«سامی»؛ بقای عشق واقعی پس از فقدان

سینماسینما، نویسنده: خالد ربیع السید*، ترجمه: وادی عبیات

مهم‌ترین چیزی که فیلم سینمایی «سامی» به کارگردانی حبیب باوی ساجد را متفاوت جلوه می‌دهد، برخوردار بودنش از ارزش‌های هنری در پرداخت سینمایی است که یک داستان را با صمیمیت روایت می‌کند. فیلمی که بیننده را متقاعد می‌کند آنچه می‌بیند چیزی برآمده از یک دوربین پنهان است که واقعیتی حقیقی را بدون زرق‌وبرق کاذب یا اغراق نمایشی منتقل نمی‌کند. هنرِ پنهان اما درعین‌حال مراقبِ کارگردان در هر نما و هر دیالوگی که بازیگرانش می‌گویند، مشهود است.

این فیلم سهم قابل‌توجهی در سینمای مستقل دارد و دنیایی را که ما اطلاعات کمی در مورد آن داشتیم، را به ما نشان می‌دهد. این فیلم به‌عنوان اولین فیلم بلند داستانی درباره مردم اهواز، آداب و رسوم، سنت‌ها و فرهنگ ریشه‌دار مردم عرب در تاریخ سینمای ایران است.
سناریویی که با ملودرام‌های ساختگی، احساسات بیننده را تحریک نمی‌کند؛ بلکه به او اجازه می‌دهد تا از طریق روایتی سنجیده، در کابوس غوطه‌ور شود و به دنیای درونی سامی کارونی، و وجدان و دنیای او سیر کند. از این طریق، می‌توان سختی‌هایی را که او از زمان از دست‌دادن همسرش دلال، متحمل شده است، درک کرد: همسری که دوستش داشت و بعد از کشته‌شدنش هرگز نتوانست فراموشش کند، (حتی برای یک روز پس از بیست سال.) همسری که همواره در ساعات بیداری، خواب و رویاهای سامی زندگی می‌کند. همسری محبوب که سامی را به‌همراه دخترشان سعاد ترک کرده است.
سعاد در اثر مین‌های کاشته‌شده در طول جنگ در منطقه اهواز، که با مرز جنوب شرقی عراق، در نزدیکی شهر بصره، هم‌مرز است، پایش را از دست داده است.
در آن منطقه که زیر بار اختلافات و درگیری‌های متعدد با ریشه‌های عمیق تاریخی است، ما مبارزه سامی، کشاورز عرب، را با این زمین مین‌گذاری‌شده دنبال می‌کنیم؛ زمینی که او سی سال پس از جنگ در پی پاک‌سازی آن است تا بتواند در آن کشت‌وکار کند؛ زمینی که پشت سیم‌خاردار پنهان مانده بود و هیچ‌کس از ترس انفجار مین‌های آن‌جا نمی‌تواند وارد آن شود.
یک روایت تصویری غنی که ما را به آن منطقه با زمین‌ها و اجزای محیطی متنوعش می‌برد: بیابان با شن‌های سفیدش، آب‌های گرم، نخلستان‌ها، کوه‌ها، دره‌ها و آن مردم ساده، مهربان و به‌حاشیه‌رانده‌شده؛ مردمی که هم‌زمان ثروتمند و فقیرند.
جغرافیایی با فرهنگ و ریشه‌های عمیقِ هویتِ، که سامی در طول فیلم نمادی از آن است، تا زبان، شعر و ترانه‌ها تنیده شده است.
حبیب باوی ساجد، کارگردان فیلم، بیننده را در جهانِ سامی و مبارزاتش رها نمی‌کند، بلکه برعکس، حتی بیننده را به عنصری از فیلم خود بدل می‌کند.
برای رسیدن به این هدف، او از صداهای طبیعی و جلوه‌های صوتی که در سراسر فیلم جریان دارند، بهره می‌برد: صدای زوزه باد، غرش دریا، آواز پرندگان و چهره خشک و سخت سامی، که سرشار از احساس و اندوه است و بیانگر آن چیزی است که جنگ در او به‌جا گذاشته است، و مرگ دَلال در جنگ و قطع‌شدن پای سعاد چنین چیزی را برای او رقم زده است.
اولویت فعلی سامی پاک‌سازی زمینش از مین و تهیه یک پای مصنوعی برای دخترش است که اکنون او و مادربزرگش (مادر سامی) از او مراقبت می‌کنند. مادری که مرتب از سامی می‌خواهد ازدواج کند، اما او برخلاف پیشنهاد مادرش، نه تن به ازدواج مجدد می‌دهد و نه حاضر به ترک روستا می‌شود. سامی زمین، زندگی و حتی رنج‌هایش را میراث خود می‌داند.
دوربین گه‌گاه مردمان مهاجر را در قاب قرار می‌دهد که در بیابان رو به‌سوی مکانی ناشناخته‌ها می‌روند؛ مردان، زنان و کودکانی که با عصا راه می‌روند و پاهای خود را در نتیجه مین‌های کاشته‌شده در مزارع‌شان از دست داده‌اند. صحنه‌هایی که مهاجرتی مملو از فقدان و شکست را منتقل می‌کنند، و صدای باد بیابانی که دائماً زوزه می‌کشد، تأکیدی بر ناکجاآبادی است، و سامی نمی‌خواهد تن به ناشناختگی و آوارگی بدهد.
سامی همواره به جست‌وجوی خود برای یافتن کسی که مین‌ها را بتواند خنثی کند، ادامه می‌دهد: نبرد با مرگی خاموش، آنگونه که خنثی‌کننده بازنشسته مین پس از از دست‌دادن چشم‌ها و انگشتانش به او می‌گوید: «اگر دستت بلرزد، زمین می‌لرزد.»

