حکایت مرد دانا 

سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی 

مجموعه سه بخشی مستند «موزائیک استعاره ها» (۲۰۱۹) ساخته بهمن مقصودلو داستان ناگفته های بهرام بیضایی است. حکایت مرد دانا، با سال های سال بُغض های فرو خورده و در گلو مانده! با نگاهی گذرا به این مستند تامل برانگیز که بر پایه پژوهشی پُردامنه و با صرف زمانی قابل اعتنا شکل گرفته است، به سادگی می توان دریافت که تولید اثری مستند، مبتنی بر پژوهش پیش از تولید و اهمیت دادن به قواعد بازی ساخت «مستندِ چهره نگار» (Portrait Documentary )به راستی چه کار سهل و مُمتنعی است!

 برای من که در سال های جوانی ام، در دهه ی ۴۰ خورشیدی، با برخی از نوشته ها و فعالیت های مطبوعاتی بهمن مقصودلو آشنا شده بودم، این چهره فرهنگی هنری از دو جهت مورد توجه ام بود؛ اول به این دلیل که مقصودلو از اوایل دهه ۴۰ خورشیدی، چهره ای به نسبت پرتلاش و دست به قلم در حوزه سینما و هنرهای نمایشی بود و دوم هم به این خاطر که زاده شهر گرگان و همشهری مان بود. با توجه به حدود  ۵-۴ سال اختلاف سنّی مان، به طور طبیعی، برای من و سینما دوستان جوان دهه ۴۰، خواندن نوشته هایش سودمند بود و همین نکته  موجب شده بود تا به نوشته های او در حوزه انتشار مجله و نشریات سینمایی و همچنین به ترجمه هایش به عنوان یک چهره فرهنگی هنری پیشگام نگاه کنم. شاید بتوان گفت که مجموعه کتاب های «ویژه نامه سینما تئاتر» بهمن مقصودلو، نخستین روزنه و دریچه روشن آشنایی من با کارهای ایشان بود. اگر چه درباره این چهره فرهنگی هنری و کارنامه فعالیت هایش، اطلاعات کافی در دسترس وجود دارد و از این جهت نیازی به تکرار نیست، با این همه، نباید از یاد بُرد که این پژوهشگر جدّی حوزه سینما و تئاتر، دانش آموخته دانشگاه های نیویورک و کلمبیا و عضو انجمن قلم آمریکا، از جمله نویسندگان ومنتقدانی است که سابقه پژوهشگری و جُست وجو و تحقیق در حوزه سینما و هنرهای نمایشی او، مقدم بر کارگردانی و تهیه کنندگی اوست. اگر بگوییم که دکتر بهمن مقصودلو یکی از نخستین مستندسازانی است که در چهره نگاری بزرگان ادب و هنر ایران  پیشگا م بوده است، سخنی به گزافه نگفته ایم. ساخت مستندهایی در باره اردشیر محصّص، ایران درودی، احمد شاملو و… شاهد این ادعاست. مستندهایی که جدا از کیفیت های متفاوت ساختاری و محتوایی شان، به علاقه مندان این گونه آثار، اطلاعات مناسبی درباره این چهره های ماندگار هنری ایران ارائه می دهد و شناخت نامه مناسبی از تاریخ فرهنگ و هنر معاصر ایران را در اختیار نسل جوان قرار می دهد.

بهمن مقصودلو با انتخاب یک عنوان به ظاهر غیر معمول و نامتعارف یعنی  «موزائیک استعاره ها» برای مستند سه بخشی خود، نام و عنوانی برگزیده است که در نگاه اول، هر دو واژه، نیازمند واکاوی معنا شناختی است. اگر «موزائیک» (Mosaic) را به گونه‌ای، همجواری و چینش دقیق و ظریف و هنرمندانه اجزا و مواد تشکیل دهنده یک کار ظریف هنری بدانیم – درست مثل یک کار مُعّرق که با چیره دستی هرچه تمام، به دست هنرمندی خُبره شکل می گیرد- و استعاره (Metaphor) را  نیز با معنای همانند گویی و کاربُرد درست و دقیق یک واژه یا عبارتی بر پایه مشابهت و همانندی معنایی، به کار بگیریم، عنوان «موزائیکِ استعاره ها» برای مستندی که می کوشد تا به بررسی زندگی سینمایی بهرام بیضایی بپردازد، از دیدگاه نشانه شناسی (Semiology) و به ویژه نقش بسیار سازنده ای که عنصر «استعاره» در شعر و داستان دارد، برای ما معنایی تازه پیدا می کند.  

یکی از ویژگی‌های اصلی این  کار مستند بهمن مقصودلو، پژوهش پُردامنه و زمان بَر است. واقعیت این است که تولید مستندهایی از این گونه، تنها از عهده کسانی بر می آید که در روند تولیدهای دامنه دار، دشوار و زمان بَر، صبر و شکیبایی نشان دهند. پرداختن به چنین مستندهایی از حوصله مستندسازان تنگ حوصله و ناشکیبا و پُرشتاب خارج است. همچنان که یک مُعّرق کارِ اصفهانی با صبر و حوصله هر چه تمام تر، تکه های چوب یا فلز، کاشی و… را  درست مثل جواهرسازان ماهری که در گوهرنشانی چیره دست اند، کنار هم می گذارد و یاد آور صنعت «ترصیع» (گوهرنشانی واژه ها) در شعر می شود، در این مستند نیز، بهمن مقصودلو می کوشد تا با همان درجه از دقت و ریزنگری به جزئیات بپردازد.

