفرمای برتر سلامتمحور
- «در سایه سرو» از جشنواره ایتالیایی جایزه گرفت
- فیلم ایرانی نامزد قدیمیترین جایزه سینمایی اروپا شد
- کیوسکهای دیجیتال نخستین اپراتور سلامت کشور رونمایی و نصب شد
- تحلیل رسانههای فرانسوی از حضور فیلم رسولاف در بخش مسابقه کن/ یک انتخاب سیاسی
- فیلمهای «رکوردزن» و زنگ خطر برای آینده این سینمای محترم!
- «هواخوری» روی صحنه میرود
- تمدید مهلت شرکت در جشنواره «خیمه شب بازی»
- سینماسینما/ گفتوگو با کن لوچ درباره «بلوط پیر» و دیگر چیزها/ امید، فعالیتی سیاسی است
- نسخه ویژه نابینایان «همسر» با صدای مسعود فروتن منتشر میشود