درآمدی بر فیلم «بهانه سکوت»؛ روایت یک مصیبت در ساختاری نو

سینماسینما، ونداد الوندی‌پور

«بهانه سکوت» با جمله‌ای از روبر برسون آغاز می‌شود با این مضمون: «آینده سینما به نسلی از فیلمسازان تعلق دارد که با وجود بی‌پولی، در روزمرگی معمول این حرفه گرفتار نمی‌شوند.» و فیلم «بهانه سکوت»، ساخته ذبیح‌الله رحمانی، که در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران شده است، خود، مصداقی است از چنین فیلم‌هایی. فیلمی تجربی و آوانگارد که داستانی بسیار آشنا را با ساختاری نو و متفاوت روایت می‌کند؛ فیلمی متفاوت و بهره‌مند از ارزش‌های هنری که اکران هر چند محدودش در میان خیل فیلم‌های بی‌ارزش و مبتذلی که سالن‌های سینما را تسخیر کرده‌اند غنیمت است.

صحنه‌های فیلم در یک تاکسی می‌گذرند که در شهری کرونا زده می‌چرخد و آدم‌هایی را سوار و پیاده می‌کند که طبیعتاً به نوعی درگیر مصیبت کرونا هستند؛ و راننده، که خود فیلمساز است، و در فیلم به این موضوع به طور جزئی اشاره می‌شود، (و بنابراین او را راننده/ فیلمساز می‌خوانیم) در سکوت ناظر آنهاست که از زوایای مختلف در نماهای تک نفره نشان داده می‌شوند و هر کدام داستانکی برای خود دارند که از طریق گفت‌وگوی تلفنی‌شان، برای تماشاگر و راننده/فیلمساز فاش می‌شوند. می‌توان گفت آنها برای او که خود و زندگی خانوادگی‌اش نیز متاثر از این همه‌گیری بوده است هم‌ سوژه هستند و هم ابژه: از یک نظر، به نوعی همدرد هستند و هم قصه و از سوی دیگر، رهگذرانی بیگانه که صرفا بخشی از تنهایی او را برای مدتی پر می‌کنند و می‌روند؛ آیینه‌هایی از خودش که در شهر شلوغ گم می‌شوند.

فیلم ساختاری سیال دارد و صحنه‌ها مدام در حرکت‌اند؛ چه در درون خود صحنه و از طریق حرکت ماشین و باز و بسته شدن در و اکت‌های محدود و بیشتر صحبت‌های مسافران و تنوع آنها که سوار و پیاده می‌شوند و چه در نماهای مختلفی که از زوایای متفاوت از آنها گرفته می‌شود و جامپ کات‌ها و کلا تدوین نسبتا سریع این نماها، و نیز تنوع داستانک‌های آنها، که همگی کم و بیش متاثر از کرونا هستند و از طریق گفت‌وگو با شخصی آن سوی خط موبایل به اطلاع تماشاگر می‌رسند. و این ریتم نسبتا تند از ملال‌آور شدن فیلم جلوگیری کرده و برعکس، آن را برای تماشاگر جذاب و گیرا می‌کند. از سوی دیگر، این واقعیت که مسافران جدا از اینکه توسط تماشاگر تماشا می‌شوند، در آیینه تاکسی، زیر نظر راننده هستند که ناظری است ورای تماشاگر، خود وجه دراماتیک تازه‌ای به کل صحنه‌ها می‌افزایند (اینکه راننده/فیلمساز چه نظر و قضاوتی درباره آن‌ها دارد و …) از سوی دیگر، در کنار این پلان‌ها، سکانس‌های مربوط به خاطرات خانوادگی فیلمساز/راننده را داریم که ریتمی کندتر دارد (به واسطه اینکه راوی داستانی مشخص‌تر و پرجزییات‌تر و مبسوط‌تر است) و نیز، سکانس‌های مربوط به لحظات تنهایی و سوگ او که ریتمی تقریبا ایستا دارد که مبین وضعیت روحی روانی اوست و در کنار آن، چند سکانس متشکل از رنگ‌های شاد و زنده از خاطرات مربوط به همسر او.

در واقع، فیلم از نظر روایی مجموعه‌ای است متشکل از چهار بخش که به شکل متقاطع تدوین شده‌اند: داستان زندگی خانوادگی راننده/فیلمساز (که با توجه به فیلمساز بودن راننده، در آن انتقادی کوتاه از شرایط نامناسب فیلمسازی آوانگارد و تجربی در ایران هم می‌شود) و به شکل فلاش‌بک پخش می‌شود؛ بخش سکانس‌های نماهای مربوط به مسافران که شامل داستانک‌های مربوط به هر کدام از آنها می‌شود؛ و سکانس‌های مربوط به تنهایی راننده که در شب، در ماشین بی‌حرکتش، در صندلی عقب نشسته، یعنی در جایی که پیشتر مسافران نشسته بودند (که اشاره‌ای است بر این واقعیت که او هم خود در واقع یکی از این مسافران است) و غمگین، خاطرات مربوط به همسرش را مرور می‌کند؛ و سکانس‌های مربوط به همسر راننده که بار نوستالژیک و سوگوارانه دارند. و این چهار بخش، به گونه‌ای خلاقانه به هم برش خورده‌اند که در عین حفظ مستقل بودن هر بخش، مرتبط بودن و به نوعی مکمل بودن آنها را هم القا می‌کند.

بهانه سکوت درباره ی انسانهایی است در مواجهه با یک مصیبت. انسانهایی که برای فیلمساز/راننده، هم سوژه اند و هم آبژه. هم آیینه ای هستند از خود او و دغدغه ها و تنهایی اش و هم رهگذرانی غریبه که مدتی کنار او هستند و بعد سوی خویش میروند و راننده را باز با غم تنهایی خود تنها میگذارند.
فرمی که رحمانی برای فیلمش انتخاب کرده، کاملا با تماتیک آن هماهنگ است و داستان موضوعی را که می‌توانست ملال انگیز شود، به گونه ای روایت میکند که حوصله تماشاگر را سر نمی‌برد و او را تا آخرین لحظه پای فیلم نگه می‌دارد.

«بهانه سکوت» در عین اینکه به تم‌هایی چون مصیبت یک همه‌گیری و تبعات آن، دیگران، خانواده، عشق، سوگ و مرگ می‌پردازد، درباره فیلمسازی است که نمی‌خواهد با جریان روز سینما و ابتذال آن یا به تعبیر برسون، روزمرگی سینما حرکت کند و یکی شود و مصر است فیلم خودش را بسازد. فیلمی که در این یادداشت، صرفا مقدمه کوتاهی از آن را بازگو کردیم.

و در آخر، باید بر این نکته تاکید کرد که سینمای ایران نیازمند فیلم‌های نو و آوانگاردی چون «بهانه سکوت» است که تجربه کردن را سرلوحه کار خود قرار داده‌اند و خارج از کلیشه‌های رایج و معمولا مبتذل هستند. و باید به این موضوع هم اشاره کرد که تماشاگران با دیدن فیلم‌هایی از این دست، قطعا ذائقه‌شان به تدریج تغییر می‌کند و با معنای سینما به عنوان یک هنر بی‌حد و مرز آشنا می‌شوند؛ فیلم‌هایی که با وجود نبود بودجه، توسط دوستداران واقعی هنر فیلمسازی، اغلب با سرمایه شخصی ساخته می‌شوند، اما امکان نمایش و اکران‌شان یا اصلا میسر نمی‌شود یا کمتر و در مقیاس محدود صورت می‌گیرد.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 210546 و در روز شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴ ساعت 17:04:17
2025 copyright.