سینماسینما، مجید موثقی
«مرد بازنده» آخرین ساخته «محمد حسین مهدویان » که نشان دهنده علاقه او به ژانر سینمای« Detective – کاراگاهی» است، نسبت به کارهای قبلی این فیلمساز به قوام نسبی خوبی در روایت رسیده است، زیرا بازیگر این فیلم «جواد عزتی» با گریم و رفتارهای فیزیکی جذابی که از خود بروز داده، توانسته شخصیت این سرهنگ که در یک قلمرو روحی بی حاصل سیر می کند را به خوبی باور پذیر سازد. چیزی که در کارهای پیشین این بازیگر به ندرت دیده شده است. اتفاقی که در دوره قبل یعنی «جشنوراه سی و نهم فجر» برای «رضا عطاران» در فیلم «روشن » ساخته «روح الله حجازی» رخ داده است، آنجا نیز مخاطب ناگهان با عطارانی مواجه می شود که به بلوغی تازه در بازیگری رسیده، چیزی که پیش از این از او دیده نشده بود. شاید قرار گرفتن او در حلقه کارهای طنزی که از قوام خوبی در کارگردانی برخوردار نبودند، فرصت بروز نقشی جدی را از او گرفته بود، اما سال گذشته به درستی شایسته گرفتن سیمرغ بازیگری شد.
امسال نیز «جواد عزتی » با چالش قرار گرفتن در برابر نقشی که سالها از او مسن تر است به تجربه ای تازه دست یافته و به خوبی در کشف جوهره نقش و ابلاغ آن به تماشاگر بر پرده ظاهر می شود، او با پیدا کردن رفتارهای فیزیکی و جسمانی مناسب نقش و گریم خوب این کاراگاه پلیس را به بیان بدنی مناسبی می رساند. نگاه کنید صحنه ای را که با انگشت اشاره همکارانش را بی دیالوگ در صحنه جرم یا محل کارش صدا می زند. شامه او در پی افشای بوهای نهانی است که می تواند زمینه ساز شکلگیری سرنخی برای ادامه ماجرا باشد، نگاه کنید به سکانس ابتدایی ورود او به صحنه جرم و بو کردن ادوکلن های روی میز که همین تکنیک را در سکانس اتاق کالبد شکافی با بو کشیدن و نزدیک شدن به جسد به خوبی برای باورپذیر کردن نقش از خود بروز می دهد.
گسست و شکست «مرد بازنده» در کنار خانواده ای از هم پاشیده است، همین عدم ارتباط شخصیت پدر و پسر در فیلم تعلیق خوبی به داستان داده. پسری که تی شرت «پینک فلوید» بر تن دارد و رویای ترک وطن و پدر را در سر دارد، آنها هیچ نقطه ی اشتراکی با هم ندارند اما تدریجا به تفاهم خوبی دست می یابند. سکانس دستگیری پسر در شمال و پیگیری پدر برای یافتن او و درگیری با عوامل و همکاران خودی در بازداشتگاه، یکی از صحنه های فراموش نشدنی فیلم «مرد بازنده» است که نقدی بر رفتار تند و خشنی دارد که گاه در کلانتری ها با بازداشت شدگان صورت می گیرد، اما فیلمنامه با رگبار اطلاعات و نیز کش آمدن داستانی که به راحتی بیست دقیقه ای اضافه دارد و همچنین پایانی باز و شخصیت سردرگمی که «بابک کربمی» آنرا بازی کرده، مثل همیشه کارهای مهدویان را با یک نارسایی مواجه می سازد و آن شتاب بی اندازه و عطش فراوان او در فیلمسازی است، بویژه تجربه های مختلفی که در ژانر سینمایی «مستند درام» و «سینمای جنگ» چون «ایستاده در غبار» و «درخت گردو » داشته و از سویی دیگر گرایش او به نوعی سینمای سیاسی چون «ماجرای نیمروز » و« رد خون» و همچنین ملودرام «لاتاری» با پایان باورناپذیر آن در امارات و ناگهان تجربه ژانر سینمای کمدی با فیلم «شیشلیک» و امسال نیز با فیلم «مرد بازنده» که عناصر ژانر سینمای پلیسی را با خود یدک می کشد مهدویان را نیز شبیه به کاراگاهی خصوصی کرده که در حال بو کشیدن ژانرها مختلف سینمایی در جهت شناخت بیشتر عناصر این هنر است تا بتواند سینما را در درون خود پیدا کند نه آنکه خود را درون هنر سینما، او از سال ۱۳۹۴ تا به امروز سالی یک فیلم بلند سینمایی در کارنامه دارد که نشاندهنده، اشتیاق بی اندازه اوست.
*نویسنده و کارگردان