نزدیک شدن به دنیای بهرام بیضایی، هنر می خواهد. کسانی که بیضایی را از دور می شناسند، از او همواره تصویری تلخ و عبوس در ذهن دارند. به گمان من، بخش عمده ای از این تلخی ها ی ظاهری و بیان صریح و حتی تندگویی ها و کژتابی های زبانی بیضایی با بسیار کسان را باید واکنش و بازتاب همه فشارها و بی حرمتی هایی دانست که ناروا  بر او روا داشته اند! در این مجموعه مستند، مقصودلو چنان به این چهره به اصطلاح تلخ و زخم خورده به خوبی نزدیک می شود که حضور بیضایی در برابر دوربین، به راستی حضوری دلخواسته و از سرشوق از کار درآمده است. به ویژه که فرصتی فراهم می آید تا بیضایی بتواند از ناگفته هایش سخن بگوید. تا به امروز، در کمتر کاری، به این اندازه در نمای نزدیک حرف دل و درد دل های  بهرام بیضایی به تصویر کشیده شده است. صد البته، نقش و جایگاه نویسنده و مستندسازی چون بهمن مقصودلو نیز در این نرم خویی و انعطاف کم سابقه بیضایی بسیار مهم و اثر گذار بوده است.

نخستین درسی که مستند سازان- به ویژه فیلمسازان جوان- از مجموعه سه بخشی مستند «موزائیک استعاره ها» می توانند بیاموزند، بها دادن به عنصر «پژوهش» در کارهای مستند است. چیزی که در بسیاری از مستندها -به ویژه در مستندهای تلویزیونی ما به عنوان حلقه گمشده – کم تر به آن بها داده می شود. تولید مستندهایی از این دست را می توان انگاره سازی در تولید مستندهای چهره نگار به حساب آورد.

نمایش خاطره انگیز بخش هایی از صحنه های به یادماندنی فیلم هایی چون عمو سیبیلو، رگبار، غریبه و مه، چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک، مسافران، سگ کشی و… ما را به جهان ذهنی بیضایی نزدیک می کند. دل‌شیفتگی بیضایی به فضای نمایش صحنه و هنر تئاتر و تحلیل نشانه شناختی وی از کهن الگوهای هنر شبیه خوانی (تعزیه) و واکاوی راز و رمزهای کهن ترین نمونه های نمایش در ایران، در طول این فیلم مستند، از زبان خود بیضایی و با روایتگری محوری بهمن مقصود لو، به تصویر کشیده می شود.

 یکی از تازه ترین ابهام زدایی ها درباره فیلم ها و نمایشنامه های بیضایی در همین فیلم مستند برای نخستین بار از زبان خود او بیان می شود. بیضایی آشکارا  می گوید که در کارهایش هرگز نگاه سیاسی یا سیاست زده نداشته است. به نظر می رسد تصویری که این فیلمساز از واقعیت های جامعه خود به دست می دهد، چه بسا به دلیل بی پیرایگی و پرهیز از خیال پردازی های رایج، از نگاه ممیّزان آثار وی که به گمان خود، نگران نگاه سیاسی، بدبینانه و مخالف خوان او بوده اند، برداشت نادرستی بوده است که تا امروز  در نقدها و نوشته های کم تر منتقد و تحلیل گر بی طرف آثار وی دیده شده است. صد البته بخشی از سوء تفاهم های ایجاد شده در باره فیلم ها و نمایشنامه های بیضایی را باید به این حساب گذاشت که درکِ جهان ذهنی بیضایی، به ویژه ذهن گرایی (Subjectivism) او، در رسیدن به دنیایی دور از هرگونه زیاده خواهی، ستم پیشگی، بیدادگری و پرهیز از نادیده گرفتن زنان به عنوان اصلی ترین عنصر نهاد خانواده، به راستی  برای بسیاری از بررسی کنندگان و ممیّزان آثار وی، چندان آسان نبوده است. 

 تردیدی نباید داشت که اگر چنین مستندی با استفاده از منابع و مدارک بیشتر و با حضور بسیاری از کسانی که هم اینک در فضای سینما و تئاتر در ایران حضور دارند  و در کارهای بیضایی با او همکاری نزدیک داشته اند، ساخته و پرداخته می شد، بی تردید، چنین اثری از شواهد و مدارک  متنوع تری برخوردار می شد. فیلم اگرچه می کوشد تا اطلاعات مناسبی در باره بهرام بیضایی به مخاطب خود ارائه دهد، با این همه در غیاب گفتار متن (Narration) هنوز جای پرداختن به بخش عمده ای از نمایشنامه ها و نمایش های اجرا شده بیضایی خالی است. همچنین، اشاره به برخی دیگر از توانمندی های این هنرمند در زمینه هایی چون تدوین، ساخت عنوان بندی فیلم و تهیه کنندگی و… از زبان روایتگر محوری این مستند یعنی خود مستندساز که در فیلم حضوری موثر دارد، می توانست بر غنای اطلاعات ارائه شده از سوی فیلمساز بیافزاید. به ویژه که سازنده این مجموعه مستند، در مقام مستندسازی که خود سابقه طولانی در نقد و تحلیل آثار سینمایی و مستند دارد، جا داشت که از نگاه منتقدانه نیز به بهرام بیضایی و مجموعه آثارش نظری می افکند تا مستند ارزنده «موزائیک استعاره ها»  از نگاهی جامع نگرانه تر برخوردار شود. 

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 151459 و در روز دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ساعت 19:43:14
2024 copyright.