سینماسینما، شهرام اشرف ابیانه
- «فورمن علیه فورمن»/ هلنا ترشتیکوا، یاکوب هینا/ جمهوری چک، فرانسه/ ۸۰ دقیقه
این فیلم را ببینید تا بفهمید کوبندگی خیره کنندۀ فیلمهای فورمن از کجا می آید. با دیدن فیلم خواهید فهمید ریشه شخصیتسازیهای پرقدرت فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» ( ۱۹۷۵ ) از کجاست؟ و چرا این فیلم و فیلم اسکاری جنجالی دیگرش ، «آمادئوس» (۱۹۸۴) این اندازه خوش ساخت و حرفهای از کار درآمدهاند.
باید این مستند زیبا را دید و از تصاویر کمتر دیده شدۀ آرشیوی آن لذت برد و پی برد چگونه یک مستند خوب، پیش از هر چیز مستندی قصهگو است. چه راویای بهتر از فورمن که در طنازی بیرقیب است و شور و نشاطی به این مستند بخشیده که از خاطر نمیرود. حیف که فیلم حاضر به احتمال برای پخش در ایران زیاد حذفی زیاد دارد. از «رگتایم» (۱۹۸۱)، اقتباس فورمن از رمان دکتروف چیز زیادی نمیبینیم. همچنین از ولمونت (۱۹۸۹) که شکست تجاری بزرگی برای فورمن بود و همچنین «مردی روی ماه» (۱۹۹۹) و «اشباح گویا» (۲۰۰۶).
یکی از بهترین مستندهای جشنواره امسال. مستندی که نشان می دهد روند سربرآوردن یک فیلمساز خوب از اروپای شرقی به قلب هالیوود با چه معجزهای صورت میگیرد.
- «آندره ی تارکوفسکی»/ یک نیایش سینمایی/ آندره ی آندریوویچ تارکوفسکی/ ایتالیا، روسیه، سوئد/ ۹۷ دقیقه
اگر دلتان حال و هوای فیلمهای تارکوفسکی را کرده این مستند با تصاویر خیره کنندهاش از محلهای اصلی فیلمبرداری فیلمهای تارکوفسکی بزرگ، به حتم راضیتان خواهد کرد. قاببندیها، پردههای نقاشی پیتر بروگل را به یاد می آورد. صحبتهای ضبط شده تارکوفسکی درباره فلسفه هنر نشان میهد عمق و غنای فیلمهای او از کجا ریشه گرفت. اینکه فیلمهایش این اندازه به رویا و شعر شبیه شده بیربط و اتفاقی نیست فیلم پسر تارکوفسکی بزرگ، نشان می دهد این تصاویر چه آبشخورهای فلسفی و زیبایی شناسی عمیق و ناب و یگانهای دارند.
با دیدن فیلم، انگار به دل دنیای تارکوفسکی قدم گذاشته باشیم. تصایر مارگریتا ترخوا، بازیگر، نشسته روی پرچین مزرعه در ابتدای فیلم «آینه» (۱۹۷۶) و زیبایی ناب تصاویر «استاکر» (۱۹۷۹) یا تصویر حیرتآور از شمایلهای قرون وسطی فیلم «آندری روبلف» (۱۹۶۶) یا صحنههای سیاه و سفید کابوس گونه «کودکی ایوان» (۱۹۶۲) را یک جا در این فیلم می بینید به همراه لوکیشن های اصلی فیلم که به حق فیلمبرداریای به همان اندازه خیره کننده دارند. گویی پشت دوربین این مستند شاعرانه، سون نیکوست، فیلمبردار «ایثار» (۱۹۸۶)، یا وادیم یوسف (فیلمبردار آندری روبلف و سولاریس) یا یکی دیگر از فیلمبردارهای تارکوفسکی نشسته باشد. دیدن فیلم برای ما ایرانی های غنیمتی است. چون تارکوفسکی در برهوت دهه ۶۰ شمسی دری بود به دنیایی از معجزه. معجزهای که فقط یک بار اتفاق افتاد و دیگر تکرار نشد.
- تشییع جنازهی رسمی/ سرگئی لوزنیتسا/ هلند، لیتوانی/ ۱۳۵ دقیقه
پیروزی اراده ( ۱۹۳۵) لنی ریفنشتال را به خاطر دارید؟ این فیلم ، سویۀ دیگر آن شاهکار بزرگ است منتهی با جنبهای انتقادی عمیق. کل فیلم مراسم تشییع جنازۀ استالین است با تصاویری که مدام سیاه و سفید و رنگی می شوند. گویی مستندساز ، تاریخ را نیز به این بازی نمایش قدرت دعوت کرده باشد. فیلم از آن دسته آثاری است که ذره ذره تاثیرش را بر جان و روحت حک میکند.
