سینماسینما، شهرام جعفری نژاد
در فضای رسانهای پیش و پس از مراسم اسکار، اظهارنظرهایی دیدم با این مضمون که «دستور ترامپ، اسکار فروشنده را خرید» یا «انتخاب فروشنده مانند انتخاب آرگو در سال ۲۰۱۳ سیاسی بود» یا «فروشنده استحقاق این جایزه را نداشت» و… فارغ از لحنِ تکآوایی و خودمدارانه این جملات غیرقابل اثبات (همچون ادعای معاون سینمایی دولت دهم مبنی بر لابیِ ایشان برای اسکار جدایی نادر از سیمین!)، به نظرم چند نکته گفتنیست:
۱- خرد، معرفت و اخلاق حکم میکند که از موفقیت قانونیِ هر هموطن در هر گوشه جهان – به هر دلیل – خوشحال باشیم. در مورد اصغر فرهادی با اعتباری که طی این سالها در عرصههای جهانی کسب کرده و پیامهای انسانی و صلحطلبانهای که از هر تریبون به نفع تاریخ و فرهنگ و مردم ما میفرستد – در موقعیت کنونی ما و با تاثیری بهمراتب بیش از دهها نامه و بیانیه و تهدید و لابیِ سیاسی – البته این خوشحالی باید دوچندان باشد. اگر هم کدورت خاطری هست، قاعدتا باید از سوی رقبای این فیلم باشد، نه ما… که البته از این منظر نیز – همچون همه انسانهای متمدن – با خوشحالی و تبریک چهار کارگردان دیگر نامزد دریافت این جایزه توام بوده است.
۲- برخی دوستان طوری حکم راندهاند گویی فروشنده از دید همگان، اثری مهمل و یکی از ضعیفترین فیلمهای اصغر فرهادی است (برای چندمین بار باید یادآور شد که لطفا دیدگاه خود را دیدگاه همگان فرض نکنید)، در حالی که با مراجعه به نقدها و آرای بسیاری از منتقدان و نویسندگان سینمایی، بهسادگی آشکار است که برخی آن را شاهکار میدانند، بسیاری نه شاهکار ولی فیلمی بسیار خوب، بسیاری فیلمی خوب و بسیاری هم فیلمی متوسط (در قیاس با ساختههای پیشین فرهادی). گویا ایشان یادشان رفته که این فیلم – جز فروش بالای داخلی و انتخاب به عنوان فیلم برتر سال از سوی بسیاری از منتقدان و همچنین هیات معرفی فیلم به مراسم اسکار – در جشنواره کن (و شیکاگو و مونیخ و…) افتخارات مهمی کسب کرد، نامزد جوایز گلدنگلوب بود، در بسیاری از انتخابهای منتقدان بینالمللی جای داشت، اکران موفقی را در بسیاری از کشورها تجربه کرد و در بین همین پنج فیلم نامزد جایزه بهترین فیلم خارجیزبان اسکار نیز به اعتقاد علاقمندان تونی اردمان، بعد از آن فیلم میتوانست شانس دوم کسب این جایزه باشد (گو این که بسیاری در همین ترکیب و فقط به لحاظ ارزشهای سینمایی نیز فروشنده را شانس اول میدانستند).
۳- یک بار دیگر – برای هزارمین بار – باید به طبیعت اختلاف آرای هیاتهای گوناگون داوری در سراسر جهان اشاره کنیم. بیایید فرض کنیم ترامپ چنین دستوری نداده بود و فروشنده باز برنده این جایزه میشد. اتفاق خیلی عجیبی بود؟ آیا وقتی نامزدهای اسکار اعلام شدند و فیلم فرانسویِ او – که جایزه گلدنگلوب را گرفت – و فیلمهای مهم دیگری همچون خولیتا، نرودا و… در بین نامزدها نبودند، نویسندگان سینمایی فرانسه، اسپانیا، شیلی و… اعتراض کردند و این را نشانهای بر سیاسیکاری یا بیسوادیِ اعضای آکادمی علوم و هنرهای سینمایی دانستند؟ مقایسه با آرگو بیانصافیست. اگر به اسکار فیلم آرگو اعتراضی بود، نه به خود فیلم، بلکه در مقایسه آن با رقبایی همچون عشق (میشائیل هانکه)، جنگوی آزادشده (کوئنتین تارانتینو)، زندگیِ پی (آنگ لی)، لینکلن (استیون اسپیلبرگ)، بینوایان (تام هوپر)، دفترچه راهنمای خوشبینی (دیوید اُ. راسل) و… بود که هر کدام از آرگو بهتر بودند؛ نه اینجا که فروشنده – به اذعان همگان – به خودی خود و بر اساس ارزشهای سینماییاش هم شانس اول یا دوم کسب این جایزه بوده است.
۴- حالا بیایید فکر کنیم سیاست در این گزینش دخیل بوده است و ببینیم چگونه؟ امیدوارم فکر نکنید کسی یا نهادی، ۴۶۰۰ عضو آکادمی را در سالنی گردآورده یا به آنها نامه فرستاده و برایشان از لزوم انتخاب فروشنده گفته است! حداکثر تصور مکانیسم واقعی چنین تاثیری، آن است که تکتک اعضای آکادمی (یا دقیقتر، آن تعداد که به فروشنده رای دادهاند)، در درون خود به این نتیجه رسیدهاند که از بین دو نامزد شایستهتر، اگر تونی اردمان را انتخاب کنند، فقط جایزهای به یک فیلم است، اما تاثیر برندهشدن فروشنده با توجه به فضای این روزهای جهان و دستور نژادپرستانه ترامپ (و وظیفهای که همه خردمندان جهان در ایستادن در برابر آن دارند) و غیبت فرهادی و حضور دو ایرانیِ نخبه و مشهور بینالمللی بر صحنه، خیلی میتواند بیشتر باشد؛ در عین این که ارزشهای سینماییِ مضمون و ساختار فروشنده هم فاصله زیادی با تونی اردمان ندارد و به خودی خود میتواند واجد امتیازهای لازم برای کسب این جایزه در بین رقبای موجود باشد. خب، که چه؟ اشتباه کردهاند؟ خطا رفتهاند؟ معیارهای سینمایی را زیر پا گذاشتهاند و به فیلمی که صد پله از فیلمی دیگر ضعیفتر بوده، جایزه دادهاند، فقط برای کوبیدن ترامپ؟ اصلا نیازی به این کار بود؟ و اگر فروشنده جایزه هم نمیگرفت، آیا ذرهای از موج همگانی اعتراض جهانی نسبت به نابخردیهای او، کم میشد؟
۵- امیدوارم این را منتقل کرده باشم که شخصا منکر تاثیر سیاست بر این جایزه نیستم، اما نه همچون برخی دوستان و همکاران از روی عصبانیت و با حکمهای قطعی و مبتنی بر تئوری توطئه، بلکه با یک دنیا غرور و افتخار و در شرایط و حد و حدودی که گفتم.