سینماسینما، زهرا مشتاق
بنا بر نظرسنجی سازمان صداوسیما مجموعه«دخترم نرگس» پرمخاطب ترین سریال شناخته شده است و از این رو واحد ارتباط با مخاطبان رسانه ملی، نشستی برای گفت و گوی احتمالا همین مخاطبان با عوامل مجموعه برپاکرده است.
این مجموعه را دو سه بار خیلی اتفاقی از شبکه یک دیده ام. سریالی ۲۶ قسمتی که شب گذشته آخرین قسمت آن به روی آنتن رفت. تنها چیزی که می توانم بگویم حیف از عمر عزیز و حیف از پول زحمت مالیات دهندگان. کاش می توانستم از سازندگان این مجموعه بپرسم آخرین فیلم یا سریالی که دیده اند، چه بوده است؟ محال است کسی فیلم های حسابی ببیند و بتواند تا این اندازه «آبکی» فیلم بسازد. من به بازیگران قدیمی تر و حرفه ای این مجموعه ایرادی نمی گیرم. چون وقتی کسی حرفه اش است و از این راه امرار معاش می کند، گاه ناچار به تن دادن به فیلم هایی می شود که ناگزیر از پذیرش آن است. از سوی دیگر باید توجه داشت این سریال در مرکز سیمای استان ها و در آذربایجان غربی ساخته شده است. مراکز استان ها در عمل فرصت کمی برای تجربه و کار عملی و اساسا دیده شدن دارند. اما رسانه ای که از ملی بودن فقط نامش را یدک می کشد، نمی تواند دفتر مشق فیلمسازان و تهیه کنندگان باشد. ای کاش مدیران و آقایانی که خطوط قرمز خود را روزانه بیشتر و فهرست های سیاه خود را لحظه به لحظه افزایش می دهند؛ اندکی به دغدغه های فرهنگی نیز می پرداختند. آیا مدیران ارشد سازمان صداوسیما اطلاع دارند که تولیدات آنها به طور مستقیم در سطح و اندازه فرهنگ، شعور و آگاهی مخاطبان تاثیر دارد؟ آیا اساسا می دانند تاثیر چنین مجموعه های سطح پایینی تا چه اندازه آگاهی و سلیقه بینندگان را نزول می بخشد. آیا چنین تصمیم هایی عامدانه است؟ آیا کسانی که متن چنین فیلم هایی را تصویب می کنند، چه شاخص و معیارهایی مدنظرشان است؟ سریال های کشدار و خسته کننده ای که چنان رو و مبرهن است که توهین به شعور بیننده محسوب می شود. و مخاطبانی عام تر که به هر دلیل فرصت و توانی برای بالا کشاندن سطح سلیقه خود ندارند؛ چون تجربه استفاده از محصولات برتر را نداشته اند. بینندگانی که شما به جای آنها فکر می کنید، به جای آنها تصمیم می گیرید و به خواست و میل خودتان ذائقه ای به آنها می بخشید، که با دیگرسطوح موثر فرهنگی هیچ نسبتی نمی یابد.
سال ها قبل وقتی دانش آموز بودم، معلم ادبیات بی نظیری داشتم که اسمشان خانم فاطمه زندی بود. روزی دیدند من اشعار مهدی سهیلی را می خوانم. چیزی گفتند که من بعدها بزرگی و نکته سنجی عمیق آن را فهمیدم. گفتند اگر روزی خواندن و فهم حافظ و سعدی و مولوی و عطار و فردوسی و… را تمام کردی و دیگر هیچ کتاب خوبی نبود که نخوانده باشی و وقت اضافه داشتی؛ این کتاب را «تورقی» کن.
در جایی که در همین تلویزیون سال ها قبل دایی جان ناپلئون و طلاق و کوچک جنگلی و سربداران و هزار دستان و گرگ ها و آینه و زیر هشت و دکتر قریب و وضعیت سفید و سری های اول پایتخت ساخته شده؛ چگونه می شود تن به تماشای دخترم نرگس ها داد؟!