ظاهراً چیزی نمیبینیم جز خیل بیشمار مردم اتحاد جماهیر شوروی که برای ادای احترام به رهبر بزرگ از جلوی تابوت او یا نمادهای مربوط به او ، در شهرهای مختلف رژه میرود. در این فیلمهای تبلیغاتی ، اما مسخ شدگیای است برآمده از رژیمهای توتالیتر و تمامیت خواه ؛ اینکه چگونه انسانیت رخت بربسته و جایش را تصاویری برده وار از ساکنان یک آرمانشهر دروغین پر می کند را مستند ساز در لایههای پنهان فیلمش واکاوی میکند. این همه را در تصاویر یکه این مستند خیره کننده ببینید.
هر تماشاگری البته تاب تصاویر طولانی فیلم را نمی آورد اما کسانی که نکته انتقادی فیلم را گرفته باشند تا پایان در سالن سینما می مانند و مبهوت تصاویر می شوند که حقیقت و تاریخ و پروپاگاندا را روی پرده سینما جاودانه کرده.
تصاویری از خروشچف، جانشین بعدی استالین در حالی که به هیچ عنوان گمانش هم نمی رفت بر رهبری حزب تکیه زند ، تکاندهنده است. خروشچفی که مراسم تدفین استالین می بینیم یک پادو است. کسی که میکروفون را برای آقا بالاسرهایی چون بریا و مولوتوف آماده میکند. کسانی که خیلی زود با به قدرت رسیدن یکباره خروشچف از دایره قدرت حذف شدند.
موسیقی موزارت روی تصاویر تشییع جنازۀ رسمی ، شلیک توپها برای ادای احترام به نشانه پایان مراسم و به صدا درآمدن سوت قطارها و کشتیها در نمای پایانی، از نقاط اوج این مستند نفس گیر حیرتآورند.
- روح پیتر سلرز/ پیتر مداک / قبرس / ۹۳ دقیقه
اگر می خواهید پیتر سلرز را بشناسید این مستند خیره کننده شمایل جامعی از او به دست میدهد. روایتی جذاب از پشت پرده یک فیلم نیمه تمام دهه هفتادی به کارگردانی پیتر مداک. مستندی خیرهکننده که نشان میدهد چطور حضور یک نابغه بازیگری چون پیتر سلرز میتواند اثری را نابودی بکشاند.
این روایتی است سینمایی و به دیدنی از کشمکشهای پشت یک اثر سینمایی با طنزی غریب که رهایت نمی کند با روایت پیتر مداک که به همه زوایای ناگفتۀ داستان سرک می کشد. فیلم در عین حال عذاب وجدان سازنده فیلم را نشان می دهد و این که چطور کابوس این فیلم نفرین شده هیچگاه در تمامی زندگی او را رها نکرد.
با این همه همراه پیتر مداک از شنیدن خبر یکباره مرگ سلرز ناراحت می شویم. گویی با مرگ سلرز یکباره همه شوخی و طنازی از دنیا رخت بربسته باشد. انگار این فیلمی باشد از روایتهای سرخوشانه روحی پرسه زن در اطراف کشتی قرن هفدمی نفرین شده.
۵ .صحنه هایی از یک جدایی. وحید صداقت/ ۷۷ دقیقه
یکی از بهترین مستندهای ایرانی سالهای اخیر درباره روند شکل گیری یکی از بهترین و جنجالی ترین آثار سینمای ایران؛ جدایی نادر از سیمین ( اصغر فرهادی) . بهترین روایت را مایک لی ، فیلمساز بزرگ انگلیسی از فیلم و بازیهای آن ارائه می دهد. فیلمسازی که خودش هم در بازیگری ، سمت و سویی واقعگرایانه همچون اصغر فرهادی دارد. محال است بازیهای فیلم و جریان تمرینها را ببینید و تحت تاثیر انسانیت نهفته پشت تصاویر قرار نگیرید.
مستندی جذاب درباره روند شکلگیری فیلمی غریب درباره کشاکش طبقانی در جامعۀ ایرانی. رویارویی آدمهایی که هر یک داستانی پشت سر خود دارند. جستجوی جادویی که بازیگران فیلم را در بهترین حالت خود تصویر کرده. مستند وحید صداقت ، مثالی خوبی است از اینکه چطور می شود به اثری دیدنی و سینمایی نزدیک شد و از آن روایتی جذاب و مستند گونه با دیدی جهانشمول آفرید. صحنههایی از یک جدایی وحید صداقت ،همه اینها را یک جا پیشکش شما می کند.
- تارهای ممنوعه/ حسن نوری/ ۷۰ دقیقه
داستانی درباره سفر یک گروه راک افغانی ساکن ایران به بامیان افغانستان برای شرکت در اولین جشنواره موسیقی راک در آن دیار. مستندی پر تعلیق که نفس در سینهتان حبس خواهد کرد. با تصاویری از افغانستان اسیر جنگ قومی و جادههایی مرگبار. جایی که مرگ در هر گوشه آن به کمین نشسته. تصویر کابل در نور غروب اخرایی و سگ ولگردی که گویی نماینده فرشته مرگ است ، یکی از درخشانترین تصاویر مستند سالهای اخیر را عرضه می کند.
