سینماسینما: علیرضا نراقی در مجله نماوا نوشت:
نمایشنامه «شاهلیر» از مهمترین و پر اقتباسترین آثار ویلیام شکسپیر است. از دلایل این تعدد، بسیار میتوان گفت، اما شاید در این مجال بسنده کردن به همین کافی باشد که این نمایشنامه از رابطهای سخن میگوید که میان آدمیان مشترک و ازلی است و احساسات خاصی را بروز میدهد، که همراه با ریشههای خونی و خانوادگی تجربه میشود و این عاطفه و هیجان، برای انسان و ساختار روانی و تمدنی او مهم و حیاتی است. مونولوگهای شاهلیر از زیباترین نوشتههای شکسپیر و پیچیدهترین هنرنماییهای او در عرصه زبان هستند. داستان و روند درونی تحولات در این نمایشنامه قابل خلاصه است به گفت و گوی پایانی پرده اول میان لیر و دلقک او؛ دلقک به لیر تلنگری اساسی میزند که پیش از اینکه عاقل شود پیر شده است و حال تمام چهار پرده بعدی نمایشنامه مصروف این میشود که لیر به اندازه سن خود عاقل شود؛ اما چگونه عقلی؟ عقلی مبتنی بر حکمت دردآور اما دگرگونساز تراژدی؛ عقلی فراتر از عقل معاش؛ عقلی مبتنی بر حکمت هستی که از راه جنون و شوریدگی میسر میشود. از اینجا ما میتوانیم با یکی از مهمترین عناصر نمایشنامههای شکسپیر روبرو شویم؛ یعنی مسئله جنون و کارکرد آن در آثار او و به طور مشخص در شاهلیر، که در آن با جنونی سهمگین، بسیار رنجآور و به مراتب تلخ روبرو هستیم، که خاصیتی برآشوبنده و هرج و مرجزا دارد. جنون در آثار شکسپیر چندین زمینه و کارکرد دارد، گاه مجازات است (جنون لیدی مکبث در نمایشنامه مکبث)، گاه زیرکی و فریب را نمایان میکند (جنون هملت در نمایشنامه هملت) و گاه سلوک خودیابی است که این یکی راه لیر است در کوره راه جنون. در همه این ساحات و صور متنوع، جنون با حقیقت نسبت دارد و دارای خاصیتی آشکار کننده و آگاهیبخش است. لیر، کودکسرشت و مغرور است. از جنون بسیار هراس دارد. اما سرانجام با گفتن «اینک زمان دیوانگی است» آگاهانه تن به جنون میدهد تا از رنج خود رها شود. او از مقام پادشاهی به صحراگردی ژندهپوش تنزل پیدا میکند، تا به مقام کاشفاسرار و دریافت کننده کنه حقایق عالم نائل آید؛ زلال شود و به عقل و حکمتی متوازن با سن و سالش دست یابد، تا اینچنین، جاهل نمیرد. جنون سلوکی است که از درون آن حقیقت جوانه میزند و به ظهور میرسد. جنون تاوان یا بهای حقیقت است و انسان را از حقیقت گریز نیست؛ یا باید آگاه شود و در حقیقت فنا شود یا حقیقت انسان جاهل را در خود فنا میکند و اولی را کامیاب نامند اگرچه در رنج و سپس مرگ فرو رود و دومی ناکامی است که تنها در رنج و مرگ نابود میشود، بیآنکه کام از حقیقت گرفته باشد و رهایی را در بستر معنای هستی تجربه کند.
ریچارد آیر کارگردان تئاتر و سینما تلاش کرده که اقتباسی سینمایی از «شاه لیر» پدید بیاورد که هم وفادارانه باشد، هم مدرن. آیر به زبان شکسپیر وفادار است اما همگام با زمانه ما، صحنه و فرم رخدادها را طراحی کرده است. در تحقق راه اول او تلاش کرده از بازیگران بزرگ تئاتر استفاده کند که به کلام شکسپیر و فضای اثر مسلط هستند و میتوانند ماهرانه کلام فاخر را در رفتاری مدرن و شمایلی امروزی بازیابی و زنده کنند. حضور بازیگرانی چون آنتونی هاپکینز در نقش لیر، اما تامسون در نقش گونریل و امیلی واتسون در نقش ریگان، فلورانس پیو در نقش کوردلیلا و اندرو اسکات در نقش ادگار و… باعث شده است که مجموعهای از بازیهای پر قدرت را در ریتمی فزاینده شاهد باشیم. اما تلاش مبنایی و اولیه آیر در مدرن کردن نمایشنامه شکسپیر، شامل فشرده کردن متن میشود؛ او هم نمایشنامه را فشرده کرده است و هم ریتم را در کارگردانی بسیار بالا برده تا در نهایت فیلم منتهی به یک درام جنایت و دسیسه شود، که بازی قدرت را در خشنترین شکل خود نمایان میسازد. بازی قدرتی که بر هر غریزه و احساس خویشی و نزدیکی غلبه میکند و حقیقت را کتمان میسازد، اما شخصیتهای شکسپیر هیچگاه از دست مجازات رها نمیشوند و در نهایت تقدیر بر همه افراد به یک اندازه دهشتناک، مسلط میشود. در شاهلیر هم پایان تراژیک، تقدیر را بر خودخواهی و اراده انسان مسلط میکند و مرگ سرانجام بازی آشفته آدمی را آرام میسازد.
«شاهلیر» که توسط بیبیسی تهیه شده است در لندن امروزی میگذرد، شب شهری مدرن با سیاهی و پلیدی و وحشت شبهای شکسپیر آمیخته شده است. جتها، بالگردها و ماشینهای تشریفات، مرکب شخصیتهای والامقام شکسپیری شدهاند. کارگردان تلاش داشته تا در راستای واقعیت بخشیدن امروزی به شکسپیر –آنهم بدون دخل و تصرف بنیادین و بر هم ریختن روند آشنای متن- به فضای اثر صورتی امروزی بدهد. اما همین رفتن به سوی واقعیت باعث شده است که انتزاع جاری در اثر شکسپیر و بازیهای شبانه هویت باختگی و دگرگون کردن خویش برای بقا، که بارها در نمایشنامه رخ میدهد به محک باورهای واقعگرایانه قضاوت شود. این به نوعی میتوانست پاشنه آشیل کار آیر باشد، اما او با نزدیک کردن دوربین به صورت بازیگران در نماهایی متشنج و پرتحرک، تا حدودی تلاش کرده است تا رابطه بازیگر و تماشاگر را به یک رابطه متفاوت و انتزاعی تبدیل کند، تا کنارهگوییها و تکگوییهای نمایشی و تغییرات هویتی شخصیتها انتزاع لازم از واقعگرایی را پیدا کنند و به باور تماشاگر در روند تعقیب روایت فیلم ضربه نخورد. در نهایت «شاهلیر» ریچارد آیر اثری روان و پر هیجان از آب در آمده است که برای مخاطب امروزی بسیار مناسب است تا به شکلی درست و دقیق و در عین حال روان و سرگرم کننده با جهان شکسپیر و یکی از بهترین آثار او آشنا و همدل شود.