سینماسینما، ناصر صفاریان
جنجال شهاب حسینی در جشنواره فیلم فجر، تنها به آنچه گفته خلاصه نمیشود و آنچه در حمله به مسعود کیمیایی نثار او کرده. همانطور که ابتدای نشستِ فیلمی که تهیهاش کرده خودش به صراحت میگوید، آن جلسه اصلا به منظور صحبت درباره آن فیلم برپا نشده و او آمده بوده که جواب معترضان حرفهای قبلیاش را بدهد که بعد از طرفداری او از جشنواره و در مخالفت با تحریمکنندگان گفته بوده. پس حرف و نظر او، اصلا در یک نشستِ متداولِ جشنواره و به مناسبت نمایش یک فیلم اتفاق نیفتاده است. آنچه رخ داده، فراهم شدنِ امکانی بوده برای شهاب حسینیِ تازه به ایران رسیده که بتواند حرفهایش را از تریبونی رسمی به گوش همه برساند و در واقع، امکانی رسمی/ دولتی/ حکومتی که شهاب حسینی به عنوان نماینده طرفداران حضور در جشنواره، به مسعود کیمیایی به عنوان مهمترین تحریمکننده جشنواره حمله کند.
وگرنه چه معنی دارد اضافه کردن ناگهانی یک فیلم، آن هم در میانه برگزاری جشنواره و چه توجیهی دارد افزودن فیلمی با کارگردانی ناآشنا، به عنوان فیلم بخش مهمان (که اصلا در جشنواره امسال چنین بخشی وجود ندارد) آن هم فقط در برنامه سینمای رسانهها؟ و مگر کسی یادش نیست حتی در سالهایی که تعدادی فیلم در بخش مهمان حضور داشت، برخلاف فیلمهای بخش مسابقه، اصلا نشستِ رسانهای برای آنها برگزار نمیشد؟
*****
من خودم مخالف تحریم جشنواره فیلم فجر امسال بودهام؛ بهویژه، با شیوهای که دوستان تحریمکننده انتخاب کردند. با گذشت زمان، همچنان بر اعتقادم هستم و حالا در این روزها هم، از دو سه دوست سینمایینویسی دلچرکینم که هم بیانیه تحریم امضا کرده بودند و هم این روزها در جشنواره فیلم میدیدند و حتی دربارهاش مینوشتند؛ چیزی شبیه رفتار شهاب حسینی در تقدیم یک جایزه به دو جا و در دو جا، بی یک کلمه توضیح و بی آن که به روی خود بیاوری و خجالت بکشی حتی از خودت…
در مورد فیلم جدید مسعود کیمیایی، «خون شد»، هم اتفاقا مثل شهاب حسینی، فیلم را فیلم خوبی نمیدانم و معتقدم از بدترین ساختههای کیمیایی است. ولی در مورد این نشستِ ناشایستِ شهاب حسینی و توهینی که به مسعود کیمیایی شده، اصلا معتقد نیستم حرفهای تهیهکننده یک فیلم است در میانِ جلسه فیلمش در جشنواره؛ بلکه بیش و پیش از هر چیز، امکانِ نابرابر و ناعادلانهایست تا یک مخالفِ تحریم، به مهمترین چهره موافقِ تحریم جشنواره حمله کند و دیگربار، سیاستورزی، بهانهای شود برای حمله به فرهنگ و هنر… و این سوارِ اهرمِ دولت/ حکومت شدن (که اتفاقا برخلاف خیلی جاها، اینبار و اینجا، بر هم منطبقند) برای بازیگر توانایی که خودش را مستقل هم میداند، اصلا چیز خوبی نیست؛ اصلا.