خطوط لوله نفت و تانک قدیمی بدل به بازی کودکان شده‌اند؛ اما درعین‌حال آن‌ها سایه جنگ را به ما یادآوری می‌کنند؛ اما بازهم این سامی است که تانک را به لانه‌ای برای کبوترها تبدیل می‌کند تا در آن‌ها تخم بگذارند. تصویر کبوتران درون تانک هم‌زمان دوگونه کارکردِ نمادین دارد: یک جفت کبوترِ درونِ تانک را نشان می‌دهد که پنهان شده‌اند، وحشت‌زده‌اند و قادر به پرواز نیستند. این می‌تواند نمادی تکان‌دهنده از صلح باشد.
اسب اصیل عرب سامی که عملاً در اصطبل محبوس است و ما او را در دشت و تاخت نمی‌بینیم، تأکیدی بر زمین‌گیر شدن همه‌چیز است. اسب نمادی از جوانمردی، شجاعت، فتوحات، پیشرفت و تمام ویژگی‌های دیگری است که مرد عرب به آن‌ها افتخار می‌کنند؛ اکنون زندانی است و سامی آن را می‌فروشد تا با بهای آن برای دخترش سعاد پای مصنوعی تهیه کند.
شیخِ قبیله برای صحبت با سامی می‌آید تا او را به ازدواج متقاعد کند، اما او نمی‌تواند. اندوهی را که سامی تجربه می‌کند ما را به تأمل در رنج زندگی، درد و فداکاری وا می‌دارد.
سامی بازتابِ ارزش‌های صمیمانه‌ای است که فیلم در تلاشِ برجسته‌کردنِ آن است. قدرت اصالتِ مردم عرب و میزان دلبستگی آن‌ها به یکدیگر، به انسانیت و سرزمین‌شان را نشان می‌دهد.
شیخ هم هیچ‌وقت ازدواج نکرده است، و برای سامی توضیح می‌دهد که نسل او می‌خواست مردم فلسطین، مراکش و الجزایر را آزاد کنند. نسلی که تحت تأثیر چه‌گوارا قرار گرفته بود، و می‌خواست مردم را متحد کند، اما به‌حاشیه رانده شد. در این‌جا تناقض، طنز سرنوشت و سرنوشت خفقان‌آور نهفته است: «دشمن ما پشت سر و دریا پیش روی ماست.» شیخ با این عبارت به چیزی اشاره می‌کند که کلمات نمی‌توانند بیان کنند. این یک نمادگرایی ظریف است، گفت‌وگویی که چیزی بیش از اظهارات صریح را منتقل می‌کند.
سامی بر سر مزار همسرش (دَلال) می‌رود، سنگِ قبر را می‌شوید، و این‌جا در مقبره خالی، کارگردان هوشمندانه فلاش‌بک صوتی به زنانی می‌زند که برای کشته‌شدنِ دَلال مویه و زاری می‌کنند.

فیلم سامی در عین‌حال که موسیقی ندارد، اما به‌تناسب در فیلم ترانه‌های فیروز، عبدالحلیم و ترانه‌های محلی اهوازی و عراقی فراوانی می‌شنویم که به‌صورت افکتیو پخش می‌شوند؛ ترانه‌هایی که حس غم‌انگیزی را منتقل می‌کنند و درعین‌حال، حس شادی مردم را که به غمی تبدیل شده و هرگز آن‌ها را رها نمی‌کند.
مادر سامی با او صحبت می‌کند و سعی می‌کند او را وادار کند زندگی را واقع‌بینانه ببیند و غم و اندوهش را برای همسرش (دَلال) فراموش کند. سامی پاسخ می‌دهد: «روزی که پدرم کشته شد، من بچه بودم که تو عَصابه / پیشانی‌بند را بستی و گفتی که تا وقتی منم بمیرم و برم پیشِ پدرت این عَصابه را از سرم باز نمی‌کنم، و حالا سال‌هاست عَصابه روی سرته. حالا می‌خوای من دلال را فراموش کنم؟»
این صحنه یک اجرای درخشان و شیوا دارد. دیالوگ‌ها جزء عنصر زیباشناختی اجرا می‌شوند.
بازیگران در فیلم سینمایی سامی از استعداد غریزی و طبیعی برخوردارند، که به اجرا کمک شایانی کرده‌اند. سعید نگراوی (در نقش سامی)، سید محمد آل‌مهدی، شاهرخ سخیراوی، امینه عبیات، امینه دغاغله و رضا نوری همگی خوب ظاهر شدند.
تدوین فیلم متعادل است و هیچ صحنه‌ای را بیش از مدت‌زمان مناسب آن برجسته نمی‌کند، و روایت را تداوم حسی می‌دهد.
سامی ما را بر آن می‌دارد تا با مردم عربِ به‌حاشیه‌رانده‌شده آشنا شویم؛ و با رویاها، دردها و رنج‌های‌شان آشنا شویم. این روایت درعین‌حال که تأکید می‌کند جنگ ریشه همه مصیبت‌هاست، اما عشق واقعی حتی پس از مرگ معشوق، حتی اگر زمین پر از مین و مرگ باشد، پابرجا می‌ماند.

*منتقد سینما و پژوهشگر سینما از عربستان

 

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 213562 و در روز دوشنبه ۳ آذر ۱۴۰۴ ساعت 05:40:38
2025 copyright.