سینماسینما، زهرا مشتاق
بیانیه زنان سینماگر در اعتراض به خشونت و آزار جنسی در سینمای ایران بازتاب گستردهای داشت و از سوی شبکههای داخلی و بینالمللی مورد توجه، نقد و بررسی قرار گرفت.
برخی با خواندن نام امضا کنندگان که اغلب از چهرههای شناخته شده سینمای ایران هستند، با تعجب میپرسیدند یعنی همه این اسامی با تعرض یا خشونت جنسی رو به رو شدهاند؟
از این رو و با توجه به اهمیت این بیانیه باید به نکاتی توجه شود. امضا کردن این بیانیه خاص، لزوما به معنای تایید این تجربه برای یک فرد خاص نیست. بلکه فراوانی یک بزه میتواند جهت مقابله، منجر به ایجاد حمایت و پشتیبانی صنفی در برابر آن آسیب باشد. گرچه قابل انکار نیست که زنان شاغل در رشتههای مختلف در سینمای ایران، بسیار شاهد چنین مواردی بودهاند.
از سوی دیگر همزمان با انتشار این بیانیه، چیستا یثربی با اعتراضی تند، زنان سینماگر را مورد انتقاد قرار داد که چرا پانزده سال قبل که این اتفاق برای شخص او رخ داد، همه او را دعوت به سکوت یا انکار کردند. واقعیت این است که شاید اگر جنبش می تو در سال ۲۰۱۸ در هالیوود آمریکا به عنوان صنعت پیشتاز سینما در جهان اتفاق نمیافتاد، این انگیزه و توانایی در دیگر زنان دستاندرکار سینما در جهان رخ نمیداد. از این رو به رغم احترام و درک شرایط دردناکی که بر چیستا یثربی گذشته است؛ شاید بتوان گفت در آن مقطع توان و جسارت لازم برای چنین فریادی مهیا نبوده است و به نظر میرسد این سینما قربانیان خاموش دیگری نیز داشته است. زنانی که در همین سینما دچار اعتیاد یا از هم پاشیدگی زندگیهای شخصی خود شده و مسیرشان برای همیشه دچار نابودی یا دگرگونی شده است.
بیانیه امضا شده از سوی زنان سینماگر حاوی نکات مهمی است؛ نخست اینکه یک آگاهی دو سویه ایجاد میکند. یعنی زنان و دختران جوانی که وارد این عرصه میشوند باید بدانند که حتما امکان رو به رو شدن با چنین خواستههایی از سوی بعضی مردان سینماگر وجود دارد. انتخاب با آنهاست. سکوت کنند و تن بدهند و یا اعتراض کنند و ادامه دهند. و این مهم حتما به جایگاه تربیتی آن شخص و اینکه تا چه اندازه به لحاظ شخصیتی قوی باشد و هنر نه گفتن را بلد باشد، بر میگردد. در مقابل مردان سینماگر نیز قدر مسلم با مراقبت و احتیاط بیشتری با زنان رو به رو خواهند شد. اما این همه داستان نیست. مردان خشونتورز به آسانی حاضر به تسلیم نخواهند شد و ممکن است خواسته و ارتباط خود را تحت عناوینی چون صیغه و عقد موقت و همسر دوم و سوم پنهان کنند و کماکان به روش و خواستههای خود ادامه دهند. این زنان هستند که اگر آگاهی و احترام به خویشتن خود را در بالاترین سطح حفظ کرده باشند، به هر دلیل و قیمتی حاضر به گرفتن یک نقش نخواهند شد. نقشهایی که در مشاغل مختلفی از طراحی صحنه و لباس و گریم و منشیگری صحنه تا دستیاری و کارهای دیگر تعریف میشود.
در حقیقت وجه اجرایی این بیانیه، نه سازمان سینمایی و هیات چند نفره جهت نظارت و حقوقدان و اسامی و مقامات دیگر؛ بلکه پایبندی خود زنان و احترام به خودشان است که میتواند تضمینی برای موفقیت و پیشبرد این بیانیه باشد.
