سینماسینما، رضا دانش پژوه
مساله این روزهای همه کسانی که درگیر شغل سینما هستند عبور از جریان کرونا و انتظار برای عادی شدن روال چرخه تولید و اکران فیلم هاست. البته این مناسبات برای کسانی که با بودجه های شخصی کار می کنند اهمیت بیشتری دارد تا کسانی که همچنان وابسته به معادلات نفتی هستند. اما آیا بعد از عادی شدن شرایط، همچنان مخاطب ادامه روی همان سلیقه قبل از معضل کروناست؟ کرونا به اجبار خیلی ها را در خانه نشاند و پر مصرف ترین کالای فرهنگی سرتاسر دنیا را دیدند. چه بسا در این بین شاهکارهای سینما را هم به تصادف دیده اند. بنا به ضرورت هم، فیلم هایی به آنها معرفی شده است و اکنون با این حجم وسیع از داده های جدید و مختلف، و دست و پنجه نرم کردن برای زنده ماندن از ویروس کرونا، چقدر احتمال دارد که مخاطب ایرانی برای تفریح و سرگرمی، انتخابش فیلمی مثل هزارپا باشد؟ آیا عادی شدن وضعیت زندگی با عبور از کرونا، یک فرصت تازه برای بقا محسوب می شود یا فرایندی خارج از اراده برای ارتکاب به سرخوشی های بحث برانگیز و گذرا؟ اینکه سینمای بدنه چقدر دقت بیشتری برای توسعه داخلی خود ترتیب خواهد داد؟ واضح است که مشارکت مخاطبان خارج از پایتخت از اوایل دهه هشتاد سیر نزولی داشته است و اهمیت سینما رفتن در شهرستان برعکس سابق شده است. تولیدات مختص گیشه برعکس پوسترها و پرده و تبلیغات؛ خالی از تفریح و سرگرم کنندگی شده است. نبوغ استفاده از لوکیشن های خارج از کشور با حضور زنان بدون روسری تقریبا کاری را از پیش نمی برد و مخاطب طبق روال دهه شصت نمی تواند به جریان سینما نگاه خوشبینانه ای داشته باشد. گویا سینما ابزار عوام فریبی گرانی ست که موقع خروج از سینما، متوجه می شوند یک گروه فیلمسازی کلاه سرشان گذاشته است. احساس عمومی این چنین می گوید که خاستگاه مخاطب پس از کرونا به شدت عصیانگر و مطالبه جوست، چرا که مصائب بی احترامی به انبوه تجربیات دیداری سینمای جهان را در یک کفه ترازو می گذارد و به شدت قیاس گر می شود. این یک نگاه رادیکال به فرار از تلاش برای خلق داستان برای سینما نیست، بلکه یک جریان پر فراز نشیب پیش از سقوط است. اگر حتی مخاطب ایرانی بعد از کرونا، سطح سلیقه اش بالاتر نرود، بازنده این رخداد خود سینمای ایران است که نسل به نسل خودش را کوچک و کوچک تر می کند تا جایی که تمام ارزشهای صنعتی و اشتغال خود را از دست بدهد و در مقابل پر ترافیک ترین معابر مخاطب، هیچ محصول قابل ارائه ای نداشته باشد. سینمای ایران بعد از عبور کرونا قطعا نیازمند مراقبت بیشتریست. چرا که هم هنر و هم هنرمند نیاز به پشتیبان واضح و شفاف دارد. سینمای هنری ایران همچنان در دنیا جایگاه دارد و این مسیر را قطعا با مراودات روزانه اش با جهان پیش می برد، اما در بخش بدنه به شدت خودمراقبتی می خواهد. به یک سازوکار مدون درون شکل یافته، که منجر به عبور از نمایش تصاویر کم زور و کم عمق شود. دوران کرونا، الزام به پوست اندازی و هدایت مستمر جریان گیشه به سمت صنعتی شدن و حجیم شدن را بوجود آورده است. بی شک مخاطب ایرانی در جریان بی قانونی حق کپی در ایران، منافع دیداری متعددی را برای خود مهیا می کند، اما اگر این تعهد به پوست اندازی در سینمای بدنه اتفاق بیفتد، می توان بخش اعظم مخاطرات پیش روی سینما را با هزینه کمتری از سر گذراند. مخاطراتی که با سبک شمردن نگارش فیلمنامه تا تولید و پخش، اگر ادامه پیدا کند، بی هیچ زنگ اخطاری در بدترین شرایط، به یکباره شاهد نه گفتن مخاطب به فیلم های ایرانی خواهیم بود و فیلم های خارجی، کم خرج تر و با کیفیت تر، جای آن را خواهد گرفت.