حسین سلطانمحمدی
هرچه مجموعه «کیمیا» به جلو میرود، اظهارنظرهای افراد و ارگانهای مختلف درباره آن بیشتر میشود. این موضوع نسبت به مجموعهای که واجد بیشترین قسمت در میان مجموعه های تولیدشده ایرانی است، طبیعی است. اما این طبیعی بودن، به مذاق دستاندرکاران این مجموعه خوش نمیآید و هرازگاهی که به دام پرسش یکی از همکاران رسانهای میافتند، فارغ از اینکه هر اثر و محصول فرهنگی میتواند واجد ضعف و قوت باشد، دربرابر انتقادات موضع تهاجمی میگیرند یا اصطلاحا به صحرای کربلا میزنند.
چندی پیش بهروز افخمی در دلایل عدم رودررو قراردادن فیلمساز و منتقد عنوان میکرد که فیلم به هر حال ساخته شده و فیلمساز کاری نمیتواند بکند و لزومی ندارد دربرابر دیدگاه منتقد قرار بگیرد زیرا قرار نیست از این دیدگاه برداشت مؤثری برای فیلمی که به نمایش درآمده، داشته باشد. این موضع قابل تأمل است و سازندگان کیمیا و البته سازندگان مجموعههایی مانند آن، نظیر مجموعه «معمای شاه»، باید به آن توجه داشته باشند که وقتی تولیدشان به نمایش درمیآید، دربرابر اظهارنظرها، اصطلاحا گارد نگیرند و همانند کارگردان محترم «معمای شاه» مخالفان را شاه دوست و همانند کارگردان محترم «کیمیا»، مخالفان را حسود خطاب نکنند. اثر در حال نمایش با دادهها و داشتههای بسیاری محک میخورد و لزومی ندارد داشتههای تاریخی یا تخصصی منتقدان را نفی کرده و بر دادهپردازی خود اصرار ورزید.
هنگامی که گفته میشود مجموعه «کیمیا» در سه مقطع زمانی: قبل از انقلاب، دوره جنگ و زمان حال روایت میشود (به نقل از سایت شبکه دو)، طبیعی است که هرگونه کنش و واکنش درون فیلم محل کنجکاوی میشود. بگذریم که در همان ابتدای پخش مجموعه، بعضی دوستان، اصطلاحا گافهای طراحی صحنه و طراحی لباس و طراحی چهره قابل تأملی را برشمردند که مستمسک خوبی شد تا هر زمان سازنده اثر دربرابر انتقادات محتوایی قرار بگیرد، با تمسک به آن از پاسخگویی بگریزد، اما نکات دیگری هم دربرابر ما پدیدار است از روند پیش بردن روایت در این مجموعه، که به بعضی از آنها اشاره میکنیم.
وقتی نشان میشود قهرمان داستان به تکثیر اطلاعیه و پیاده کردن صدای کسی برای انتشار به شکل اطلاعیه میپردازد و یا در حال خواندن یا استماع پیام شکستن حکومت نظامی از ساعت چهار بعدازظهر در روز ۲۱ بهمن است، به عنوان بیننده باید یک بار بشنویم که این اطلاعیه یا پیام متعلق به امام خمینی (ره) بوده یا نه؟ چرا پرهیز میشود؟ خواندیم که شما قصد بیان تاریخ نداشتید اما نباید واقعیات را حذف میکردید.
