سینماسینما، یزدان سلحشور
اگر فیلم «هِناس» را ندیدهاید، این نوشته میتواند حاوی برخی جزئیات از اتفافات فیلم باشد
«هِناس» [به معنی «نفس»] به نویسندگی احسان ثقفی و مهدیه عیناللهی و کارگردانی حسین دارایی، در یک کلام فیلمی سفارشیست. آیا این نکتهی منفیِ فیلم است؟ موافق نیستم! بخشی از بهترین آثار دورانِ اتحاد جماهیر شوروی سفارشی بودند حتی بخشی از بهترینهایِ تاریخ سینمای امریکا و اروپا هم سفارشی بودند و در واقع، سفارشیِ سیاسی هم بودند نه فقط سفارش فرهنگی یا اقتصادی یا ایدئولوژیک. [حتی استاد بزرگی مثلِ هیچکاک هم نتوانسته از چنین مسیری دوری کند.] فیلمِ سفارشی ساختن به معنای فیلمِ بد ساختن نیست اما «هِناس» به رغم آنکه بازیهای خوبی دارد [مخصوصاً وحید رهبانی که با وجودِ ضعفِ فیلمنامه در ساخت و پرداختِ شخصیتها، با تواناییهای فردی خود، مخصوصاً در دو سکانسِ نخستی که حضور دارد، فراتر از انتظار ظاهر میشود و از فیلمنامه و فیلم جلو میزند] فیلمِ ناموفقیست در «زیرژانر جاسوسی» و فیلمنامهنویسان، اصلاً این «زیرژانر» مهم را جدی نگرفتهاند و به جای آنکه «ملودرام» را در بخشِ «ایدههای کمکی» به کار بگیرند، به «ایده اصلی» بدل کردهاند البته بدون آنکه به «اجرا»ی باورپذیری از همین ایده هم برسند. کلِ فیلمنامه، فقط یک «شخصیت» دارد که نقش مریلا زارعیست نقش بهروز شعیبی در حد تیپ مانده است و باقی اشخاصِ فیلم هم در فیلمنامه، حتی در حدِ تیپ هم نیستند و فقط «اسم»اند [یعنی نقطهی صفرِ روندِ ساختِ شخصیت در روایت]؛ اوضاع باورپذیریِ موقعیت هم بهتر از شخصیتپردازی نیست. سرویسهای اطلاعاتیِ خارجی، در پایهی میزِ غذاخوریِ خانهی یک دانشمند معتبر -با ارزشی استراتژیک- از میکروفونی استفاده میکنند که آخرین تاریخ کاربردش قبل از فوتِ مائو بوده در دههی ۱۹۷۰؛ برای هک کردنِ کامپیوترِ این دانشمند از طریقِ اینترنت خانهاش عمل میکنند که عملاً برای دولِ خارجی غیرِ مستقر غیرممکن است و حتماً باید با نصبِ بدافزار در سیستم صورت بگیرد؛ برای تخلیهی اطلاعاتی سیستمِ کامپیوتر، دائم مونیتور را روشن و خاموش میکنند تا همه بفهمند که کامپیوتر هک شده! [فیلمنامهنویسان عزیز اگر از روندِ جنگ سایبری بیاطلاع هستند لطفاً کمی فیلم ببینند! برای تخلیه اطلاعات سیستم نیازی به روشن کردن مونیتور از راه دور نیست!] این دانشمند که در معرضِ خطرِ ترور است، نه تنها محافظ ندارد که تلفن خودش، همسرش و اطرافیانش هم تحت پوشش امنیتی نیست در حدی که تروریستها دوبار با موبایلِ همسرش تماس میگیرند و پیشنهاد همکاری میدهند و هیچ کس هم شستاش خبردار نمیشود! دانشمندِ فیلم، که میفهمد کسی به قصدِ ترور پیش میآید و درِ پارکینگ هم هنوز باز نشده، به جای دنده عقب گرفتن، بیهوده به درِ پارکینگ میزند و تروریست که قطعاً آموزشدیده است به جای شلیک به قلب و مغز، فقط وقت تلف میکند. مواردِ خیلی بیشتری هست که چون قصدم لو رفتن قصه نیست، به سراغشان نمیروم. «هِناس» فیلمِ ناموفقیست که میخواهد با عبارت براساسِ داستانی واقعی، ضعفهایش را در باورپذیری وقایع، بپوشاند [امسال خیلی رایج شده، سازندگانِ اکثرِ فیلمها دارند همین کار را کردهاند] در یک کلام، اگر قرار است که از پولِ مملکت فیلم سفارشی ساخته شود لطفاً بدهید یک نفر خوبش را بسازد!
«شب طلایی» به نویسندگی و کارگردانی یوسف حاتمیکیا و تهیهکنندگی ابراهیم حاتمیکیا، «درام فضای بسته» است که در خلقِ موقعیت و درگیری منطقی میانِ آدمهای داستان، مشکلِ چندانی ندارد مشکل اصلی این است که ایدهی اصلی یک نهال است که نویسندهی فیلمنامه سعی کرده با شگردهای سینمای فرهادی، بالایش یک آسمانخراش بسازد! فرض کنید که من هم حرفی نزنم آن آسمانخراش اگر از بهترین مصالح هم باشد، به فوتی فرو میریزد! بازیهای خوب از امتیازهای فیلم است و اگر «ایده»ی اصلی، تا این حد کمجان نبود -برای فیلمی بلند-، احتمالاً فیلمنامهنویس آن قدر به کارِ خودش تسلط داشت که به فیلمی ملالانگیز در دوایر تکرارشدنی [که لزوماً به تولید فرم منجر نمیشود] نرسیم که رسیدهایم. جمع کردن تعداد قابلِ توجهی آدم زیرِ یک سقف، البته خرج کار را برای تهیهکننده شدیداً پایین میآورد [فیلمهای ارزانقیمت را در خارج از ایران هم همین طوری میسازند] اگرچه مخاطبان اغلب با چنین فیلمهایی کنار نمیآیند با این همه کارگردانی یوسف حاتمیکیا در همین اولین کارش نمره قبولی میگیرد و اگر «ایده»ی اولیهی کار، تا این حد لاغر و کمرمق نبود، احتمالاً تسلطاش بر کُنشمندی شخصیتها و بحرانسازی دیالوگها، به فیلمنامهی خوبی منجر میشود اما همهی این حرفها بحث «اگر» است و به قول مولانا « گفت آری پهلوی یاران به است/ لیک ای جان در اگر نتوان نشست»!