تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۶/۲۸ - ۱۳:۲۳ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 190261

سینماسینما: ابراهیم عمران در روزنامه اعتماد نوشت:

از بس مراوده‌های افراد نامدار بین‌المللی با ایران‌مان کم است که آمدن رونالدوی فوتبالیست؛ کعبه آمال خیلی‌ها شده است. حال فرض شود اگر بازی با تماشاگر برگزار می‌شد؛ به حتم ساعت‌ها تماشاگران پشت درب‌های آزادی؛ بسان ترافیک جاده شمال معطل ورود می‌شدند! به راستی اگر آمد و شد بین‌المللی میسور می‌بود و از هر نحله فکری و ورزشی و سیاسی و اقتصادی و هنری؛ وارد کشور می‌شدند؛ آیا باز هم این اشتیاق کذایی ایجاد می‌شد؟ در جهان مدرن امروزی با درهای باز اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هم، مشتاقی و مهجوری فراوانی برای افراد مشهور وجود دارد و شکی هم در آن نیست. با این تفاوت که در آنجا فقط آن قسمی از مردم در پی منویات و خواسته‌های خویش هستند که بر فرض مثال دلداده ورزش یا سینما باشند و دیگر کلیت جامعه کار و زندگی روزانه‌شان را رها نمی‌سازند که فلان بازیگر یا ورزشکار را ببینند و از برایش مرثیه‌سرایی کنند و احیانا با چاشنی طنز هم همه امور را زیر سوال ببرند! هر چند این روزهای آزگار اقتصادی و اجتماعی؛ دیگر دل و دماغی باقی نگذاشته است که عموم مردم در پی آن باشند که رونالدو چه سیم‌کارتی خواهد داشت و در کدام هتل رفت و آمد خواهد کرد ولی کم دیدن و کم شنیدن و کم‌اطلاعی از دنیای جدید و ایزوله بودن بسیاری از ما؛ سبب می‌شود چنین مفتون و شیدای فوتبالیستی تقریبا از کار افتاده سنی شویم. به راستی هر «آن چیز پرهیز دارند؛ اشتها افزوده گردد» حال و روز ما را تداعی می‌کند. فرض محال که محال نیست؛ فردا روزی شاید فلان هنرپیشه امریکایی یا اروپایی دست بر قضا برای گرفتن یک پلان به لوکیشنی در کشورمان بیاید؛ آیا سینه چاکان وطنی از خورد و خوراک نمی‌افتند؟! برای این هنرپیشه‌های ناکاردرست فنی که فرش قرمزشان را پاره می‌کنند؛ به طریق اولی برای آن کاربلدان خارجی دیگر نخ و ابریشمی هم از فرش باقی نمی‌گذارند! فقره رونالدوی پرتغالی پیام‌های پیدا و پنهانی برای‌مان آشکار ساخت. شده‌ایم بسان چشم و دل نه سیرهای حریص که گویی سال‌ها از قافله تمدن امروزی دور بوده‌ایم. بس کنیم لطفا. عربستان به واسطه قدرت پولی و نفتی‌اش، فوتبالیست‌هایی را وارد چرخه ورزش‌اش می‌کند. شاید در آن کشور عموم مردم اصلا رونالدوهای نوعی را نشناسند. چه که رفاه و آسایش زیاد لامحاله غرور قابل توجیهی را ایجاد می‌کند. اینجا اما به واسطه مشکلات عدیده زیاد؛ عموم مردم دسترسی به عادی‌ترین روابط‌های ممکن اجتماعی و اقتصادی را ندارند و همین سبب سرخوردگی‌های روحی و روانی می‌شود. رونالدو برای یکی، دو روز می‌آید و می‌رود. ما می‌مانیم و همه آن مسائلی که با آنها دست و پنجه نرم می‌کردیم. راهی نداریم جز کمی غرور فراموش شده‌مان را به یاد آوریم. ذهن را آرام کنیم. با داشته‌های مانده در ذهن خوش باشیم. شاید کمی روح و روان آسوده شود. به قولی، فدای همه نداشته‌مان؛ چهار ستون بدن سالم باشد! هر چند همه این موارد هیچ ربطی به رونالدوی فرضی یا واقعی نوشته ندارد و آن بنده خدا چه می‌داند از آزادی تا تهرانپاس چه سینه چاکانی دارد که شاید محله‌های فقیرنشین لیسبون با آن برابری کند! تکلمه این نوشته هم برای دلداری ذهنی که در بالا آمد؛ یادی از امام قلی‌خان و جزیره هرمز باشد و بس! و قصه تمام و پیاده شدن مسافران پرواز ریاض- تهران!

لینک کوتاه

 

آخرین ها