در میان مهاجران افغانی، فیلمسازان پرقدرتی ظهور کرده اند که راه قصهگویی با دردی مشترک و جهانی را هنرمندانه فراگرفته اند. این نسل تازه ، به یقین موجی پرقدرت در سینمای دنیا ایجاد خواهند کرد. روایت مردمانی سرگردان و بیجا و مکان که از مهاجرت و خانه به دوشیشان ، تصویر و حکایتی تازه برای گفتن دارد. تارهای ممنوع با موضوع موسیقی راک یکی از بهترینهای این موج تازه سینمایی است.
- امید شهر خسته/ مریم الهامیان/ مصطفی حاج قاسمی/ ۷۵ دقیقه
بعضی غافلگیریها در جشنواره های سینمایی هست که ذهن را تا مدتها به خود مشغول می کند. روایت جذاب مریم الهامیان و همسرش مصطفی حاج قاسمی از تیم فوتبال نساجی قائم شهر یکی از آنهاست. فیلمی که با افت و خیز اما صادقانه راهش را تا به آخر باز می کند. مستندی بی ادعا با شخصیت هایی که از پوست و گوشت واقعی ساخته شده اند. فیلمی از دید طرفداران آنسوی حصار. درباره امید مردمی از دیاری فراموش شده. یکی از بهترین مستندهای ورزشی سالهای اخیر که بخاطر پاکی و اصالت سازندههای آن ماندنی خواهد شد.
و بقیه : جایی برای فرشته ها نیست سام کلانتری ، خط باریک قرمز فرزاد خوش دست
نمونه مقابل این مستند شریف، مستندی است درباره تیم دختران هاکی. مستند جایی برای فرشته ها نیست سام کلانتری که با امکاناتی به مراتب بیشتر و پیشرفتهتر ساخته شده اما حاصل چیزی نیست جز یک کلیپ تبلیغانتی که بیش از آنچه باید در بوق و کرنا شده. اشکال فیلم کلانتری آنست که با دید یک فیلم مجلسی به موضوع نگریسته شده.
مستندی است که مدام شعار می دهد. به فکر شناسایی شخصیت هایی که باید به روح و جان فیلم ، خون بدمند نیست. مستندی که جزء کاندیداهای اصلی جشنواره مستند حقیقت است و سهم اصلی جوایز را نیز گرفت اما خیلی زود فراموش خواهد شد. الگویی پیشنهادی برای ساخت مستند ورزشی انتقادی که امیدواریم همه گیر نشود. مستندی که میل و خلاقیتی به تحقیق در زوایای روح شخصیتهای مستند که سوژه اصلی فیلماند ندارد. مستندی که به تصاویر حرفه ای و تدوین خوش و آب رنگش تکیه کرده. مستندی که حقیقت را دوباره سازی می کند تا از آن چیزی بزک شده شده بیرون بکشد تا خوشایند شعارها و مانیفست کم رمق فیلمساز باشد.
این ایرادی است که مستند جنجالی فرزاد خوشدست هم گرفتار آن شده. مستندی با نام خط باریک قرمز درباره نوجوانان کانون اصلاح و تربیت که بخت آن را می یابند به کارگاه بازیگری فرزاد خوشدست دعوت شوند به بهانه تهیه نمایشی در جشنواره تئاتر فجر.
فیلم فرزاد خوشدست بر مبنای یک تئاتر درمانی شکل گرفته. خود مستند و اتفاقاتی که در آن رخ می دهد اتفاق خاصی نیست. حتی آمدن تعدادی از اهالی سینما چون هنگامه قاضیانی و فرهاد اصلانی هم چالش جدیای میان بچه های کانون اصلاح و تربیت و ساز که به این کارگاه آمده اند و آدمهای آنسوی حصار که برای ساخت مستندی به دینای آنها آمدهاند ایجاد نمی کند.
خود کارگردان این حفره را در فیلمش فهمیده و یکی دو جا با هنرآموزان کارگاهش برخورد می کند تا چالشی دلخواهی را شکل دهد که برای رخنه به زندگی آدمهای مستندش لازم است اما دروازه های ورود به دنیا آدمهای فیلم او بسته می ماند .
روایتی ساده و ظاهری از زندگی آنان را می فهمیم اما به لایه های مختلف این زندگی های مصیبت بار راه نمیبریم. خط باریک قرمز ، صرفاً یک دلسوزی است از دنیای آدمهای خارج حصار زندان ، برای کسانی که درکشان نمی کنیم و برایمان ناشناخته اند. فیلم داستان این آدمهای ناشناس است که سراسر فیلم صورتک بر چهره زده اند و تا پایان با همین صورتک باقی می مانند. فیلم فرزاد خوشدست مستندی شده درباره این صورتک های صدادار خاموش بر لب.