هنگامی که اعلام شد مادر کیمیا برای شرکت در مراسم گرامیداشت یکی از اقوام که در حادثه آتشسوزی سینما رکس آبادان به جنوب میرود و در بازگشت خانواده در حال ناهار خوردن نشان داده میشود، من باید معترض بشوم که در این زمان تاریخ دار در داستان، ماه رمضان بوده است و چرا ناهار یا پذیرایی در ختم؟
هنگامی که از ۱۶ شهریور ۱۳۵۷ حکومت نظامی و منع عبور و مرور در تهران از ساعت ۲۱ برقرار میشد و هر شب کارکنان اداره برق برای اینکه مردم صدای اخبار تلویزیون شاه را در ساعت ۲۱ نشنوند، خاموشی سراسری در تهران میدادند، من باید معترض این بشوم که چرا برق در داستان قطع نمیشد و حتی گاهی میشنویم که مادر کیمیا در همان زمان به دخترش میگوید زود به خانه بیا که میخواهیم شام به خانه دایی اینا برویم، یا معترض نشوم؟ مگر منع عبور و مرور نیست؟
هنگامی که دو جوان را نشان میدهید که خانه عنصر ساواک را شعارنویسی میکنند و او از خانه فراری میشود، اما روزهای بعد که چند عنصر ساواکی دیگر میآیند و مادر کیمیا را دستگیر میکنند و مردم چیزی نمیگویند، ما باید به این بلبشویی روایی شما که بالأخره عناصر ساواک احساس امنیت میکنند یا نه، معترض بشویم یا نه؟
هنگامی که سال تحویل ۱۳۵۸ را نشان میدهید یعنی نخستین عید نوروز در انقلاب اسلامی، اما در تلویزیون شما هنگام سال تحویل تقریبا تصویری شبیه پرویز قریب افشار را میبینیم، به اینکه انقلاب شده یا هنوز زمان شاهنشاهی است، معترض بشویم یا نه؟
قهرمان شما که همه چیز را با پرسش و جستجو و اعتراض محک میزند، در ایام نوروز ۱۳۵۸، نباید در کشاکش رأیگیری تعیین نظام جمهوری اسلامی نشان داده شود و اصولا در فضای داستانتان نباید در حاشیه روایت، به این پرداخته شود؟ اعتراض کنیم که مسلمات موجود در تاریخ معاصر را نادیده گرفتید یا نه؟
اینکه نشان میدهید تا چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عناصر وابسته به گروهکها – همان بیژن داستان شما – توانسته به صورت هیئتی یک کارخانه را مصادره کند و اصولا از حکومت جدید نشانی نمیدهید و قهرمانانتان شخصا ماجرا را با حقهای دیگر رفع و رجوع میکنند، به فقدان نظام جدید سیاسی در داستان، به شما اعتراض بکنیم یا نه؟ به شما اعتراض بکنیم که بر مبنای آنچه در تاریخ معاصر مضبوط است، بازماندگان ساواک و عناصر رژیم گذشته، خیلی زود برای ادعای حقوق از دست رفته به ایران بازنگشتند اما در داستان شما در همان نخستین بهار رژیم جدید این موضوع قرار داده شده، یا نه؟
شما که میگویید «ما هیچ وقت ادعا نداشتیم که در حال ساخت تاریخ انقلاب اسلامی هستیم. از ابتدا گفتیم، داستان ما سرگذشت دختری به نام کیمیا در بستر حوادث تاریخی چهار دهه گذشته است و انقلاب هم بخشی از آن حوادث تاریخی است. البته ما خودمان از مسائل انقلاب و دفاع مقدس جدا نکرده ایم. منتها در بستر این حوادث مراحل شکل گیری شخصیت این دختر را روایت کرده ایم. عزیزانی که انتظار داشتند من سریالی در خصوص انقلاب اسلامی بسازم اشتباه کردهاند. قصد ما ساختن سریالی در خصوص مسائل انقلاب اسلامی نبوده و این مسائل هر از چند گاهی متن ماجرا هم می شوند اما به طور کل در حاشیه داستان سریال ما قرار دارند.» (در مصاحبه با «آی سینما»)، قبول دارید که همان بسترها را جابهجا و خطا در روایت نشان دادید؟ آیا به شما اعتراض بکنیم یا نه؟ اگر شما قصد ساخت اثر تاریخی نداشتید، نام «انجمن سینمای دفاع مقدس و انقلاب اسلامی» در سرلوحه تیتراژ مجموعه به عنوان حامی ساخت اثر، برای چیست؟ برای اشتراک در جابهجایی قطعات پازلی به نام انقلاب اسلامی و رسیدن به دستاوردی مورد انتقاد؟ حتی نهادی به نام «شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما» بر این باور است که وجه بیان تاریخی اثر آنچنان ملموس است که برای ارزیابی آن، نظرسنجی کرده و پاسخ شما چیست؟ «این نظرسنجی که شما به آن اشاره کردید نمی دانم از کجا آمده و متعلق به کدام نهاد و ارگان است.» جل الخالق! نویسندهتان هم به ایسنا گفته: «ما برای اولین بار در فاز اول این مجموعه بحث انقلاب و ریشههای آنرا از میان مردم کوچه و بازار مطرح کردیم. ما همیشه در سریالهای تاریخی و انقلابیمان بیشتر کاخهای زمان شاه را نشان میدهیم و شخصیتهایی مثل فرح، شاه و … را به تصویر میکشیم اما در سریال «کیمیا» به بطن مردم رفتیم و تلاش کردیم قصه را مثل یک قالی ریزبافت طراحی کنیم که به خوبی فضای آن زمان تصویر شود.» این تصویرسازی است یا فضاسازی؟ شما دارید تاریخ جدیدی برای انقلاب اسلامی میسازید. این را تحریف تاریخ نباید بدانیم که همه عناصر اصلی انقلاب در حاشیه است و عناصر رژیم شاهنشاهی دربرابر انقلاب و ویژگیهایش؟ آیا انجمن سینمای دفاع مقدس و انقلاب اسلامی برای سلطنت طلبها از سریال شما حمایت کرده که نویسندهتان چنین میگوید: «این کار را با کارهای دیگری که همزمان یا پیش از این سریال پخش شدهاند، مقایسه کنید که به دلیل دیده نشدن ارزش نقد هم نداشتهاند؛ البته قبول دارم که برخی ایرادها به کار وارد است اما نقد سلطنتطلبهایی که از قصههای ما شاکی هستند و میگویند چرا از دوران پهلوی بد میگوییم، طبیعی است.»
بازیگر محترم نقش کیمیا به ما یادآور شده که کارگردان محترم این مجموعه جانباز است («اولین بار مادرم گفت. و من بهت زده نگاهش کردم: “جانباز؟؟؟ مگه مى شه؟؟؟ پاى مصنوعى؟؟؟ اون که از منم چالاک تره!”») و نویسنده فیلمنامه خودش را از بستگان شهید جهانآرا مینامد و میگوید «برای ادای دین نسبت به شخصیت شهید جهانآرا قرار است در مقاطعی به زندگی ایشان بپردازیم.» (ایسنا) به گونهای که خانواده شهید جهانآرا از شنیدن چنین موضوعی، معترض میشوند (به نقل از جهان نیوز). این سوابق فقط مسئولیت شما را نسبت به آنچه ساختهاید سنگینتر کرده است و رافع خطاها نیست.
شما اجازه دادهاید با جابهجایی قطعات رویدادهای انقلاب اسلامی، به این تحلیل امروزی برسید که نویسنده شما به ایسنا گفته است: «متأسفانه ما برای نسل جدید کار خاصی نکردهایم تا شرایط تاریک و خفقان زمان پهلوی را تصویر کنیم. من حدود ۲۰ سال از عمرم را که حدقل ۱۰ سالش به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی گذشت، در آن دوران گذراندم اما در حال حاضر جوان امروزی اصلا تصوری ندارد نسبت به اینکه آن زمان چه شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بوده است. «کیمیا»ی ما در حقیقت نماینده همین نسل معترض است که میخواهد بداند در اطرافش چه میگذرد و به همین دلیل سیاسی میشود. به عنوان نویسنده تمام تلاشم این بود که در سریال «کیمیا» یک بار دیگر همه چیز آن زمان را مرور کنیم و به یاد مردم و مسوولانمان بیاوریم که چه فلاکتهایی را تجربه کردیم و چه مصیبتها کشیدهایم؛ البته بیان این موضوع مثل حرکت روی لبه تیغ است که باید خیلی مراقب بود.» نویسنده این سطور هم جانباز جنگ است و وقایع برآمده انقلاب اسلامی را چون در سال ۵۷، پانزده ساله بوده، لمس کرده است؛ اما معتقد نیست که آنچه برای پیروزی انقلاب اسلامی انجام شده، فلاکت و مصیبت بوده است. هر مبارزهای سختی دارد ولی نباید سی و چند سال بعد به آن، نسبت فلاکت داد!
کمی به آنچه تاکنون از سوی خودتان و همکارانتان درباره این مجموعه گفته شده، بنگرید و بازخوانی کنید و در ادامه، انتقادات را تحمل کنید!