سینماسینما، محمدرضا مقدسیان
شاید بهترین دستاویز برای رسیدن به ایده ها و طرح های تازه برای نوشتن فیلمنامه های بدیع و ساختن آثاری با طعم جدید سراغ گرفتن از درونیات و دل مشغولی های بشر معاصر باشد. چه که سالهاست به گواه تحلیلها و پژوهش های دقیق سینمایی داستان گویی به شکل کلاسیک پایان یافته و سبد ایده پردازان و داستان نویسان خالی از ایده های تکراری ناشده و تازه است. در این میان راهی جز بازنگری های فرمی و روایی در داستان های بارها مطرح شده نیست. مسیر پیش روی دیگر میتواند سراغ گرفتن از جهان ذهنی شخصیت های اینجایی و امروزی باشد. این اصل از پیشترها دستمایه نگارش داستان ها و فیلمنامه های بسیار شده است. پس تازه نیست. اما وجه تازه ماجرا آنجا شکل می گیرد که انسان و روانش در دوران حاضر متناسب با تغییرات شگرف در مناسبات اجتماعی و اصول و قواعد رفتاری و ارتباطی به کار بسته می شود. در واقع به ازای تحولات سریع و لحظه به لحظه در حال و هوای جهان و انسان معاصر، کنش و واکنش های تازه و متناسب با شرایط حاضر رقم می خورد. درست است که انسان همان انسان است اما شکل و سطح درگیری های روحی و اجتماعی و البته شکل و شمایل مواجهه با آن و بروز رفتارها بیرونی و سر و شکل گرفتن کشمکش های درونی شخصیت یا شخصیت ها به شکل سابق نیست. انتقام همان انتقام است، غم ناشی از فقدان همان غم است و عاشق شدن و دوری گزیدن همان اما بهانه و شکل انتقام، فقدان و عشق ورزیدن یا جدایی همان شکل سابق را ندارد. نتیجه اینکه قدم گذاردن در مسیر فهم کردن بشر امروز و درک کردن کشمکش های درونی و بیرونی امروزی اش بهترین گزینه برای رسیدن به فضاهای تازه و نو چه در بخش نگارش فیلمنامه و چه در نوبت ساخت و کارگردانی و بازیگری و الخ است. داستان ها باید بیش از گذشته از بیرون به دورن ذهن شخصیت ها حرکت کنند.
وینتربرگ با فیلم پیشینش یعنی «شکار» و اثر تازه اش «یک دور دیگر» در این مسیر گام برداشته است. فیلم تازه «وینتربرگ» اما اثری متوسط است که هیجانات بسیاری اطرافش شکل گرفته نه به دلیل کیفیت ایده و فیلمنامه و چه و چه و نه حتی به دلیل شیوه و شمایل نگاهش به مصرف الکل بلکه بیش از هر چیز به واسطه ایجاد حس خودآگاه یا ناخودآگاه رهایی از شکل گرفتگیها و بندهای خودساختهی روانیای که به مرور فکر و روح انسان را فرتوت و فرسوده و به دور از شور زندگی میکند مورد توجه قرار گرفته است. جدای از این کیفوری و حال آنی، فیلم در بخش شخصیتپردازی، پرداخت موقعیتهای داستانی و رقم زدن جمعبندی و نتیجهگیری اثری بدیع و تازه نیست.
ماجرای اصلی فیلم ماجرای یک بار دیگر زندگی کردن و بازنگری در مسیری است که ناخودآگاه ما را در سنین میان سالی(شاید حتی جوانی) به بنبست میرساند. ماجرای فیلم ماجرای ایستادن، فکر کردن، تعمق، مقابل آیٔینه ایستادن، به خود آمدن، سلام دوباره به زندگی، بازنگری در ارتباط با انسانها و جهان پیرامون و پذیرش واقعیت و در آغوش کشیدن آن است در مسیری پرخطر و نه معقول. ماجرای فیلم ماجرای تن به عادت و رخوت ندادن و در لحظه زیستن است. مسئله ای که گریبانگیر بشر قرن بیست و یکمی است بیش از آنکه در ادوار مختلف پیشین انسان را درگیر خودش کرده باشد.
رویهی بیرونی فیلم و تکیهاش به مصرف الکل اصل ماجرا نیست، مراد سراغ گرفتن از خود و کنار زدن غبار حجیم نشسته روی روح و ذهن است و به شیوهای و بهانهای آن را کنار زدن.
از منظر روانشناختی اما بر فیلم نقدهای جدی وارد است. وینتربرگ و فیلمش سوار بر جریان غالب جهانی شیوهای عامهپسند برای مواجهه با بحرانها و آسیبهای روحی و روانی شده تا بیش از آنکه از منظری عمیق و دقیق سراغ آسیبشناسیهای روانشناختی برود، جانب نگاه سطحی و مسکن محور(و نه درمان محور) را گرفته است شاید با هدف بیشتر و بهتر دیده شدن.
البته این هم گزاره مهمی است که از اساس وینتربرگ شاید هدفی برای بررسی روانشناختی شخصیتش نداشته و بنا را بر مستی و فراموشی و رستگاری احتمالی و نه قطعی قرارداده است(پاسخ این سوال می تواند به اعتبار فیلم افزوده یا از آن بکاهد). به هر روی اما فیلم تازه وینتربرگ در مرحله طرح موضوع باقی می ماند و راه حلی که پیش روی شخصیتش می گذارد تا از چنگال رخوت و درجا زدن رها شود، دست کمی از همان راه هایی ندارد که منجر به این حال فعلی شده است. در واقع از منظر روانکاوانه وینتربرگ مسکنی مقطعی برای فراموشی آسیب ها و ناهمواری های روحی پیش روی شخصیتش می گذارد که البته خریدار هم بسیار دارد. ماجرای دریاب دمی که زندگانی این است را به شکلی نه چندان منطبق بر قواعد صحیح روان درمانی مطرح کرده است و دور نیست روزی که همین شخصیت حالا رها شده، بعد از بی اثر شدن مسکن فعلی که فیلم تجویز می کند به ایستگاه ملال و رخوت برگردد.
جدای از این همه «یک دور دیگر» از بخت های اصلی و جدی دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی زبان و حتی جوایز بسیار دیگری است که حتما محدود به جایزه بهترین فیلم نخواهد شد ودر بخش فیلمنامه و البته بازی میکلسن هم بسیار دیده و تقدر خواهد شد.
پن: فیلم قطعا به شکل کارگاهی قابلیت تحلیل روانشناختی دقیق را داراست.