سینماسینما، امیرعلی نصیری
زندگی دوگانه ورونیک روایتکننده داستان ورونیک (ایرن ژاکوب) است که به کراکوف (یکی از بزرگترین شهرهای لهستان) میآید و در مدرسه موسیقی به تحصیل آواز میپردازد، اما پس از مدتی بیمار میشود و طی نخستین اجرای عمومیاش روی صحنه میمیرد. در همین زمان در پاریس، ورونیک آرزوهایش را برای بدل شدن به یک خواننده حرفهای کنار میگذارد تا معلم مدرسه شود و در این بین با عروسکگردانی ملاقات میکند. ورونیک با نوعی تلهپاتی وجود همزاد در گذشتهاش را حس میکند.
یکی از مهمترین نکاتی که در تماشای دوباره فیلم به نظرم آمد، سبک بصری انتخابی کارگردان برای آن است؛ در سراسر فیلم شاهد تهرنگی از زرد مایل به سبز (معروف به زرد سونامی) هستیم. این کار با استفاده از منابع نوری یا استفاده از فیلتر فیلمبرداری صورت گرفته است. چند سوال در این زمینه به ذهن متبادر میشود: انتخاب این رنگ به چه دلیل بوده است؟ چرا در دوسوم پایانی فیلم که در فرانسه میگذرد، از رنگ دیگری استفاده نشده تا دستکم تفاوتِ مکانی بهتر به نظر بیاید؟ حتی قبلتر از اینها، آیا انتخاب فرانسه به دلیل کسب جایزه با نیمنگاهی به کن نبوده است؟
زندگانی دوگانه ورونیک ملودرامی است درباره موسیقی (همچون سهرنگ) که بازیگر مشترک آنها (ایرن ژاکوب) اثری به یادماندنی از خود به جا گذاشته است. در سیامین سالگرد ساخت، تماشای این فیلم را به طرفداران سینمای کریستف کیشلوفسکی (کارگردان فقید لهستانی) توصیه میکنم.