تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۴/۲۳ - ۱۶:۰۶ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 188675

سینماسینما، عقیل قیومی

ظاهراً «حاضر شدن» یا «حضور یافتن» (۲۰۲۲) باید معادل مناسبی برای این تازه‌ترین اثر کِلی رایکارت در زبان فارسی باشد. دختری مجسمه‌ساز دارد برای نمایشگاه تازه‌ای از آثار هنری‌اش آماده می‌شود و تا زمان برگزاری نمایشگاه تلاش می‌کند تا در میان ماجراهای روزمره‌ای که در ارتباط با خانواده و دوستانش برایش رقم می‌خورد کار کند و در انتها همه در نمایشگاه حاضر می‌شوند و پس از نمایشگاه هم به ناگزیر باید زندگی روزمرۀ دختر ادامه بیابد.
شخصیت محوری و نقطۀ اتکای فیلم همین دختر مجسمه‌ساز به نام لیزی است که میشل ویلیامز به خوبی و به قاعده بازی‌اش می‌کند.

لیزی قرار است شخصیتی محجوب و اهل رواداری و مدارا باشد و در طول فیلم با شیوه و بروز احساساتش در مواجهه با محیط و اطرافیان و بی‌مسئولیتیِ نزدیک‌ترین آدم‌های زندگی‌اش آشنا می‌شویم؛ با دلواپسی‌هایش، استیصال‌هایش، ابراز تعجب‌هایش، بروز خشم و انتقاد و مخالفت به شیوۀ خودش و گاه تسلیم و رضایت و پذیرش وضع موجود.

هم بروز شعف‌اش از درست پخته شدن مجسمه در کوره طبیعی است و هم نوع بروز دلشکستگی‌اش از بیش از حد پخته شدن مجسمه و خراب شدن اثر هنری‌اش. لیزی/ ویلیامز فقط نگاه می‌کند و احساسات واقعی‌اش با هیچ کلامی راه به ابراز نمی‌یابند. می‌شود به سیم آخر زد و خشمگین شد وقتی آن مرد و زن در خانۀ پدرش حتی به احترامش برنمی‌خیرند و همچنان روی تخت به شکل دل به هم زنی یله و بی‌قید هستند و خرده فرمایش دارند و خودخواه و نچسب می‌نمایند و لیزی گویی از این موقعیت کمیک هم خنده‌اش گرفته و هم خشمی به درونش راه یافته است ولی اجازه می‌دهد اوضاع به همان شکلی که هست ادامه بیابد.

دختری که عصبانیتش را هم از قطع آب خانه و ناتوانی از یک دوش گرفتن ساده با آب گرم محترمانه ابراز می‌کند و توهین کردن بلد نیست ولی وقتی زنِ  صاحب‌خانه به او توهین می‌کند واکنش عصبی‌اش را به شکلی خودویژه نشان می‌دهد و با خود تنها می‌مانَد.  لیزی انگار از یک جزیرۀ دیگر به درون این خانوادۀ احمق‌نمای خُل خلی‌وار پرتاب شده است. در نمایشگاه نگران تمام شدن پنیرهاست و با استیصالش در بر حذر داشتن برادرش همراه می‌شویم؛ برادری که اخلاق خاص خود را دارد با گونه‌ای بدبینی و لیزی را مضطرب می‌کند که آیا در نمایشگاه حاضر خواهد شد یا نه.

لیزی گویی یک تنها در میان جمع است و نگاه‌های پرسه‌زن او را در نمایشگاه می‌‌بینیم که حاکی از پذیرش وضع موجود است؛ وقتی در نمایشگاه به پدرش نگاه می‌کند که دارد ماجرایی را با آب و تاب برای دو زن تعریف می‌کند، ما تماشاگران هم با نگاهِ لیزی هم‌مسیر و پذیرای آن جبر زیستی می‌شویم که در آن همچین آدمی باید پدرِ لیزی باشد.

لیزی که در طول فیلم کبوتری ناتوان از پریدن را تیمار کرده است، همزمان با نمایشگاه این کبوتر است که با پرواز و محو شدن‌ش در آسمان استعاره‌ای می‌شود از امتداد یک زندگی با همان روزمرگی‌های همیشگی‌اش. لیزی از آن آدم‌هایی است که فقط ما به عنوان تماشاگر فیلم، نه دیگر افراد درون همان فیلم، او را به تمامی درک و حس می‌کنیم و جهان خودویژه‌اش را می‌شناسیم.

 

لینک کوتاه

 

آخرین ها