هم چنین مساله این است که دچار افراط و تفریط نیز نشویم. باید بین شخصیت فردی آدمها و شغلشان فاصلهگذاری کرد. فردی میتواند هنرپیشه درجه یکی باشد. اما حریمی برای زنان قائل نباشد و بخواهد حرمسرا درست کند. درست اینجاست که آن فاصلهگذاری به شکل معجزه آسایی به کمک میآید. آن فرد کماکان بازیگر درجه یکی هست و از ارزش هنری او چیزی کاسته نمیشود. اما این صفت اخلاقی بد را داراست. کسی میتواند خواننده مشهوری باشد، اما خسیس است. تهیهکنندهای حرفهای باشد، اما اهل باند بازی است. منظور این است که حرفه آدمها را از صفات اخلاقیشان جدا کنیم. آن وقت میآموزیم که از آدمها اسطوره نسازیم. و هر کسی را الگوی خود قرار ندهیم. بازیگری یک شغل است. مثل هر شغل دیگری. آیا ما برای یک گل فروش، یک قصاب، یک پزشک، یک مهندس به صرف حرفهای که دارد، خودمان را لت و پار میکنیم و او را الگوی خود قرار میدهیم؟ حرفه سینما نیز چنین است. افراد شاغل در آن میتوانند شاخص و حرفهای باشند. اما حرفهای بودن به معنای الگو بودن در تمام موارد نیست و این همان چیزی است که باید به طور جدی به آن توجه کرد.
صفحات اجتماعی، بخصوص اینستاگرام، انباشته از صفحات پر مخاطبی است که به اصطلاح «فن پیج» فلان خواننده و هنرپیشه هستند و آن شخص را در حد اسطوره نشان میدهند و تاب ذرهای انتقاد ندارند. اغلب هم دختران و پسران جوانی هستند که همه ما در اکرانهای خصوصی تا عمومی آنها را بسیار دیدهایم که برای گرفتن امضا و یک عکس یادگاری چه میکنند. البته که نقص جدی متوجه مسئولان فرهنگی و آموزشی و نیز در نهاد خانواده است.
نخبگان فرهنگی، ورزشی، هنری، علمی هماره مورد توجه و احترام هستند. اما این احترام نباید موجب بتسازی شود. چون وقتی آن بت به هر دلیلی از بین برود، اعتماد و رویای یک جامعه نابود میشود. اهمیت بیانیه زنان سینماگر نیز در این است که آحاد جامعه را با همین پیکر برهنه شدهای رو به رو کرد که زیبا نیست و بر جسم خود داغها و زخمهای سنگینی دارد. این به معنای بستن در سینما نیست. بلکه آگاهی بخشی و مهمتر از آن گام نهادن به سوی ترمیم و اعتماد سازی دوباره است. اینکه دیگر بعضی مردان اهل سینما، به دلیل جایگاهی که دارند؛ با قلدری تمام نقشها را فقط به شرط تملیک جسم، به زنان ندهند. یعنی هم مردان باید هنر نه شنیدن را داشته باشند و هم زنان توان نه گفتن داشته باشند.
همچنین انصاف و اخلاق ایجاب میکند، این خواسته نه تنها متوجه مردان اهالی سینما، که مورد احترام زنان نیز باشد. زنان سینماگر نیز موظف به حفظ حریم خانواده مردان سینماگر هستند. به دست آوردن هیچ نقش و جایگاهی، آنقدر ارزش ندارد که منجر به از هم پاشیدگی و ویرانی زندگی آدمهای دیگر باشد. و در پایان باید یادآور شد چنین معضلات جدی، در مشاغل دیگر نیز حتما وجود دارد. اما سینماگران به دلیل مشهور بودن، بیشتر زیر ذرهبین قرار داشته و جامعه به شکل خاص و پر رنگتری آنها را دنبال میکند. از این رو چه بسا این موج موجب ایجاد شجاعت در بیان خشونتهای جنسی رایج، در سایر بخشها از صداوسیما، محیطهای دانشگاهی تا دیگر نهادها بشود.