سینماسینما، ذبیحالله رحمانی
امسال سریالسازی جنگی تلویزیون ایران، یکی کمدی «زیر خاکی» شبیه فیلم سینمایی «اخراجیها» از رفتار سطحی و کلمات محاورهای چاله میدان محله سیداسماعیل استفاده بیجا کرده و فراوان بهره برده است. که در یک فرصت مناسب به آن پرداخته میشود.
دیگری فصل دوم سریال «نجلا» که فصل اول آن پارسال پخش شده بود؛ انگاری قصهها، بازیها، حوادث و پرداخت اثر تفاوتی بینشان نیست.
دیالوگها شبیه هم، موقعیت مکان و زمان نزدیک شروع حمله دشمن به خاک ما، عشق و عاشقی، ساندویچخوری و تعمیر موتورسیکلت مفتکی و مغازه خالی از جنس خوار و بار دخترک سر به هوا با نامزد سر به هواتر از خودش و نجلای همیشه غمگین و ناراحت و رفتارهای تند و خشن با دیگران و گویا اهمیتی نداشته که این دو فصل سریال به اندازه یک قسمت، داستان ندارد. درگیریهای قهرمان داستان و لنج و اسیر شدن و رفتن به عراق و مجموعه حوادثش، آنقدر گیرایی لازم و جذابیت بصری و صوتی را برای مخاطبان در نظر نگرفتهاند.
کاش هر دو فصل، یک قسمت میشد و داستانهای حواشی و فرعی و تکرار مکررات شخصیتها و تیپها، کمی منسجمتر و قابل لمس و باور مخاطب ساخته میشد.
چه اصراری دارید که حتماً در دوران شکوفایی بهار و شادمانی اندک مردم این سرزمین، به خون و خونریزی بپردازید؟!
همیشه مردم را در هول و هراس نگه دارید و یادمان نرود که این خوشیهای اندک زندگی، مال رشادتهای رزمندگان گمنام این دیار بوده است.
قبول داریم به برکت حضور جان برکفان و جوانان غیرتمند این سرزمین بزرگ است که آسایش داریم. ولی میتوانید که اثر فاخر تهیه کنید و مخاطب را با این سریالهای سطحی فراری ندهید.
هرچند به نظر میرسد، داستان این دو قسمت هم به طور ناشیانه از آثار مکتوب کپیبرداری شده است. حداقل همان اثر را میساختید.