سینماسینما، ابوالفضل نجیب
مدت هاست از روی ناگزیری و به حسب رعایت موازین دموکراسی و حقوق دیگران خانواده را در تماشای جوکر همراهی می کنم. در حین تماشای جسته گریخته قسمت های مختلف جوکر بارها از دخترم درباره جذابیت و دلیل علاقه او و همچنین بلانسبت فلسفه وجودی این برنامه سوال کردم. این پرسش ساده با جواب ساده ای همراه بود و این که این برنامه قرار است مخاطب را سرگرم کند و هم بخنداند. و این که یک چالش است برای شرکت کنندگان که بتوانند در مواجهه با موقعیت های خنده داری که برای همدیگر ایجاد می کنند مقاومت کنند و نخندند. و اگر خندیدند از چالش حذف می شوند. و آخرین نفر یا گروه برنده این چالش می شود. با این توضیحات کنجکاوی حقیر تحریک شد تا با جدیت بیشتر «جوکر» را تماشا کنم. اما هر چه بیشتر و با دقت نگاه کردم برخلاف بازیگران شرکت کننده که تلاش می کردند با هر ترفند و تکنیک بازیگری جلوی خنده خود را بگیرند، موقعیت های به اصطلاح کمیک بازیگران به جای خنداندن، حقیر را عبوس تر و عصبانی می کرد. به این دلیل ساده که نمی فهمیدم کجای این موقعیت ها خنده دار است. و این که شرکت کنندگان دیگر که به هر شکل و شمائلی سعی در غلبه بر خندیدن می کنند و در نهایت هم تسلیم می شوند به چه موقعیتی می خندند.
به همین دلیل ساده به توضیح دخترم و حتی فهم و دانش خودم نسبت به فلسفه وجودی این برنامه شک کردم. و دچار حقارت و خودکم بینی و به تعبیر عامیانه ذهنیت نفهمی در ارتباط گیری با این برنامه شدم. ناچار برای رفع این شک و ذهنیت دست به دامن گوگل شدم و درباره فلسفه وجودی جوکر سوال کردم. پاسخ گوگل همان توضیح دخترم بود. به این شرح، «جوکر به عنوان یک مسابقه در یک برنامه تلویزیونی، شرکتکنندگان را ملزم میکند تا یکدیگر را بخندانند، بدون اینکه خودشان بخندند. در یک محیط مشابه یک خانه، شرکتکنندگان از اتاق آکسسوار و گریم استفاده میکنند تا ابزارها و ظاهر خود را برای خنداندن رقبا تغییر دهند. اگر کسی بخندد، بازی متوقف میشود و جریمه میشود.»
نفس راحتی کشیدم و خدا را شاکر که آنقدر کودن و یا از مدار تحولات عقب نماندهام که احساس حقارت کنم.
راستش «جوکر» وقتی برای حقیر خنده دار می شود که بفهمم این همه دنگ و فنگ و دکور و دوربین و طراحی لباس و گریم و اکسسوار و سایر امکاناتی که نمی دانم قرار است مخاطب برنامه و بدتر از آن کسانی به عنوان بازیگر را بخنداند که اولین آموزه های آن ها برای بازیگری کنترل و تسلط بر واکنش های غیر ارادی و مهمتر تسلیم نشدن در مواجهه با موقعیت های ساختگی از جنس آنچه در «جوکر» اتفاق می افتد. و همان اندازه باعث تاسف که اکبر عبدی سه ساعت گریم را برای خنداندن دیگران تحمل کند و دست آخر دریغ از یک تبسم حتی به بهانه و تداعی کننده خالق بهترین لحظه های سینمایی. در همین قسمت حضور عبدی وقتی مجید مظفری و اکبر عبدی سوار موتور موقعیت رفتن آن ها به ماه عسل را بازسازی می کنند یکی از بازیگران ناخودآگاه آن دو را به وزنه های سینمای بعد از انقلاب تعبیر می کند. اشاره ای شاید طنزآمیز به سرنوشت و روزگار ناگزیری و به قول شاملو گذران. روزمرگی.
گذشته از این تاسف ها «جوکر» بیش از هر چیز این حقیقت تلخ را یادآور می شود که خنداندن جامعه ای اینچنین عبوس و درمانده و مستاصل کار مشکلی است. و بدتر این که خنده های بازیگران سینما برای موقعیت های چنین سطحی و نازل حاصلی جز عصبانیت مخاطب نخواهد داشت.