سینماسینما، منیژه بهارلو – این روزها دو فیلم «جاده قدیم» و «عرق سرد» دربرابر دیدگان سینماروهای ایرانی قرار گرفته است؛ دو فیلمی که بر حسب اتفاق دو نگرش به نقش زن در اجتماع امروزی و برداشت زنان امروز از این نقش را نشان داده اند.
«جاده قدیم» به زنی در روایت توجه کرده که در کنار ایفای نقش مادری و همسری در خانواده، در اجتماع هم حضور دارد و کارمند بانک است. این زن، هر دو نقش خانوادگی و اجتماعی را به نمایش گذاشته و البته در هیچ کدام هم، نقصانی نشان نمی دهد؛ چون تا آخرین دقایق سال کهنه و برای پاسخگویی به نیاز بانکی مردم، بر سر کار است و البته اقتدار و ابهت به موقع در کنار مهر و عطوفت را نیز در خانواده بروز می دهد. او حتی از شاخصه های عفاف و شرم و حیای ذاتی زنانه نیز چیزی در کاراکترش کم نگذاشته و آنچنان آبروداری می کند که تا آخرین لحظه، بسختی به بیان بخشی از رویدادی می پردازد که بر او در آن شب خاص گذشته است و این شرم و آبروداری را، خانواده او نیز می فهمد و قطعا تماشاگر امروزی هم درک می کند که از چه مبنای فطری و ذاتی وجود انسان برآمده است. او در جمع است و اجتماعی بودن را در خانواده نیز مراقبت می کند و این ماهیت زن را، مرد خانواده هم درک کرده و پا به پای او می آید.
اما «عرق سرد»، در نگاه به زن امروزی در اجتماع، او را در کشاکش ماندن در نقش سنتی یا تظاهر به نقشی جدید نشان داده است. زنی که ابتدا به ذات و ماهیت وجودی انسانی، ازدواج کرده و به جمع گرایش دارد اما بتدریج و در جستجوی نقشی اجتماعی به حوزه ورزش آمده و برخلاف ورزش فوتبالی که بازی می کند و کنشی جمعی است، در شهرت رسانه ای گرفتار آمده و اقدامات انفرادی را در پیش گرفته است و بدین گونه، هم با جمع که نمادش همسر اوست در می افتد و هم در برخورد با قانون، از سویه ورزشی اش فاصله می گیرد. برای او، حضور در اجتماع، به دوری از ماهیت پدیداری وجود انسانی منجر شده و زندگی مشترک هم برایش در اندازه رفع نیازهای غریزی معنا و مفهوم یافته و می اندیشد که ورزش هویتی و انگیزه ای به او داده که با آن می توان بر هر قاعده ماهوی خلقت انسان و هر قاعده قراردادی زندگی امروزی، شورید و بابی جدید در جامعه باز کرد. البته کارگردان با پوشاندن اصل ماجرای واقعی یعنی وجود فرزندی که موجب بروز اختلاف میان زن و شوهر شده بود، ماجرا را در اندازه رفع نیازهای غریزی بشری منحصر کرد؛ ولی همین نیز برآمده از ماهیت انسان است که آرامش و بهروزی را در زیست دو جنس زن و مرد در کنار یکدیگر و در گسترش خانواده قرار داده و هر اقدام جدید نظیر ورزش و … را اگر در مسیر تخریب این بنیان باشد، نفی می کند. روش زن در این فیلم، بیشتر شرمگینانه است چون وجود زن را در اندازه حداقلی ذات بشر تقلیل داده و او را وسیله ای صرفا برای پاسخ به غریزه جنسی می داند و نه وجودی برابر در گستره بزرگی چون خانواده و اجتماع. این فیلم برخلاف نکات مطرح در بعضی رسانه ها، بیشتر نکوهنده رویه اتخاذ شده توسط کاراکتر اصلی داستان است تا برانگیزنده برای تغییر در قانون قراردادی موجود در اجتماع که زن متاهل را برای خروج از کشور نیازمند اجازه کتبی همسر می داند. در این روایت، مرد داستان هم، زن را تنها برای رفع نیازهای غریزی خود می داند و بس و هیچ همراهی ای با او ندارد و او را در اجتماع و انگیزه ها و اقداماتش رها کرده است.
نکته کوتاه آخر اینکه، در نگاه به اسامی دو فیلم هم می توان استنباطی بر این دو برداشت افزود که، روش «جاده قدیم» حتی اگر آسیب زندگی امروزی او را به آشفتگی برساند، اولویت دارد بر روشی که «عرق سرد» بر پیشانی زن امروز بنشاند. زن جاده قدیم، زنی آگاه است که با وجود سختی های بسیار در زندگی، از نقش خود در خانواده و اجتماع، خوشحال و راضی است و شرمگین از آسیبی که زندگی ماشینی و پرمخاطره امروز بر او وارد آورده؛ شرمی که در «عرق سرد» کمتر بروز یافته و زن در آن، برای قرار گرفتن در جایگاه یک وجود پر شر و شور ورزشی و اقناع هوس های مادی ناپخته، بر هر چه قاعده بشری و قانونی است، طغیان های مقطعی می کند و البته بعد از اینکه در کمترین حد از پاسخ به نیازهای غریزی هم نتوانست به مقصود فردی خود برسد، شرمگین و رها و تنها، در اجتماع رها می شود. روشی که در «جاده قدیم» به جلو برده شد به رغم آسیبی که باید برایش تمهیدی اندیشید؛ بر این روند که «عرق سرد»ی بر چهره مان بنشیند، اولویت دارد.