حیرت و دیگر هیچ/ نگاهی به نمایش «آن سوی آینه»

سینماسینما، محدثه واعظی‌پور
اواخر دهه هشتاد و در دهه نود، تماشاخانه‌های خصوصی متهم بودند که ابتذال را به تئاتر آورده‌اند و با استفاده از بازیگرها و چهره‌های تلویزیونی و سینمایی، تماشاگری برای تئاتر جذب کرده‌اند که در طولانی مدت، نه به جرگه مخاطبان پیگیر تئاتر تبدیل می‌شوند و نه حضورشان به بقای این هنر کمک می‌کند. در این دوره، بسیاری از بازیگران، حتی بازیگران درجه سه تلویزیون فرصت این را یافتند که روی صحنه بروند، حاصل کار بعضی از آنها قابل قبول و بسیاری، غیرقابل تحمل بود. اما مرز بین هنر تئاتر و این نمایش‌های فصلی و موسمی، روشن و آشکار بود. نه مخاطب جدی تئاتر، از فروش بالای بعضی از این نمایش‌ها تعجب می‌کرد و نه عوامل آنها ادعاهای بزرگ درباره تئاتر داشتند. تئاتر همچنان، محل تولد بازیگران بااستعدادی بود که برای بیشتر دیده شدن، راهی جز ورود به پروژه‌های تصویری نداشتند.
«آن سوی آینه» (علی سرابی) اگر در یکی از تماشاخانه‌های خصوصی روی صحنه می‌رفت، یکی از انبوه نمایش‌هایی بود که با هدف فروش بالا و جذب همان گروهی تولید شده‌اند که ممکن است فقط یک بار گذرشان به تئاتر بیفتد و آنهم به خاطر پژمان جمشیدی باشد. در آن شکل از اجرا، دست زدن تماشاگران موقع ورود این بازیگر محبوب به صحنه، یا ابراز احساسات بیش از حد موقع شوخی‌های کلامی، این قدر آزاردهنده و دور از انتظار نبود. تالار وحدت، زمانی صاحب هویت و جایگاه بود، نمایش‌هایی که برای اجرا در تالار انتخاب می‌شدند واجد امتیازهایی بودند، اما دلیل اجرای «آن سوی آینه» در این سالن، نه نیاز به امکانات صحنه و نه کیفیت نمایش که احتیاج به صندلی‌های آن برای فروش بیشتر است.
«آن سوی آینه» حیرت انگیز است. این حیرت، تا پایان نمایش لحظه‌ای رهایم نمی‌کند. حجم شوخی‌های جنسی بیش از حد است و تعریف چالش‌های زندگی مشترک، ملال زندگی زناشویی، بحران‌های میانسالی و مسائلی از این دست، به ساده‌ترین واکنش‌های فیزیکی تقلیل یافته‌اند.
میزانسن در اجرای «آن سوی آینه» تکراری و محدود است. بازیگرها، دقایقی روی صحنه ثابت ایستاده و دیالوگ می‌گویند، حرکت، در خدمت درام یا برای کشف موقعیت و حس بازیگر اتفاق نمی‌افتد و تاکید بیش از حد روی شوخی‌های کلامی، نمایش را از نفس می‌اندازد. «آن سوی آینه»، شبیه «خدای کشتار» یا «خشکسالی و دروغ» درباره زوال احساس در رابطه زناشویی، ایجاد شکاف بین زوج‌ها و وسوسه فاصله گرفتن از چارچوب‌های عرفی و اخلاقی است، اما در روایتِ این دغدغه، به دام خنده گرفتن از تماشاگر می‌افتد و از دست می‌رود.
«آن سوی آینه» احتمالا به هدف اصلی‌اش که فروش بالا و جذب مخاطب است، خواهد رسید و این برای تیم تولید آن موفقیت است. اما نمی‌توان از آن، به عنوان تجربه‌ای موفق در کارنامه علی سرابی اشاره کرد. پژمان جمشیدی در هیچ یک از نمایش‌های قبلی‌اش حتی در نخستین حضورش روی صحنه (بادی که تو را خشک کرد، مرا برد) و حتی در نمایش «آرسنیک و تور کهنه» این قدر ضعیف نبوده است. او بازیگر پرتلاش و محبوبی است و اصرارش برای آموختن در تئاتر، ستودنی است، اما «آن سوی آینه» چیزی به اعتبار کارنامه‌اش نمی‌افزاید. تنها موقعیت او را به عنوان ستاره پرفروش و پولساز سینما و تئاتر، تثبیت می‌کند.
سال‌ها پیش محمد یعقوبی در نمایش‌ «ماه در آب»، به پیچیدگی روابط و زوال عشق اشاره کرده بود و علی سرابیِ جوان، یکی از بهترین بازیگران روی صحنه این نمایش بود. یعقوبی چند سال پس از آن، در «خشکسالی و دروغ» به ملال در روابط زناشویی و تفاوت نگاه، حس و تمایل‌های جسمی در زن و مرد در قالب یک نمایشنامه عالی و اجرای کم نقص پرداخت. در بخشی از نمایش، تختخوابی روی صحنه بود و زوج اصلی قصه، روی تخت دیده می‌شدند. از قضا علی سرابی در «خشکسالی و دروغ» یکی از بهترین بازی‌هایش را داشت. برای مقایسه نوع نگاه دو کارگردان به یک موضوع می‌توانید حضور مهدی پاکدل در نقش مردی جذاب و تنوع طلب را با شخصیت و اجرای پاتریک در «آن سوی آینه» مقایسه کنید. آنچه نمایش‌های یعقوبی را به آثاری منحصر به فرد، پیشگویانه و عمیق تبدیل می‌کند، نوع نگاه اوست. کارگردانی که فراتر از نشانه‌ها و مصادیق آشکار، پیچیدگی‌ها، همگرایی و واگرایی‌ در زندگی امروز را نقد می‌کرد.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 173500 و در روز چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۱ ساعت 11:09:45
2024 copyright.