جست‌وجوی معنویت در زندگی شهری

 
چرخ فلکعلی نعیمی. منتقد_ آنهایی که با تلویزیون ایران، چه در قالب برنامه‌ساز و چه در قالب فیلم‌ساز، همکاری کرده‌اند، خوب می‌دانند حلقه تفکرات صداوسیمای ایران در طول سال‌های گذشته تنگ‌تر شده و نگاه آنها به مقوله برنامه‌سازی چقدر مبتنی بر یک نوع تفکر و جریان بسته فرهنگی است؛ جریانی که هدف خود را در نگاه‌های سیستمی به بهترین شکل و به‌عنوان بازیگر اصلی ایفا می‌کند و جریان سیال فرهنگی را برای حرکت شاخه سیاسی خود مضر و بازگشت‌ناپذیر می‌داند.

همین تفکر باعث شده است بسیاری از فیلم‌سازان مطرح تلویزیون که با نام و اعتبار سریال‌های ساخته‌شده‌شان در رسانه ملی به جایگاه مطلوبی رسیده‌اند، به فضاهایی مثل شبکه‌ ویدئویی کشور کوچ کنند و برنامه‌سازان و هنرمندانی در تلویزیون باقی بمانند که گوش‌به‌فرمان ناظر کیفی و مدیر بالادستی با همه دستورالعمل‌های سلیقه‌ای به حیات خود و تلویزیون ادامه دهند.

در چنین شرایطی که تلویزیون به دنبال بهانه برای کم‌کردن باکس برنامه‌های تفریحی و اضافه‌کردن تریبون برای جریان سیاسی موافق خود است، حتی از بدیهی‌ترین خطوط قرمز که تا پیش از آن در همین تلویزیون به نوع دیگری استفاده می‌شد، دستاویزی برای شرحه‌شرحه‌کردن فیلم‌نامه‌ها و قصه‌ها می‌سازند و حاصل آن چیزی است که نه قابل دیدن است و نه قابل تعریف‌کردن. حال تصور کنید در این اتمسفر مجموعه تلویزیونی ساخته می‌شود که تلاش می‌کند نوع دیگری فکر و کار کند. از همه پتانسیلش استفاده می‌کند تا اثری را خلق کند که اگر نه بهترین که شاید قابل‌تحمل‌ترین مجموعه تلویزیونی چند سال اخیر باشد. علیرضا طالب‌زاده، فیلم‌نامه‌نویس خوش‌ذوق تلویزیون ایران، که خالق آثار خوبی همچون «صاحبدلان» و «دوران سرکشی» است، بعد از چند سال سکوت و سکون در فعالیت‌هایش با فیلم‌نامه «چرخ‌وفلک»، فضایی مشابه اثر متأخر خود خلق می‌کند که دارای شناسنامه و هویت نویسنده اثر است و درست در جایی از فعالیت حرفه‌ای‌اش در کنار فیلم‌سازی قرار می‌گیرد که دغدغه زندگی انسان معاصر در فضای شهری خالی از معنویت را دارد که نتیجه آن اثری اپیزودیک و قابل دفاع است. عزیزالله حمید‌نژاد در «چرخ‌وفلک» سراغ داستانی رفته است که به نظر می‌رسد در نگاه اول فارغ از هرگونه دغدغه و مجال برای عرض‌اندام باشد اما نگاه فیلم‌ساز به مقوله معنویت فارغ از نگاه‌های ماورایی باعث شده است با مجموعه‌ای از قصه‌های مجزا روبه‌رو باشیم که هر کدام می‌تواند در صورت جلوگیری‌نکردن به‌موقع و حرکت به‌موقع مهره‌ها در زندگی؛ تبدیل به یک فاجعه شود. درواقع معنویت به‌عنوان یک عنصر گمشده در عصر ماشینی و سرد و بی‌روح امروز به‌عنوان حلقه متصل به فضایی خارج از شلوغی‌های روزمره در نقش نخ تسبیح روایتی انسان‌گونه را از دین ارائه می‌دهد. فیلم‌ساز با نهیب به باور منحرف‌شده مردم و دست‌وپازدن در میان باتلاقی عمیق، این باور را به مخاطب القا می‌کند که لزوما قرار نیست برای رسیدن به سلوک عارفانه با فرمول گذشتگان به سعادت برسید و این نقطه آغاز تلاش نویسنده و کارگردان برای هضم یک اتفاق است؛ اتفاقی از جنس باورمندی به سکوت در میان هیاهوی جامعه افسارگسیخته و حریص.
رسیدن به چنین باوری هرچند خطر راه‌رفتن بر لبه تیغ فرمول آدم‌های خوب و آدم‌های بد و فقیر و غنی را به فیلم‌ساز گوشزد می‌کند، اما به گمانم، فیلم‌ساز خیلی رند و باهوش باید باشد تا در ورطه تکرار این ماجرا نیفتد، اینکه لزوما هر فقیری مظلوم نیست و هر ثروتمندی ظالم نیست.
«چرخ‌وفلک» را باید حاصل تلاشی فردی از سوی فیلم‌ساز و نویسنده‌ای دانست که خارج از نگاه دستوری سازمان، به سراغ فضایی رفته است که کمترین چالش را با نگاه رسمی و خشک سازمان صداوسیما دارد. ازاین‌رو شاید بتوان گفت در روزهایی که تلویزیون ادامه حیاتش را به وقوع یک معجزه پیوند زده است، عزیزالله حمیدنژاد با «چرخ‌وفلک» پیشنهاد تازه‌ای را ارائه می‌دهد.

منبع: شرق

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 23428 و در روز دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ ساعت 11:10:44
2024 copyright.